دشواريهاي صدور مجوز كتاب؛ گذر از مميزي
اين جملهاي است كه به كرات از مترجمان و نويسندگان بسياري شنيدهايم. تقريبا كمتر نويسنده يا مترجمي است كه دستكم چند ماه در انتظار صدور مجوز آثارش نمانده باشد. اما ماجرا گاه از چند ماه فراتر ميرود و به چند سال و حتي يك دهه كشيده ميشود.
روزنامه اعتماد- ندا آلطیب: «چند كتاب در وزارت ارشاد دارم و منتظر دريافت مجوز هستم.» اين جملهاي است كه به كرات از مترجمان و نويسندگان بسياري شنيدهايم. تقريبا كمتر نويسنده يا مترجمي است كه دستكم چند ماه در انتظار صدور مجوز آثارش نمانده باشد. اما ماجرا گاه از چند ماه فراتر ميرود و به چند سال و حتي يك دهه كشيده ميشود. ولي اين هم همه ماجرا نيست. معمولا كمتر كتابي است كه نيازي به اصلاحات نداشته باشد اما اين هم همه ماجرا نيست. كم نشنيدهايم كه نويسنده يا مترجمي براي دريافت مجوز با اصلاحيههايي عجيب و غريب و دور از ذهن رو به رو شود و همه اينها موجب شده وضعيت پيچيدهاي به نام گذر از خوان مميزي شكل بگيرد.
اين وضعيت البته مساله ديروز و امروز نيست و حتما تا فرداهاي دور هم ادامه خواهد داشت اما تكراري بودنش سبب نميشود كه به آن عادت كنيم و بيتوجه از كنارش بگذريم بلكه هر زمان كه فرصتي دهد، اهميت موضوع را يادآوري ميكنيم.
در چند وقت اخير يكي از اين بهانهها را حسن روحاني، رييسجمهوري به دستمان داد. ايشان در مراسم جايزه كتاب سال بار ديگر تاكيد كرد كه مميزي بايد به ناشران واگذار شود و دولت در اين زمينه تصميمگيرنده نباشد.
اين صحبتهاي رييسجمهوري البته تازه نبود. او ٥ سال پيش هم در ابتداي دولت اول خود بر اين موضوع تاكيد كرده بود اما آن زمان بسياري از ناشران به مخالفت با اين امر پرداختند. آنان معتقد بودند با اين شيوه، مسووليت بر عهده بخش خصوصي قرار خواهد گرفت و ريسك بزرگي براي ناشران به همراه خواهد داشت زيرا ممكن است آنان كتابهايي را منتشر كنند اما آن كتابها بعدا از بازار جمعآوري شود و به اين شكل، ناشران خسارت ببينند.
اين مخالفت و احتمالا مسائلي ديگر سبب شد تا ماجرا مسكوت بماند. به هر حال در ٥ سال گذشته بسياري از نويسندگان و مترجمان اعلام كردند برخورد شوراي نظارت بر كتاب در مقايسه با دولت نهم و دهم بهتر شده است ولي هنوز تا وضعيت مطلوب راهي طولاني در پيش است. اما آنچه بيش از گذشته سبب اهميت اين موضوع شده است، تاكيد دولت براي پيوستن به قانون كپي رايت جهاني است. فعالان حوزه نشر ميدانند كه يكي از موانع ما براي پيوستن به اين قانون، وضعيت مميزي در ايران است. در حال حاضر بسياري از مترجمان ما ميتوانند آنچه را مغاير با فرهنگ ما باشد، حذف كنند اما وقتي قرار باشد براي ترجمه كتابي از نويسنده آن اجازه بگيريم، ديگر به راحتي نميتوانيم آنچه را نامناسب ميدانيم، حذف كنيم بلكه همين حذف هم نيازمند مجوز نويسنده است.
مجموعه اين شرايط سبب شد تا با سه تن از مترجمان گفتوگويي درباره وضعيت مميزي داشته باشيم. در اين ميان دو تن از مترجمان مورد گفتوگوي ما، مدتهاست منتظر دريافت مجوز انتشار آثار خود هستند و آنان بطور مصداقي اصلاحيههايي را كه بر آثارشان وارد شده، تشريح كردند. البته مترجمان ديگري هم بودند كه با آنان تماس گرفتيم و اتفاقا هم انتقادات بسياري داشتند اما از آنجاكه از وزارت ارشاد قول گرفته بودند كتابهايشان به زودي مجوز بگيرد، ترجيح دادند سكوت كنند تا مبادا همين وعده هم بر زمين بماند و ناچار شوند مجوز كتابشان را فراموش كنند.
بعضي اصلاحيهها واقعا خندهدار است
محمود حسينيزاد گرچه بيشتر به عنوان مترجم آثار آلماني شناخته ميشود اما در حوزه تاليف هم فعال است و تاكنون چندين رمان و مجموعه داستان نوشته است. اما جالب اين است كه او هم براي مجوز ترجمههايش و هم براي مجوز آثار تاليفياش گاه سالها منتظر مانده است. او امسال بعد از ١٠ سال مجوز چاپ رمان «بيست زخم كاري» را گرفت و حالا هم در انتظار مجوز دو كتابي است كه ترجمه كرده است. يكي از اين كتابها «لتي پارك» نوشته يوديت هرمان است كه قرار است از سوي نشر افق منتشر شود. حسينيزاد درباره وضعيت مجوز اين كتاب ميگويد: «اين كتاب ٦ ماه است كه در وزارت ارشاد منتظر دريافت مجوز است. تا به حال دو بار بازگردانده شده است و هر دو بار اصلاحاتي را انجام داديم. دليل بعضي از ايرادها را درك ميكنم اما بعضي از مواردي كه مطرح ميشود، واقعا خندهدار است.»
او توضيح ميدهد: «يكي از داستانهاي اين مجموعه درباره دختري است كه به ديدن پدرش ميرود. پدر او مردي است بسيار اخمو و بداخلاق. دختر از قنادي كنار خانه كيكي براي پدرش ميگيرد و مرد رو به دخترش ميگويد اين كيك را از اين «اوا خواهرها» گرفتهاي؟؟ از من خواستهاند عبارت «اوا خواهر» را حذف كنم! مميزي ديگر درباره واژه خودفروش و فاحشه است و نميدانم چه جايگزين ديگري براي اين واژه ميتوان پيدا كرد. »
اين مجموعه ظاهرا ١٨ داستان دارد و ماجراي مميزي يكي ديگر از داستانهايش از زبان مترجم اثر شنيدني است: «داستان خانم نابينايي است كه در بيمارستان در بستر احتضار است. گروهي از دوستانش به ديدن او ميروند و اين خانم با قدرداني از آنان ميگويد: «چقدر دوست داشتم صورت قشنگ شما را ببينم.» از من خواستهاند واژه قشنگ را حذف كنم!»
حسينيزاد درباره اصلاحيهاي كه به ديگر داستان اين مجموعه وارد شده است، ميگويد: «داستان ديگر درباره زني است كه در خيابان كنار آتشي نشسته است و پسربچهاي كنار او مينشيند. آن دو مدتي كنار آتش با يكديگر حرف ميزنند و زن متوجه ميشود پسربچه بسيار باهوش است و با خودش فكر ميكند اين بچه وقتي به خانه برود، بزرگتري او را به رختخواب ميفرستد. به اين معنا كه در خانه، كسي حرفهاي اين بچه را درك نميكند. اما شوراي مميزي معتقد است جمله فرستادن بچه به رختخواب بايد حذف شود! و من واقعا نميدانم چرا!»اين مجموعه ١٨ داستان دارد كه حسينيزاد از همان اول يكي از داستانهايش را حذف كرده است: «با اينكه داستان بسيار زيبايي بود اما خودم از آغاز حدس زدم اين داستان دچار گير و گرفت مميزي ميشود و از اول آن را كنار گذاشتم.»
مميزها، نويسندگان را نميشناسند
حسينيزاد درباره ديگر كتابش كه منتظر مجوز است نيز ميگويد: «يك كتاب ديگر هم به وزارت ارشاد دادهام؛ نمايشنامه «توراندخت» نوشته برشت كه واقعا هيچ مشكلي براي انتشار ندارد و فعلا در ارشاد در حال خوانده شدن و بررسي است.»
مترجم كتابهاي «قول» و «آليس» معتقد است كه اعضاي شوراي نظارت اصلا كتابها را نميخوانند بلكه كدهايي دارند كه به سيستم دادهاند تا همه اين كدها را حذف كند وگرنه حتي بيسوادترين مميزها هم اين موارد را درك ميكنند.
او ميگويد: «متاسفانه كساني كه مميزي ميكنند، اصلا سواد ادبي ندارند و نويسندهها را نميشناسند. نميدانند فلان نويسنده اصلا ضد دين يا ضد اخلاق يا هرزه نويس نيست. آنها مميزي را به كامپيوتر سپردهاند.»
مميزي عجيب آليس در سرزمين عجايب
مهدي غبرايي هم جزو مترجماني است كه گاه سالها در انتظار مجوز براي چاپ ترجمههايش بوده است. او كه مدتهاست منتظر انتشار چند كتاب خود است، به بيان پارهاي از مشكلاتي كه در صدور مجوز انتشار اين آثار پيش آمده، ميپردازد: «مدتهاست رمان «سنگ صبور» نوشته عتيق رحيمي را براي دريافت مجوز ارايه كردهام. اين كتاب يك رمان كوتاه يا رمانك است. اما به من گفته شده ٢٠ صفحه كامل از اين رمان كوتاه را حذف كنم! و حال آنكه ترجمههاي ديگري از همين كتاب در بازار وجود دارد و چنين مشكلي هم ندارند. از آنجاكه از من خواسته شد اين ٢٠ صفحه را بطور كامل حذف كنم، از خير انتشار اين كتاب گذشتم و به نشر ثالث كه قرار بود ناشر اين كتاب باشد، گفتم اصلا چنين كاري نكنيد. »
او سپس درباره ديگر اثر در انتظار مجوزش هم صحبت ميكند: «اما مضحكتر از رمان عتيق رحيمي، ماجرايي است كه براي يكي از مشهورترين رمانهاي ادبي جهان اتفاق افتاده است. رماني كه بارها بر اساس آن فيلم سينمايي تهيه شده است و در حال حاضر هم چند ترجمه از آن در بازار كتاب ما وجود دارد و ناشران معتبري هم آن را منتشر كردهاند؛ «آليس در سرزمين عجايب» ديگر ترجمه من است كه با مشكل مميزي روبهرو شده است.»
آن گونه كه غبرايي توضيح ميدهد، مميزي اين رمان مشهور داستان جالبي دارد: «به من گفتهاند دو فصل پاياني كتاب را به طور كامل حذف كنم به دليل اينكه در اين دو فصل بازي ورق وجود دارد. بعد از طرح اين موضوع از سوي شوراي نظارت، در نامهاي مكتوب به اين شورا توضيح دادم كه اين بازي جزو شخصيت داستان است و به هيچوجه جنبه لهو و لعب ندارد. با اين همه اين كتاب هم هنوز مجوز ندارد و با حذف كلامي از آن موافقت نميكنم. چراكه به جز آن دو فصل كه گفتهاند بايد به طور كامل حذف شود، خواستار حذف يكسري از واژگان هم شدهاند و اين را هم توضيح دادهام كه اين رمان، اثري كلاسيك است و اينگونه حذفيات آن درست نيست.»
ولي ماجراهاي «آليس» به اينجا ختم نميشود: «از طرف ديگر تصور كردند كه مخاطب اين رمان گروه سني كودك و نوجوان است و معمولا در مورد كتابهاي اين گروه سني، حساسيت بيشتري دارند و بيشتر سخت ميگيرند. توضيح دادم اين رمان براي خوانندگان ٩ تا ٩٠ سال است. همين اثر در ادبيات اروپا و كل جهان تاثيرات شگفتانگيزي داشته است و حتي بر نويسندهاي مانند موراكامي هم تاثير گذاشته است ولي حالا اين گونه برخورد با آن شگفتانگيز است.»
بخش خصوصي سردرگم خواهد شد
بعد از شنيدن ماجراهايي كه براي كتابهاي اين مترجمان پيش آمده، ديدگاههاي اين مترجمان را درباره پيشنهاد رييسجمهوري براي حل مشكل جويا ميشويم. حسينيزاد معتقد است اين قضيه دو حالت دارد؛ اگر منظور اين باشد كه خود ناشر ميتواند قضاوت كند كه كدام كتاب شرايط انتشار دارد، زوايهاي درست است و مثل اتفاقي است كه در خارج از كشور رخ ميدهد ولي صحبتي كه دولت مطرح ميكند، مساله دومي را هم به ذهن ميآورد به اين معنا كه ميخواهند مسووليت را به عهده بخش خصوصي بگذارند و اين بخش هم دچار سردرگمي خواهد شد كه چه كند. به هر حال بخش خصوصي ميترسد چون اوست كه دارد سرمايهگذاري ميكند. در حال حاضر ما احساس ميكنيم با اين وضعيتي كه صدور مجوزهايمان دارد، دستمان در پوست گردو است ولي در آن شرايط كه مسووليت به خود ناشران واگذار شود، ديگر به معناي واقعي دستمان در پوست گردو خواهد بود.
او ادامه ميدهد: «با شرايط اقتصادي فعلي اجراي چنين طرحي، اصلا عملي نيست چراكه اين روزها پيامدهاي اين وضعيت را در همه بخشها از جمله بخش اقتصادي و بانكداري ميتوانيم ببينيم.»
حسينيزاد بر اين باور است تا زماني كه اصطلاح خط قرمز وجود دارد نميتوانيم كاري كنيم و اين وضعيت در همه حوزهها دست و پاگير همه است.
به عمل كار برآيد
غبرايي هم در اين زمينه ميگويد: «آقاي رييسجمهوري از وقتي كه تشريف آوردهاند، حرفهاي بسيار زيبايي ميزنند كه خيلي هم خوب است ولي متاسفانه تا به امروز عملي از ايشان نديدهايم و از قديم هم گفتهاند «به عمل كار برآيد/ به سخنداني نيست» و ما همچنان منتظريم عملي از ايشان ببينيم و بعد درباره آن قضاوت كنيم.»
او يادآوري ميكند: «سالها صحبت اين بود كه دستگاه عريض و طويل مميزي كه هزينه گزافي هم بر دوش ملت انداخته است، بايد برداشته و اين مسووليت به ناشران و مولفان سپرده شود. در دوره اصلاحات هم صحبتهايي در اين زمينه مطرح شد اما موضوع اينجاست كه ناشران هم در ارتباط با اين موضوع بحثي دارند و ميگويند واگذاري اين مسووليت به آنان برايشان مشكلساز است و بايد كساني را براي اجراي اين امر استخدام كنند و...
هيات منصفه اهل قلم
غبرايي درخواست جمعي نويسندگان و مترجمان از دولت تدبير و اميد را يادآوري ميكند: «خواسته ما اين است كه قانون چاپ و نشر كتاب نيز مانند قانون مطبوعات باشد و اين قانون در عمل اجرا شود نه اينكه فقط روي كاغذ بيايد. به اين معنا كه اجازه چاپ كتاب را بدهيم و اگر شاكي خصوصي پيدا شد، اين شكايت در دادگاهي با حضور هيات منصفهاي از اهالي قلم مطرح شود.»
مترجم آثار هاروكي موراكامي در ادامه توضيحات بيشتري درباره اين موضوع ميدهد: «منظور از هيات منصفه اهل قلم اين است كه در اين هيات حتما رمان نويس يا دستكم كسي كه به رمان اشراف دارد و خود، رمانخوان است، حضور داشته باشد. نماينده دولت هم در اين هيات منصفه حاضر باشد منتها نمايندهاي كه او هم به رمان آشنايي داشته باشد و در اين حوزه كارشناس باشد. بنابراين اگر بعد از انتشار كتابي، كسي به عنوان شاكي خصوصي پيدا شد، ميتوان اين دادگاه را با توضيحي كه ارايه كردم، تشكيل داد. به هر حال من و تعدادي ديگر از دوستان اينگونه فكر ميكنيم و معتقديم در حال حاضر اين عمليترين راه براي سر و سامان دادن به مساله مميزي در كشور ما است.»
شترسواري دولا دولا نميشود
اما اين تنها راهي نيست كه غبرايي پيشنهاد ميدهد. او راهكار ديگري هم براي اين مساله ارايه ميدهد: «راهحل ديگر اين است كه از تجربيات همسايگان مسلمانمان استفاده كنيم و ببينيم مثلا كشوري مانند تركيه براي برخورد با مساله مميزي و انتشار كتاب چه ميكند. حتي به كشورهاي غير مسلمان مانند هند هم كاري نداريم، همان تحليل و استفاده از تجربيات همسايگان مسلمانمان ميتواند به ما كمك كند. انجام همه اين امور هم يك كار كارشناسي ساده نياز دارد. انتظار من به عنوان كسي كه حدود چهل سال است قلم ميزنم، اين است كه اين حرفها و پيشنهادها عملي شود.»
او درباره موانعي كه مميزي بر سر راه پيوستن به كپي رايت جهاني ايجاد ميكند، نيز توضيح ميدهد: «البته داستان كپيرايت بسيار مفصل است و به كتاب هم محدود نميشود. ولي در كل معتقدم و بارها نيز گفتهام شترسواري دولا دولا نميشود. اگر ميخواهيم وارد بازار جهاني شويم، بايد قواعد جهاني را هم رعايت كنيم. بعد از عمري كار كردن، در جهان، برخي ما را به چشم راهزن نگاه ميكنند درحالي كه عمري شرافتمندانه كار كرديم و حالا به دليل رعايت نكردن قواعد جهاني و نبود قانون كپي رايت، اينچنين مورد اتهام قرار ميگيريم. در حالي كه پيوستن به قواعد جهاني، حتي تاثير چنداني هم بر قيمت كتاب نميگذارد و اينچنين نيست كه قيمت كتاب خيلي اضافه شود. در حال حاضر هم برخي از ناشران خودشان اين موضوع را رعايت ميكنند و اجازه انتشار اثر را از نويسنده ميگيرند ولي نبود كپيرايت، مانع از آن نميشود كه ناشران حتي در صورت داشتن آن مجوز، اطمينان داشته باشند كه خودشان تنها ناشر آن كتاب هستند چراكه ديگر ناشران هم ميتوانند همان كتاب را با ترجمهاي ديگر منتشر كنند.»
اين بايد خطاب به چه كسي است؟!
علياصغر حداد، ديگر مترجمي است كه ديدگاههايش را جويا ميشويم. البته او اين روزها كتابي در انتظار مجوز ندارد ولي به اين موضوع اشاره ميكند كه: «كدام مترجم و نويسندهاي است كه اين وضعيت شامل حالش نشده باشد. در لحظه كنوني چنين مشكلي ندارم ولي من نيز مانند ديگر همكارانم بارها در چنين وضعيتي قرار گرفتهام. كتاب «كلن و واگنر سيدارتا گشت و گذار» نوشته هرمان هسه حدود دو سال و نيم منتظر دريافت مجوز بود تا اينكه امسال منتشر شد و اين داستان كم و بيش شامل حال همه نويسندگان و مترجمان ميشود.»
او در ادامه به تحليل سخنان رييسجمهوري ميپردازد: «صحبت دولت را مبني بر اينكه مميزي بايد به ناشران سپرده شود، درك نميكنم. مشخص نيست آقاي روحاني اين «بايد» را خطاب به چه كسي ميگويند. اگر خطاب ايشان به وزارت فرهنگ و ارشاد است كه ديگر نيازي به سخنراني نيست و ميتوانند اين موضوع را در قالب بخشنامهاي به ارشاد، اجرايي كنند. اگر ميخواهند به نوعي ديدگاههاي خود را به جناح مقابلشان نشان دهند و صرفا نظراتش را بيان ميكند كه مبحث ديگري است. اما آنچه به ما ربط دارد، اگر واقعا اين اتفاق بيفتد، قدم بلندي رو به جلو است.»
ناشر يا تاجر؟
حداد در ادامه به موضوع ديگري اشاره ميكند: «ولي اصلا چرا بايد مميزي وجود داشته باشد؟! هنر به طور عام پديده منزهي است و خود ارشادكننده است و به ارشاد نيازي ندارد. قاعدتا بايد بساط مميزي جمع شود. اگر گروههاي شركتكننده در انقلاب را تقسيمبندي كنيم، يكي از اقشار مشاركتكننده در آن هنرمندان بودند. توقع آنان از بين رفتن سانسور بود كه نه تنها از بين نرفت، بلكه جنبه ايدئولوژيك پيدا كرد. » او البته بر اين باور است كه در حال حاضر نميتوان مميزي را به ناشران واگذار كرد و در پاسخ به اين سخن كه ناشران ممكن است به اين شيوه متضرر شوند، ميگويد: «بايد مشخص شود ناشران چقدر ناشر هستند و چقدر تاجر و اين بحثي ديگر است. اگر ناشر هستند، بايد پاي كارشان بايستند همانگونه كه ما هم كه مينويسيم و ترجمه ميكنيم، ريسك چاپ نشدن اثر را به جان ميخريم و ناشر هم اگر ناشر است، بايد اين ريسك را بپذيرد كه ممكن است ضرر كند.»
حداد در پايان صحبتش از تفاوت ناشران هم سخن ميگويد: «برخي ناشران، تاجر هستند ولي ناشران ديگري هم هستند كه واقعا ادبيات برايشان اهميت دارد و ريسك پذير هم هستند. اگر مميزي به ناشران سپرده شود، چنين ناشراني به اين موضوع تن خواهند داد.»
مهدي غبرايي
خواسته ما اين است كه قانون چاپ و نشر كتاب نيز مانند قانون مطبوعات باشد و در عمل اجرا شود
علياصغر حداد
هنر به طور عام پديده منزهي است و خود ارشادكننده است و به ارشاد نيازي ندارد
محمود حسينيزاد
تا زماني كه خط قرمز وجود دارد نميتوانيم كاري كنيم. اين وضعيت در همه حوزهها دست و پاگير همه است
ارسال نظر