رپورتاژ آگهی
۷ حقیقت شگفتانگیز درباره دیوار برلین که احتمالاً نمیدانستید
در این مقاله به هفت حقیقت عجیب و جالب درباره دیوار برلین میپردازیم که شاید تا به حال نشنیده باشید. اگر قصد سفر به این شهر تاریخی را دارید، با یک پرواز تهران برلین میتوانید از نزدیک این یادگار مهم تاریخ را ببینید.
دیوار برلین، نماد جدایی و جنگ سرد، ۲۸ سال مردم یک شهر را از هم جدا کرد. اما این دیوار فقط یک مانع فیزیکی نبود؛ پشت هر آجر و سیم خاردارش داستانی پنهان شده است. در ادامه، به هفت حقیقت عجیب و جالب درباره دیوار برلین میپردازیم که شاید تا به حال نشنیده باشید. اگر قصد سفر به این شهر تاریخی را دارید، با یک پرواز تهران برلین میتوانید از نزدیک این یادگار مهم تاریخ را ببینید.
۱. سقوطی که قرار نبود اتفاق بیفتد!
۹ نوامبر ۱۹۸۹، شابوفسکی، یکی از مقامات آلمان شرقی، در یک کنفرانس خبری اعلام کرد که مردم این کشور میتوانند آزادانه به آلمان غربی سفر کنند. وقتی خبرنگاران پرسیدند که این قانون از چه زمانی اجرا میشود، او که گیج شده بود، پاسخ داد: «فوراً، بدون تأخیر!» همین جمله باعث شد هزاران نفر به سمت دیوار هجوم ببرند.
درحالیکه هنوز دستور رسمی صادر نشده بود، مأموران مرزی که نمیدانستند چه باید بکنند، درهای مرز را باز کردند و دیوار فرو ریخت—آن هم تصادفی! هیچ برنامهریزیای برای این رویداد انجام نشده بود و مقامات آلمان شرقی حتی سعی کردند جمعیت را کنترل کنند، اما دیگر دیر شده بود. تصاویر پخششده از تلویزیونهای جهان، هزاران نفری را نشان میداد که در حال عبور از مرز بودند و نگهبانان مرزی فقط با حیرت نظارهگر این لحظه تاریخی بودند. مردم با پتک و چکش به جان دیوار افتادند و آن را تکهتکه کردند.
۲. دیواری که قرار نبود ساخته شود!
اگر فکر میکنید دیوار برلین از همان ابتدای جنگ سرد در دستور کار بود، سخت در اشتباهید! در واقع، ایدهی ایجاد یک مانع فیزیکی میان آلمان شرقی و غربی، سالها قبل از اجرای آن مطرح شده بود، اما در ابتدا شوروی با این ایده مخالفت کرد.
در سال ۱۹۵۳، مقامات آلمان شرقی از مسکو درخواست کردند که یک دیوار مرزی برای جلوگیری از فرار گستردهی شهروندانشان به آلمان غربی ساخته شود. اما رهبران شوروی، از جمله استالین، نگران بودند که چنین اقدامی باعث واکنش شدید غرب شود و تنشهای جنگ سرد را افزایش دهد. آنها به آلمان شرقی دستور دادند که بهجای دیوار، روشهای کنترل سختگیرانهتری در مرزها اعمال کند.
با این حال، طی سالهای بعد، فرارها از آلمان شرقی شدت گرفت. فقط در سال ۱۹۶۱، بیش از ۱۰۰۰ نفر در روز از برلین شرقی فرار میکردند! همین موضوع باعث شد که خروشچف، رهبر شوروی، سرانجام در برابر درخواستهای آلمان شرقی تسلیم شود. در نتیجه، در نیمهشب ۱۲ اوت ۱۹۶۱، ساخت دیوار آغاز شد و مردم برلین صبح روز بعد با کابوسی سیمانی روبهرو شدند که شهر را به دو قسمت تقسیم میکرد.
«اگر تاریخ و فرهنگ اروپا شما را مجذوب کرده است، میتوانید سفر خود را فراتر از برلین ببرید. مثلاً با یک پرواز تهران آتن خود را به مهد تمدن یونان برسانید و ترکیبی از تاریخ کهن و معماری باشکوه را تجربه کنید.
۳. بندبازی روی دیوار!
یکی از عجیبترین فرارها از دیوار برلین متعلق به هورست کلاین، بندباز مشهور آلمانی است. در سال ۱۹۶۳، او که از سرکوبهای آلمان شرقی به تنگ آمده بود، تصمیم گرفت با مهارتی که سالها در سیرک کسب کرده بود، جان خود را نجات دهد. کلاین از یک کابل برق فشار قوی که از بالای دیوار رد میشد، عبور کرد! درست مثل یک نمایش بندبازی، در تاریکی شب، روی کابل راه رفت، بیآنکه دیده شود، و در نهایت خود را به آلمان غربی رساند. برخی شاهدان بعدها گفتند که او حتی هنگام عبور، تعادلش را برای لحظهای از دست داد، اما با مهارتی باورنکردنی دوباره کنترل خود را به دست آورد!
۴. بهشت خرگوشها!
دیوار برلین فقط انسانها را از هم جدا نکرد؛ بلکه اتفاقی، به یک بهشت امن برای خرگوشهای وحشی هم تبدیل شد! در تمام سالهایی که دیوار پابرجا بود، منطقهی بین دو دیوار، که به «نوار مرگ» معروف بود، به دلیل نبود شکارچیان و مزاحمتهای انسانی، محیطی برای زندگی خرگوشها شد. هزاران خرگوش در این منطقه زندگی میکردند و به دور از خطر، آزادانه پرسه میزدند.
اما با سقوط دیوار در سال ۱۹۸۹، خرگوشها که حالا دیگر منطقهی بسته و امنی نداشتند، ناگهان در شهر پراکنده شدند! بسیاری از مردم برلین با صحنهای عجیب مواجه شدند: دستههایی از خرگوشهای وحشی که در خیابانها، پارکها و کنار ساختمانها سرگردان بودند!
۵. دیوار برلین را از اینترنت بخرید! (بله، واقعاً!)
پس از فروپاشی دیوار برلین، هزاران نفر بهعنوان یادگاری، قطعات کوچکی از آن را برداشتند. اما اگر شما هم یکی از این تکههای تاریخی را بخواهید، لازم نیست به برلین سفر کنید—کافی است وارد eBay شوید!
امروزه، در وبسایتهایی مانند eBay و Amazon میتوانید قطعاتی از دیوار برلین را خریداری کنید. البته، همیشه این احتمال وجود دارد که برخی از این تکهها واقعی نباشند، اما بسیاری از آنها دارای گواهینامهی اصالت هستند. در برخی حراجیها، قطعات بزرگتری از دیوار با قیمتهای بالا به فروش میرسند. جالب است بدانید که برخی از شرکتها، زیورآلات و حتی ساعتهایی با تکههایی از دیوار برلین طراحی کردهاند!.
۶. از دیوار برلین تا سرویس بهداشتی یک کازینو!
پس از سقوط دیوار برلین، تکههایی از آن به سراسر جهان فرستاده شد—برخی در موزهها قرار گرفتند، برخی در اماکن تاریخی، اما یکی از عجیبترین سرنوشتها، سرویس بهداشتی مردانه یک کازینو در لاسوگاس بود!
کازینوی Main Street Station در لاسوگاس، یکی از قطعات اصلی دیوار را خریداری کرد و آن را در دستشویی مردانه نصب کرد! این تکهی دیوار که هنوز هم آثار گرافیتیهای زمان جنگ سرد را روی خود دارد، پشت یک شیشه محافظ قرار گرفته است.
نکته جالب این است که افرادی که میخواهند این بخش از دیوار را ببینند، باید وارد سرویس بهداشتی مردانه شوند! البته اگر خانمها هم کنجکاو باشند، کارکنان کازینو اجازه بازدید خصوصی را در ساعاتی خاص فراهم میکنند. تصور کنید دیواری که روزی یکی از بزرگترین نمادهای جدایی شرق و غرب بود، حالا در گوشهای از یک کازینو، پشت یک ردیف اورینال!
۷. وقتی دیوار فرو ریخت، مقامات خواب بودند!
۹ نوامبر ۱۹۸۹، شبی که دیوار برلین سقوط کرد، هزاران نفر در حال جشن و شادی در خیابانها بودند، مردم از دیوار بالا میرفتند، به سمت غرب میدویدند و حتی نگهبانان مرزی هم به آنها پیوسته بودند. اما یک گروه خاص، از همه چیز بیخبر بود: مقامات آلمان شرقی!
در کمال ناباوری، بسیاری از رهبران حزب کمونیست، شب را راحت در خانههایشان خوابیدند، بدون اینکه بدانند یکی از بزرگترین اتفاقات قرن در حال وقوع است! در واقع، اکثر آنها صبح روز بعد از طریق اخبار فهمیدند که دیگر دیواری وجود ندارد.
وقتی یکی از مقامات ارشد آلمان شرقی از خواب بیدار شد و تلویزیون را روشن کرد، با صحنههایی از مردم در حال عبور از دیوار مواجه شد. او که شوکه شده بود، تلفنش را برداشت و به سایر مقامات زنگ زد، اما هیچکس پاسخگو نبود—زیرا همه خواب بودند!
با طاهاگشت، اروپا را بیدردسر کشف کنید!
اگر ماجراهای دیوار برلین شما را به وجد آورده و به فکر سفر به اروپا انداخته، حالا بهترین فرصت است! اروپا فقط یک قاره برای گردشگری نیست، بلکه موزهای زنده از تاریخ، هنر و فرهنگ است که در هر گوشهی آن، داستانی برای کشف وجود دارد.
ارسال نظر