مهمترین کتابهای خاطرات سیاسی در ایران و جهان
نویسندگی خاطرات، معمولا یکی از گزینههایی است که سیاستمداران خارجی بعد از بازنشستگی به آن روی میآورند. مینویسند از اینکه بودند و چه مسیری را طی کردند تا شدند آن آدمهایی که تمام کشورشان آنها را میشناسند.
روزنامه فرهیختگان - محسن صالحی خواه: نویسندگی خاطرات، معمولا یکی از گزینههایی است که سیاستمداران خارجی بعد از بازنشستگی به آن روی میآورند. مینویسند از اینکه بودند و چه مسیری را طی کردند تا شدند آن آدمهایی که تمام کشورشان آنها را میشناسند. علاوهبر این، بالاخره بعد از بازنشستگی مخصوصا اگر عیالوار باشید، خرج نوههایی که آخر هفتهها میآیند پیش بابابزرگ و مامانبزرگ کمی زیادتر میشود و مستمری عادی کفاف نمیدهد. بنابراین اگر روزی وزیری یا وکیلی بودهاید و بر حسب اتفاق در جهان هم تاثیر گذاشتید، خوب است برای عواید فروش کتاب ـ البته خارجه را عرض میکنم ـ دست به قلم ببرید یا اگر قلم ناچیزی دارید، خاطراتتان را به دست یک نویسنده قهار بسپارید تا خرج نان و بوقلمون عید پاک در بیاید.
در این گزارش کار زیادی به خارجه نداریم البته به آن میپردازیم اما اصل نگاهمان به داخل است. به کملطفی برخی یا شاید اکثر مدیران کشور در ردهها و مناصب مختلف که شاید دوست ندارند زندگینامهشان بین صفحات کتاب برای آیندگان بماند.
زندهباد ویکیپدیا
بهترین راه برای پیدا کردن اینکه فلان وزیر که بوده، گشتن در شبکه جهانی اینترنت است و خب طبیعی است که موتور جستوجوگر گوگل به شما ویکیپدیا را پیشنهاد میکند. برای تحقیق در مورد سیاستمداران خارجی اگر دسترسی به کتابشان را نداشته باشیم؛ یعنی اگر کتاب ترجمه نشده باشد یا مثل من بهره زیادی از زبان خارجی نداشته باشید، همین ویکیپدیا شما و ما را کفایت میکند. ویکینویسهای وطنی معمولا محتوای صفحه انگلیسی را که غالبا تکمیل است به فارسی بر میگردانند.
اما برای مدیران خودمان، حتی این بخش هم ضعیف است. اگر شخص مصاحبهای کرده باشد در روزگاری دور یا آشنایی چیزی از او بداند در صفحهاش هم بازتاب پیدا میکند. اما مطالعه صفحات خارجی نشان میدهد بخشی از اطلاعات گردآوری شده در صفحات ویکیپدیا از روی زندگینامههایی است که نوشته شده و ریشه در کتابها دارند.
من رئیس هستم
کلیگویی را کنار میگذاریم. اول از خارجیها میگوییم تا بدانیم این راه سالهاست بیرون مرزهای ما طی میشود و اتفاقا در محدوده درون مرزهای ما هم تاثیر میگذارد. فرض کنید شما رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا هستید. یکی از معدود افرادی که میتواند دستش را فشار بدهد روی دکمه شلیک موشکهای اتمی. همچنان شما میتوانید بعد از اینکه ۱۱ سپتامبر اتفاق افتاد، دستور لشکرکشی به هزاران مایل دورتر را بدهید. شما که رئیسجمهور آمریکایی، بعد از پایان دوره ریاست تقریبا فراموش میشوی، بنیادی تاسیس میکنی و سرگرم میشوی. گاهی روزنامهنگاران میآیند برای مصاحبه، یا پژوهشگران مقابلتان مینشینند برای پژوهش و گاهگداری سخنرانی میکنید اما تیتر یک بودن در رسانههای جهان را همراه با صندلی شماره یک در کاخ سفید، به جانشینتان واگذار میکنید اما هنوز در معرض قضاوت تاریخ قرار دارید. در این شرایط، بهترین چیزی که میتواند راهگشا باشد، کتاب است.
به همین دلیل است که جرج بوش جمهوریخواه دو سال بعد از ترک کاخ سفید کتاب لحظههای تصمیمگیری را روانه بازار کرد. کتاب جرج بوش در آمریکا رکورد زد و در کمتر از دو ماه بعد از انتشار، دو میلیون نسخه از آن به فروش رفت. این رکورد پیش از این متعلق به بیل کلینتون بود که کتاب خاطراتش با عنوان زندگی من در سال ۲۰۰۴ منتشر شد و فروشی بالغ بر دومیلیون و۲۵۰هزار نسخه داشت. پس کتاب مینویسند که بگویند ما رئیس هستیم و به خاطر این رئیس بودنمان این تصمیمها را گرفتیم.
این دو کتاب فقط نمونههایی هستند که ذکر کردم. رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا در دو دولت بوش و اوباما سالهاست که دست به قلم میبرد و بهعنوان یک سیاستمدار، تحلیلگر و افسر اطلاعاتی مینویسد. آخرین کتاب او که در سال ۲۰۱۴ با نام «وظیفه؛ خاطرات یک وزیر در جنگ» منتشر شد، جنجالهای زیادی بهپا کرد. بنابراین، حداقل در دنیای غرب نوشتن کتاب ـ با ملاحظات امنیتی ـ یک بحث رایج در میان سیاستمداران است.
معمولا این دست کتابها در آمریکا با استقبال مواجه میشوند و البته مترجمان در کشورهای دیگر نگاهی به ترجمه این کتابها نیز دارند. چون کشورهایی که تصمیمهایشان بر تمام یا بخشی از جهان تاثیر میگذارد، خواندن خاطرات سیاستمدارانشان میتواند برای مردم دیگر سرزمینها هم جذاب باشد.
البته فکر نکنید این نگاه به نویسندگی کتاب تنها منحصر به آمریکاست. تونی بلر، نخستوزیر اسبق بریتانیا از حزب کارگر، در سال ۲۰۱۰ خاطراتش را با عنوان «سفر؛ زندگی سیاسی من» منتشر کرد که تنها در هفته اول انتشار آن بیش از ۹۲ هزار نسخه آن به فروش رفت. همچنین دیوید کامرون که مدتی پیش خانه شماره ۱۰ داونینگ استریت را به ترزا می واگذار کرد، سال ۲۰۰۸ کتابی تحت عنوان «Cameron on Cameron» همراه دیلان جونز، نویسنده و روزنامهنگار معروف انگلیسی منتشر کرد که حاصل ساعتها گفتوگوهای آنها بود. آنها زندگینامه و خاطراتشان را به اشتراک میگذارند.
نگاهی به خاطرات سیاسی در ایران
مسئولان ما نسبت به این حوزه شاید با کمی تردید نگاه میکنند. دلایل مختلفی هم میتواند داشته باشد. البته در این عرصه کارهای زیادی صورت گرفته که آنها را معرفی میکنیم و در بخشهای بعدی گزارش به این میپردازیم که اصلا چرا یک مسئول، یک وزیر یا یک رئیسجمهور باید از روزهای کاریاش، از روندی که طی کرده تا رسیده به آن نقطه برای مردمش بنویسد.
شاید یکی از معروفترین کارها در زمینه خاطرهنگاری، کتابهای مرحوم آیتا... هاشمیرفسنجانی باشد. یادداشتهای روزانه رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، نماینده و رئیس ادوار مجلس و دارنده عناوین دیگر ازجمله ریاستجمهوری که البته هنوز هم خاطراتش زیر نظر فرزندان و اعضای خانوادهاش در دفتر نشر معارف انقلاب تدوین میشود.
نمونه بعدی نامش با میانتیتر این قسمت یکی است؛ «خاطرات سیاسی» نوشته محمد محمدیریشهری اولین وزیر اطلاعات و نایبالتولیه حرم حضرت عبدالعظیم در شهر ری. البته آقای ریشهری به ثبت خاطرات خود از دوران مسئولیتهای مختلف مثل وزارت اطلاعات، دادستان کل کشور و نماینده حضرتآقا در حج توجه داشته و پنج جلد کتاب در این خصوص نوشته است. اما کتاب «خاطرات سیاسی» ریشهری از زمانی که به چاپ رسید خیلی جنجالآفرین شد. کتابی که محوریت آن مربوط به مساله سیدمهدی هاشمی و بیت مرحوم منتظری بود. صورتجلسههای مهمات و تجهیزات کشف شده در خانههای تیمی باند هاشمی در آن کتاب آورده شد. همچنین نامهنگاریهایی که وزیر وقت اطلاعات با بیت منتظری داشت و بالعکس. هنوز هم کسی بخواهد به قصه آقای منتظری و مهدی هاشمی گیر بدهد، میرود سراغ کتاب «خاطرات سیاسی» محمدی ریشهری.
حسن روحانی، رئیسجمهور نیز دست به قلم شد و خاطرات هستهای خود را تحت عنوان «امنیت ملی و دیپلماسی هستهای» چاپ کرد. البته پیش از آن خاطرات خود را از دوره نهضت امام خمینی(ره) عرضه کرده بود و سایتهای اینترنتی نوشتهاند که خاطرات رئیسجمهور از دوران دفاع مقدس هم در دست نگارش و تدوین است.
در این کوران مشکلات فرهنگی، البته شواهد نشان میدهد وزارت خارجهایها دست به اقداماتی زدهاند برای ثبت تاریخ. در واقع تا حدودی پیشتاز هستند. کتابهایی چون «از طرابلس تا دمشق» خاطرات محمدرضا باقری، «دیپلماسی در عمل» خاطرات بهادر امینیان سفیر سابق ایران در رومانی، «خاطرات دیپلماتهای ایرانی در اروپا» و کتاب خاطرات سیدمحمد صدر ازجمله کارهای وزارت امورخارجه هستند. کتاب «گذری بر تاریخ» که خاطرات شفاهی علیاکبر صالحی، رئیس کنونی سازمان انرژی اتمی و وزیر امورخارجه در دولت احمدینژاد است، جدیدترین اثر از این مجموعه بود که چندی پیش رونمایی شد. کمال خرازی، وزیر امورخارجه دولت خاتمی نیز پای مصاحبه خاطرهنگاران نشست و کتاب «خاطرات و مخاطرات» در خرداد امسال چاپ و عرضه شد. البته در این میان اسامیای داریم که پا در این عرصه نگذاشتهاند. شاید حرفی برای گفتن نیست ـ در ایران همه سیاستمداران در همه موضوعات حرف برای گفتن دارند ـ یا ضرورتش احساس نمیشود.
برای مثال در دوران ریاستجمهوری احمدینژاد چندین جلد کتاب از سخنرانیهای وی منتشر شد. بهخصوص سخنرانیهای رئیسجمهور سابق در آمریکا خیلی مورد توجه دستگاه نشر قرار میگرفت. ولی الان که آقای احمدینژاد پنج سال است کلید اتاق دفتر ریاستجمهوری را به حسن روحانی تحویل داده، زمان خوبی داشته تا زندگینامه خود را بنویسد. سوالهای زیادی از او وجود دارد مثل برکنار کردن وزیر اطلاعات و یک ماهی که خودش سرپرست وزارت اطلاعات بود یا اصرارش بر نگه داشتن اسفندیار رحیم مشایی در دفتر ریاستجمهوری و دهها سوال دیگر که جواب نمیدهند. شاید نوشتن یک یا چند جلد کتاب از دورههای مختلف زندگی، از استانداری در دولت هاشمیرفسنجانی تا شهرداری تهران و بعد ریاستجمهوری و ماجراهای بعد از آن، جایگزین مناسبی برای ویدئوهایی باشد که چند وقت یکبار منتشر میکنند.
برای تاریخ بگوییم
محسن رفیقدوست اسم کمی در تاریخ سیاسی جمهوری اسلامی نیست. وزیر سپاه، تامینکننده تجهیزات و تسلیحات در جنگ و ریاست بنیاد مستضعفان عنوانهایی هستند که او داشته است. رفیقدوست دو جلد خاطرات دارد با عنوان «برای تاریخ میگویم». نظامیها به خاطر مساله جنگ و نگاه مثبتی که وجود دارد نسبت به ثبت خاطرات دفاع مقدس، در این زمینه پیشگام هستند.
برای مثال چند جلد کتاب مثل «از جنوب لبنان تا جنوب ایران» و «از سنندج تا خرمشهر» و «ایستگاه آسمان» ازجمله خاطرات سرلشکر رحیم صفوی تاکنون منتشر شده است. همچنین پیش از اینکه حاجحسین همدانی در حلب به شهادت برسد، کتاب «مهتاب خیّن» از خاطرات وی منتشر شد. البته این خاطرهنگاری بعد از شهادت وی نیز ادامه پیدا کرد اما خاطرهنگار اینبار به سراغ همسر شهید رفت و کتاب «خداحافظ سالار» را عرضه کرد. «کالکهای خاکی» عزیز جعفری هم چند سال قبل نوشته و عرضه شده است.
محسن رضایی که زمان جنگ فرمانده سپاه بود هم چند عنوان کتاب درخصوص دوران دفاع مقدس و البته فرماندهان شاخصی مثل احمد متوسلیان دارد. چند جلد از خاطرات شفاهی محسن رضایی قرار است تا پایان امسال از سوی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس منتشر شود. بحث ما کتابهایی که در حوزه دفاع مقدس نوشته میشوند، نیست. آن یک بحث جداگانه است. منظور نظر این است که مدیران سطح یک کشور که در بخشهای مختلف خدمت کردهاند، باید تجربیات خود را در اختیار نسلهای بعدی بگذارند. بنابراین اگر بخواهیم به کتابهای خاطرات دفاع مقدس بپردازیم یکی دو شماره از روزنامه جوابگوی ما نیست. این وقایع مثل جنگ، ترورهای ضدانقلاب در شهرها، آشوب منافقین و دیگر نقاط عطف تاریخی بخشی از وقایعی هستند که باید ثبت شوند. کسانی که در کشور در برهههای حساس و غیرحساس مسئولیت داشتهاند باید مشاهدات خود را ثبت کنند و برای تاریخ بگویند.
چه کسانی باید کتاب بنویسند؟
مدیران کشور شکر خدا از لحاظ تحصیلات آکادمیک یا حوزوی چیزی کم ندارند. اگر دکتر نباشند اما مهندس هستند. در کارنامههایشان هم بعضا کتابهای تخصصی به چشم میخورد. دکتر ظریف به همراه اساتیدی چون محمدکاظم سجادپور چند عنوان کتاب تخصصی در حوزه دیپلماسی مثل «دیپلماسی چندجانبه» را به رشته تحریر درآورده است.
اما در کوران انتخابات سال ۹۲ و مطرح شدن وی بهعنوان وزیر پیشنهادی امورخارجه بود که محمدمهدی راجی کتاب «آقای سفیر» را منتشر کرد و مورد استقبال چشمگیری هم قرار گرفت. اگر این نگاه بین همه مدیران وجود داشت که باید تجربیاتشان را از دورههای مسئولیت تا وقتی که تنور داغ است منتشر کنند، شاید دکتر ظریف چهار سال قبلتر از آن، خودش دست به قلم میشد و «آقای سفیر» را مینوشت.
دکتر ولایتی هم باید دست به قلم شود و خاطرات ۱۶ سال وزارت خود را بنویسد. او یکبار کتاب «روزگاری شد» را در سال ۸۸ منتشر کرد که مربوط به اولین دوره تصدیگری وزارت امورخارجه بین سالهای ۶۰ تا ۶۴ بود. ۱۲سال دیگر از تاریخ دیپلماسی کشور از سوی نفر شماره یک دستگاه سیاست خارجی باید منتشر شود. زیرا برهههای حساسی در این دوره زمانی مثل جنگ، قطعنامه، پروندههای میکونوس و آمیا و قطع رابطه کشورهای اروپایی با ایران وجود داشته و باید به آنها پرداخته شود. هر جایی که ما خالی گذاشته باشیم، دشمنان ما پر میکنند. خاطرات دیپلماتها تقریبا در جهان در حال تبدیل شدن به یک ژانر ادبی است. هیلاری کلینتون کتاب «انتخابهای سخت» را در این خصوص منتشر کرد و کاندولیزا رایس حداقل دو کتاب درباره زندگی سیاسی خود نوشته است. همانطور که جان کری تقریبا بلافاصله بعد از فراغت دست به قلم شد و کتابش را روانه بازار کرد.
ما برای ثبت در تاریخ باید شکستها و پیروزیهایمان را به رشته تحریر دربیاوریم اما مقاومتی در برابر این مساله وجود دارد. اول یک مثال برایتان میزنم تا عمق مساله مشخص شود و بعد گزارش را به پایان میرسانم. این مساله که باید دیپلماتها خاطرات و تجربیات خود را ثبت کنند، بسیار با اهمیت است. من نه بهعنوان یک روزنامهنگار بلکه بهعنوان یک نویسنده حدود دو سال است در تلاش هستم تا جواد وعیدی، رئیس تیم مذاکرهکننده هستهای در زمان علی لاریجانی را متقاعد کنم که بنشیند و از مذاکرات سخت در آن دوران بگوید. اما وعیدی قبول نمیکند در حالی که بخشی از تاریخ دیپلماسی هستهای ما در ذهن او جا گرفته و باید به جامعه و نسلهای بعدی منتقل شود.
چرا باید کتاب بنویسیم؟
بیتعارف باید به این مساله اعتراف کنیم که وقتی پای دستگاههای حکومتی در حوزه فرهنگ به میان میآید، مثلا وقتی پشت جلد یک کتاب نوشته میشود سازمان انتشارات فلان وزارتخانه، به خودی خود مخاطبان کار ریزش میکنند. اولا وقتی یک سازمان دست به چاپ کتاب میزند، تلاش زیادی برای فروش آن نمیکند مگر وقتی که غرفهای در نمایشگاه کتاب داشته باشند. بنابراین کتاب محدود میشود. سازمانهایی مانند وزارت امورخارجه نباید مستقیما به این حوزه ورود کنند، بلکه باید پشتیبان و ناظر بر کار باشند تا انتشاراتهای خصوصی که علاقهمند به این حوزه هستند پای کار بیایند. مثال کتاب خاطرات آقای خرازی شاید خوب باشد.
«خاطرات و مخاطرات» از سوی کتابخانه ملی در تیراژ باورنکردنی ۵۰۰ نسخه منتشر شد. این ۵۰۰ نسخه که احتمالا بخشی از آنها در یک همایش اهدا شده، کدام بخش از تاریخ و عطش علاقهمندان به این حوزه را خاموش میکند و آیا میشود هشت سال وزارت امورخارجه کمال خرازی به اضافه دوران کودکی و انقلاب و تحصیل در آمریکا را در ۲۵۰ و چند صفحه خلاصه کرد؟
نگاه به حوزه کتاب بین سیاستمداران باید تغییر کند. نوشتن کتابهای زندگینامه و خاطرات چند مزیت دارد؛ انتقال تجربه به نسلهای سیاستمداران بعدی البته اگر نسلهای قبلی بازنشسته شوند. مرور شکستها و پیروزیها، تلاشها و طرحهایی که برای بهتر اجرا شدن امور کشور تهیه میشود و آشنا شدن مردم با اینکه اصلا یک مدیر یا وزیر یا رئیسجمهور دقیقا به چه کاری مشغول هستند. آیا فقط شعار میدهند یا واقعا وظایفی برعهده دارند. وقتی مردم در سینما یا تلویزیون یک رئیسجمهور یا وزیر ـ به غیر از سریال گسل ـ یا نماینده مجلس نمیبینند، اصلا نمیدانند در دولت یا در پارلمان این کشور چه خبر است!
از هرچشمی که این موضوع را نگاه کنیم، حتی برای ثبت ساده در تاریخ هم سیاستمداران باید کتاب بنویسند. وقتی نگاهمان دوربرد باشد، ضرورت این موضوع را درک میکنیم که اگر کتاب «زندگی من» بیل کلینتون دو سه بار ترجمه میشود و مخاطبان ایرانی از آن استقبال میکنند، کتاب خاطرات یک رئیسجمهور سابق ایرانی؛ یعنی رئیسجمهور کشوری که مدعی است در نظام بینالملل حرفی برای گفتن دارد به زبانهای مختلف در کتابفروشیهای بزرگ دنیا نباید جایی داشته باشد. کتابها بر خلاف ظاهر سادهشان، نقش بزرگی در این دنیا ایفا میکنند.
نظر کاربران
چه نوسینده های مشتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟