شهر سوخته و قومی گمگشته زیر یک درخت گردو
«درخت گردو» آخرین فیلم محمدحسین مهدویان این روزها در جشنواره طرفداران زیادی پیدا کرده است. موضوع فیلم، بسیار تلخ و دردناک است و یکی از شومترین حوادث روزهای جنگ تحمیلی ایران و عراق را روایت میکند.
برترینها: «درخت گردو» آخرین فیلم محمدحسین مهدویان این روزها در جشنواره طرفداران زیادی پیدا کرده است. موضوع فیلم، بسیار تلخ و دردناک است و یکی از شومترین حوادث روزهای جنگ تحمیلی ایران و عراق را روایت میکند. واقعهای دهشتناک که البته برای اجتناب از ترس عمومی مردم در شرایط بحرانی جنگ، تا مدتها مسکوت و سربسته میماند و کسی حتی از فاجعه و عمق مهیبش خبر ندارد.
هشدار! خواندن این یادداشت ممکن است، تمام یا بخشی از داستان فیلم را لو بدهد.
وقتی نام بمباران شیمیایی بهمیان میآید اولین اسمی در خاطر میگذرد، شهر حلبچه از جمله شهرهای مرزی کردستان عراق است که در همان حوالی جنگ ایران و عراق در سال ۶۶، توسط خود صدام و نیروی بعثی بمباران میشود. صدام هرگز دلخوشی از کردها نداشت و بعد از پیشروی ایران در کردستان عراق و به بهانه همکاری کردها با نیروهای ایرانی و خیانت به رژیم بعث یکی از بزرگترین و وحشتناکترین نسلکشیهای خاورمیانه و تاریخ اقوام کرد را در حلبچه بهوجود آورد. ۵۰۰۰ هزار کرد در بمباران شیمیایی این روستای کوچک مرزی جان باختند و تعداد خیلی بیشتری مسموم شدهاند و تاثیرات بمب شیمیایی نسل در نسل با خودشان و خانوادهشان پیش آمد.
اما کمتر از یک سال قبل از این فاجعهی انسانی در کردستان عراق، صدام دست به آزمایش بمب شیمیایی در سردشت (شهری کردنشین در آذربایجان غربی، نزدیک به استان کردستان) و روستاهای اطرافش زد. حملهای که ۱۱۰ نفر غیرنظامی کرد که شمار زیادی از آنها کودک بودند را شهید کرد و ۸۰۰ هزار نفر مسموم و شیمیایی شدند.
اما داستان قوم کرد به همینجا ختم نمیشود. داستان تاریخ این قوم شبیه به همان پرندههاییست که با وقوع انفجار دانه دانه از فراز درخت میافتند روی زمین و تلف میشوند، از دست میروند. یکی از قدیمیترین اقوامی که در منطقه خاورمیانه ساکن شدند، به رشادت و شجاعت شهرهاند، اما عموم حکومتها و قدرتها با آنها مشکل داشتند و نمیخواستند که آنها قدرتمند شوند تا مبادا این حکومتها را با همان شجاعت خاص خود تهدید نکنند.
در محاصره
رژیم بعث و حکومت شاهنشاهی پهلوی یا آتاترک هم فرق چندانی نداشتند. همه حکومتها شرایط را بر کردها سخت کرده و میکنند و آنها را از ابتداییترین حقوقشان، محروم. همین امروز هم یکی از تعابیری که مردم استان کردستان درباره خودشان بهکار میبرند این است که آنها شبیه به بچه ناتنی یا ناخلف ایران هستند که حکومت مرکزی چنین در تنگنا قرارشان میدهد. شاید باورتان نشود، اما در تمام خاک استان کردستان ایران یک کارخانه، شرکت صنعتی و یا کمپانی تجاری وجود ندارد! اقتصاد در این استان سالیان دراز است که مرده و مردم، خصوصا خارج از شهرهای بزرگ، با حداقلهای معیشتی زندگی میکنند.
روستاهای مرزی در ماههای سرد زمستان که برف جادهها را میبندند دسترسیشان به همهجا قطع میشود و ممکن است تا چندین روز حتی بنزین هم بهشان نرسد. میدانید در نواحی مرزی کردستان حتی یک پمپ بنزین هم وجود ندارد و بنزین باید از جاهای دیگر منتقل شود! در چنین شرایطی عموم آنها یا باید مغازهدار باشند یا بزنند در کار قاچاق و کولبری. یک شغل قدیمی که حالا چندسالی است زیاد مانور خبری روی آن میدهند و حتی رهبر معظم هم دربارهشان صحبت کردهاند. اما خدا میداند در طول شصت، هفتاد سال گذشته چند پسر کودک، نوجوان، جوان و پیر کرد در حین کولبری، جان خود را از دست دادهاند. یا هدف گلولههای مرزبانی قرار گرفتهاند یا روی مین رفتهاند یا به ته دره سقوط کردهاند؛ و البته کمتر کسی جز خود کردها اینها را میدانند و میتوانند برای بهبود اوضاع کاری کنند.
تلخ، چون قرابه زهر
مهدویان که پیشتر برای ساخت «ایستاده در غبار» به این مناطق سفر کرده و اوضاع کردها را از نزدیک دیده، حالا در ساخت «درخت گردو» نزدیکترین تصویر به واقعیت را از کردها ساخته است. تصویری که توامان با تحقیق و مردمشناسی مفصل، جامع و دقیقی درباره آن منطقه است. هرچند فیلم درباره بمباران سردشت است، اما با کولبرها آغاز میشود و با آنها هم بهپایان میرسد تا بهشکلی نمادین فیلمساز نشان دهد که رنج آنان تمامی ندارد و این شرایط بد در طول تاریخ کماکان همراهشان است.
بله کردها حتی در سرزمین و خاک خودشان هم انگار غریباند و بهراستی که پس از قوم موسی پیامبر، آوارهترین و بیسرزمینترین قوم تاریخ این منطقهاند. درست مانند قادر، همان پدر تنهایی که جنازه دو فرزندش را در کفن به آغوش کشیده و آنها را میبرد تا در روستایشان و پای آن درخت گردو به خاک و خدا بسپارد. در این لحظه فیلم، وقتی راننده آمبولانس بهدلیل آلوده بودن منطقه جلوتر نمیرود و به قادر میگوید خودش با امبولانس برود، اما قادر رانندگی هم بلد نیست و باید پیکر بیجان فرزاندانش را کیلومترها به دوش بکشد و در جاده، تنهای تنهای تنها این راه را میپیماید، تماشاگر دردش میگیرد.
زندگی سرگردان است
مهدویان توانسته تصویری واقعی و نزدیک به زیست کردها که سختی را از کوهستان و قناعت را از خاک به ارث بردهاند، به تماشاگر نشان دهد. بهیاد ندارم فیلم دیگری اینچنین مرد کردی را دقیق تصویر کرده باشد. بازی پیمان ومعادی و شخصیت پردازی مهدویان و امینی در فیلمنامه دست در دست هم دادهاند تا قادر سمپاتیکترین مرد کردی باشد که سینمای ایران در سالهای اخیر به خود دیده است. صحنهای که برای رفتن پیش فرزندانش درحالیکه پزشکان جلوی او را میگیرند که با ورود به قرنطینه افراد، مبتلا نشود و او با همه میجنگد تا به فرزندانش برسد، وقتی در نهایت با لباس ایزوله به قرنطینه راه مییابد و بچهها از او در آن لباس میترسند و فریاد میکشند و قادر لباسهای ایزوله را میکند تا ترس بچهها بریزد و آنها را در آغوش میکشد، فداکاری یک پدر را به خوبی نشان میدهد. همانطور که فریادهایش در بیمارستان پس از مرگ همسرش، میزان عشق و دلبستگی یک مرد کرد به معشوقهاش را عیان میکند... او فریاد میکشد «سوختم... سوختم...» و تماشاگر هم میسوزد.
«درخت گردو» یک فیلم اجتماعی بسیار مهم است، فیلمی که بخش فراموششدهای از تاریخ قوم کرد را بهنمایش میگذارد و البته رنج آنان را در گستره تاریخ بهتصویر میکشد. ژینا (بهمعنی زندگی) فرزند گمشده قادر، که جایی در این جهان بیکرانه، بیخانواده، خانه و کاشانه سرگردان است، بدل به استعارهای از خود قوم کرد و سرگردانیاش در تاریخ خاورمیانه میشود.
نظر کاربران
عاااالی بهترین فیلم درووود
پاسخ ها
فیلم رو امشب در جشنواره دیدم، بسیار زیبا داستان خانواده آقا قادر رو روایت کرد، واقعا درود بر همه عوامل فیلم
چقدر زیبا وغم انگیز نوشته بود ید،لحظه ،شماری میکنم برای تماشای فیلم وزنده باشند فیلمسازان وهنرمندانی که دغدغه های مردم رو با هنر به تصویر میکشند،و ای کاش خدا کاری کند
خسته نباشید آقای مهدیان.خسته نباشید کردهای سرزمینم.هر چند از گفتن سرزمینم خجالت می کشم.
عالی بود خانم مهراب پور و بسیار جنایتها که پنهان مانده و بسیار دردهای ناتمام و به جرم تسنن هم بسیاری از شغلها نصیب جوانان ما نمیشود من و بسیاری از تحصیلکردههایمان را به دلایل واهی گزینش نمیکنند هرگز فراموش نمیکنم که چگونه زندگی من و همسرم به خاطر عدم گزینش و نداشتن شغل دولتی با وجود داشتن ارشد به سختی گذشته و میگذرد و هر شب به فکر ااینده خواب از سرم میپرد
پاسخ ها
واقعا اگه بخاطر تسنن و اینجور مسائل جوانان کرد را از داشتن شغل دولتی باز میدارن،چه فرقیست بین این حکومت یا حکومتهایی که نام بردن،،متاسفم برای مسئولین سرزمینم
ببخشید منفی دادم اشتباهی با حرف شما کاملا موافقم
شما اگه پارتی داشته باشی هر جا بخوای استخدام میشی ربطی به مذهبت نداره فقط باید پارتی داشته باشی
ربطی به شیع و تسنن نداره
الان من که شیعه هستم و در تهرانم خانواده مان از کار در شرکت خصوصی درآمد داریم، اما جوانان کرد در اقوام مان در شهرستان در اداره گاز و برق استخدام رسمی هستند
من باکوردهارفاقت داشته ام به راستی شجاع ترین ومردترین انسانهای تاریخ راباید درمیان انهاجستجوکرد قومی که دلیروپاک ورنج دیده اند زنده بادایران من زنده بادکورد
کردستان بخشی همیشگی از سرزمین ایرانه و کردها همه ایرانی هستند هم وطن ما
هرکسی که به کردستان ظلم کرده و کنه هرکی به کرد ظلم کرده یا ظلم کنه به ایران و ایرانی ظلم کرده و ایرانی نیست
هم وطن نبست
و امروز روزگاره شناخت ایرانی از غیر ایرانیس امروز روزگار جنگ وطن پرست و خاین هست امروز زوزگاره جداکردن خودی و اجنبی
جلوتر از شبی ک ماه کامل شد تراژدی ترین فیلم سینمای بعد انقلاب
فیلمی پر از غم و درد
با بازی فوق العاده دیگری از معادی که کمترین حقش سیمرغ بلورین فجر است
شما در حال تماشای یک شوی تبلیغاتی هستید...
لطفا کمی صبر کنید اسرائیل در کمین است
پاسخ ها
چی میگی؟!!!
برترینها خانم مدیسا مهراب پور پنج هزار کورد بخاطر ایران شیمیایی شدن که امروز بهشون بگن اسراییل دوم نزدیک به یک میلیون کورد فیلی در زمان جنگ توسط صدام بسمت مرزهای ایران اخراج شدن بجرم ایرانی بودن ب راستی کردها بجز کوهها هیچ دوستی ندارن
بنی ادم اعصای یکدیگرند...ولی مردم یک سرزمین سلولهای تشکیل دهنده این کالبدند...ای کاش بیشتر قدر همدیگر را بدانیم..بعصی از خصوصیات و اقلیمها بین ما کمی تفاوت ایجاد میکند..ولی همه ما انسانیم...کاش خودمان را غنی ترکنیم...تا این ابشن های کوچک بین ما اقوام ایرانی این قدر فاصله نیندازد...و ما که قرنها در کنار همدیگر بودهایم...و خواهیم بود..و با چشمی که فلان اقلیم را نگاه میکنیم..به کردستا ن و سیستان و چهار محال هم نیم نگاهی داشته باشیم و با انصاف و مساوات به همه نقاط کشور نگاه کنیم وغبار محرومیت و فقر را از چهره کشور پاک کنیم..ان وقت است..که واقعا نه تنهاامریکا و انگلیس هیچ غلطی نمیکنند..بلکه با ساختن کشور و رفع کمبودهای فرهنگی و اموزشی و اقتصادی ..سری در میان سرها داشته باشیم...انچه ما را با مشکل مواجه میکند..همین فقر فرهنگی و اقتصادی و عوارض ان است...اگر نجنبیم...این کمبودها ما را از پا در میاورد...
ظلم صدام و اتاتورک و شاه به قوم کرد را نوشته اید ولی ظلم جمهوری اسلامی را سانسور کرده اید که بالاترین ظلم ها هست
شوهر من فوق لیسانس عمران بود فقط به جرم اهل تسنن بود در بنیاد مسکن پذیرش نشدن اینم از عدالتشون
نصف متن، به جای نقد و بررسی فیلم، شده نقد و بررسی زندگی کردها. بله. ما میدونیم وضعیت تاسف باری دارن. ولی اگر انقدر علاقه مند به نوشتن در موردشون هستید، توی یه بخش جدا مینوشتید. نه وسط نقد و بررسی یه فیلم.