خنده مرگ در بهشت داعش
مصاحبه با «ابوعبدالله»، مغز متفکر داعش
ابوعبدالله نامی شناخته شده برای عراقی هاست. او نزدیک به یک و نیم سال نیروهای انتحاری را در عراق برای عملیات تروریستی و انتحاری آماده می کرد. او یکی از معدود نیروهای داعشی است که زنده به دست نیروهای عراقی افتاده است. مجله اشپیگل توانسته است در زندان امنیتی بغداد با وی دیدار و مصاحبه داشته باشد.
هفته نامه صدا: ابوعبدالله نامی شناخته شده برای عراقی هاست. او نزدیک به یک و نیم سال نیروهای انتحاری را در عراق برای عملیات تروریستی و انتحاری آماده می کرد. او یکی از معدود نیروهای داعشی است که زنده به دست نیروهای عراقی افتاده است. مجله اشپیگل توانسته است در زندان امنیتی بغداد با وی دیدار و مصاحبه داشته باشد.
درهای سنگین آهنی، به آرامی باز می شوند و تنها چند تن از نیروهای امنیتی هویت نیروهای اشپیگل را بررسی می کنند و در ساعت ۱۰ شب اجازه ورود به سلول را می دهند. پیش از اینکه وارد سلول شویم از دیواری ما را عبور دادند که نزدیک به ۴ متر ارتفاع آن بود. بر بالای این دیوار نیز یک مسلسل جا خوش کرده بود. پس از آن بود که دروازه های واقعی زندان رخ نمودند.
یکی از شروط مصاحبه این بود: در زندانی که برای مصاحبه حضور پیدا کرده ایم محل سلول ابوعبدالله را در گزارش لو ندهیم. محل نگهداری او سلولی کوچک و گرم است که در ساعات زیادی از روز، برق این زندان نیز مثل بسیاری دیگر از مناطق عراق قطع است و زندانیان در تاریکی و گرمای طاقت فرسا به سر می برند. این زندان از بالاترین درجه امنیتی برخوردار است و ما نیز به نیروهای امنیتی قول همکاری دادیم.
ابوعبدالله زندانی مورد نظر یکی از زندانیان امنیتی این زندان است. برای مدت یک سال و نیم او از آموزش دهندگان نیروهای انتحاری داعشی ها بوده و بیشتر حملات در بغداد توسط کسانی صورت می گرفته که او آموزش داده است. ابوعبدالله یکی از نیروهای داعشی است که زنده به چنگ نیروهای عراقی می افتد. بیشتر آنها یا خود را منفجر و یا با یک کپسول سیانور کار را یکسره می کنند. برخی از آنها هم تا جایی که جا داشته باشد آتش به روی نیروهای امنیتی عراق می گشایند تا کشته شوند. زنده دستگیر شدن اصلا در برنامه های گروه داعش جایی ندارد.
ابوعبدالله به قدری سریع گیر نیروهای عراقی می افتد که وقت نمی کند یکی از سه حالت گفته شده را برای فرار از دستگیرشدن پیاده کند. او سال گذشته در همین ماه (ژوییه) به اسارت نیروهای عراقی در می آید. او برای پیشبرد برنامه های خود یک تعمیرگاه اتوموبیل را انتخاب کرده بود. او در همین کارگاه به دام نیروهای امنیتی می افتد. نام ابوعبدالله بارها در میان نام های رده بالای گروه داعش تکرار می کشد. او در ساختار داعش جزو مقامات رده بالا بوده است.
بازرسان پلیس، سرویس مخفی وزارت کشور عراق و دیگر مقامات این کشور اطلاعات ذی قیمتی از وی به اشپیگل ارایه داده اند. گفته می شود او خیلی زود پایش به گروه های تندرو باز شد و از اولین روزهای شکل گیری گروه داعش به این گروه پیوست. او به دلیل این که بومی بغداد بود و شهر بغداد را خیلی خوب می شناخت، به سرعت در ساختار سلسله مراتبی «دولت خودخوانده اسلامی» بالا رفت و خیلی زود مسئول کل اجرایی این گروه در بغداد شد.
کارگاه تعمیرات خودرو که پوشش اقدامات تروریستی بود
ابوعبدالله در بغداد کارگاه تعمیرات خودرو داشت. او می گوید افرادی که برای انجام عملیات های انتحاری در بغداد انتخاب شده بودند، نزد او فرستاده می شدند. ابوعبدالله باید آنها را برای انجام عملیات انتحاری آماده می کرد. از روزها قبل هر حمله، سایز و اندازه دور کمر هر بمب گذار انتحاری به اطلاع او می رسید. او برای بمب گذار کمربندی که کاملا قالب و اندازه اش باشد، سفارش می داد.
ابوعبدالله به اشپیگل گفت که همیشه برای محکم کاری چندین کمربند در سازهای مختلف سفارش می داد. ابوعبدالله بمب گذاران انتحاری را آموزش می داد، آنها را سوار بر ماشین به محل عملیات می برد و بمب گذار زیر نظر او و با هدایت او خود و دیگران را منفجر می کرد.
در برنامه های عملیاتی انتحاری ابوعبدالله یک نکته نهفته بود. او همیشه مناطق پرازدحام را انتخاب می کرد. هدف این بود که شمار کشته شدگان زیاد باشد. بازارها، مساجد و گذرگاه های پلیس بهترین گزینه ها برای عملیات انتحاری است. اما دقت می کرد همیشه این انفجارها در مناطقی باشد که ساکنان شیعه زیاد داشته باشد یا محل رفت و آمد شیعیان باشد. این چهره کلیدی داعش مدعی است که او در روند انتخاب انتحاری ها نقشی نداشت و تنها مسئول تحویل گرفتن و آموزش آن ها و هدایت عملیات انفجار بود.
مقامات عراقی مدعی اند که ابوعبدالله را شکنجه نکردند و او تحت تاثیر شکنجه نیست که حاضر به گفت و گو شده است. آنها گفتند: «ابوعبدالله به خوبی می داند تنها راه زنده ماندنش این است که حرف بزند و اطلاعات دهد. در غیر این صورت دادگاه فوری حکم اعدام او را صادر می کند.»
کارهای هنری
مصاحبه در هنگام شب میسر شد. آن هم به دو دلیل: ابتدا اینکه ترافیک کمتر می شد و دیگری اینکه احتمال یک حمله انتحاری در سطح شهر کمتر می شد. مقامات همچنین زمان حرکت او را به سمت سلول دیگری مشخص کرده بودند تا مسایل ایمنی به بهترین نحوه پیاده شود.
ابوعبدالله و چند زندانی دیگر در یک سلول ثابت نگه داشته نمی شوند. کاپیتان صفار، یکی از پلیس های رده بالای این زندان در گفت و گو با ما می گوید: این زندانیان مدام باید درگیر تعویض سلول خود باشند تا تلاش های آنها برای فرار کردن کمرنگ تر شود.
در چند سال گذشته به قدری فساد مالی و اداری در نیروهای پلیس این کشور شدید بود که حتی بیشتر زندانیانی که عضو داعش بودند هم به راحتی با پرداخت رشوه به قضات یا ماموران زندان فرار می کردند. البته مقامات و شاهدان عینی متعددی در عراق می گویند که وضعیت در حال حاضر بهتر شده است.
یکی از مقامات امنیتی عراق به ما می گوید: هم اینک برای غلبه بر رویه سابق، زندانیان سریعا پس از اینکه دستگیر می شوند، اطلاعات لازم از آنها کسب و به سرعت به دادگاه سپرده می شوند تا امکان فرار از زندان از آنها گرفته شود. این مقام امنیتی می گوید گرفتن رشوه از سوی برخی قضات عراقی یکی از مشکلاتی است که دولتمردان عراقی با آن در حال دست و پنجه نرم کردن هستند. او می گوید آنها برای دورکردن این مشکلات سریعا پس از طی مراحل دادرسی اعدام می شوند. البته در دوران نخست وزیری حیدرالعبادی این وضعیت بسیار بهبود یافته است. حیدرالعبادی برخی از این نیروهای فاسد را از کار برکنار کرده است.
اگر از محققان مسایل داعش پرسیده شود که کار آنها در عملیات انتحاری چگونه است، می گویند تقریبا بی نقص است. کاپیتان صفار می گوید: «آنها عملیات های خود را دقیق انجام می دهند». پس وقتی پازل را کنار هم می چینیم باید دریابیم که در نگاه آنها (مقامات امنیتی) اعدام فوری کاری بیهوده است، زیرا منابع اطلاعاتی آنها کم است و افرادی که زنده دستگیر می شوند می توانند اطلاعات راهگشایی در اختیار مقامات عراقی قرار بدهند.
پس وقتی کسانی مثل ابوعبدالله زنده دستگیر می شوند, غنیمتی برای نیروهای عراقی محسوب می شوند. از طرفی ابوعبدالله حرف می زند نام هایی را بیان می کند اما به اندازه کافی به نام ها و جزییات اشاره نمی کند، زیرا می داند تا زمانی که حرفی برای گفتن داشته باشد می تواند زمان اعدام خود را به تاخیر بیندازد.
او تاکنون از نقش خود در عملیات های انتحاری گفته است و مقامات امنیتی نیز می گویند آنچه او تا به امروز به آنها اعتراف کرده دقیق بوده است. مقامات امنیتی می گویند او یکی از رهبران متعصب گروه داعش به حساب می آید که تاکنون ده ها عملیات انتحاری را در بغداد سازمان داده است. از قِبَل عملیات هایی که او ترتیب داده است تاکنون صدها نفر کشته شده اند. او هدف ها را انتخاب می کرده و همزمان ۴ بمب گذار را به سوی هدف رهسپار می کرده است.
مصاحبه در یک سلول خالی برگزار شد. درها باز شدند و ما وارد سلول شدیم. پلیس ها نیز در گوشه ای از این سلول ایستادند تا مراقب اوضاع باشند. زمانی که ابوعبدالله به داخل سلول هدایت شد، به او یک چشم بند قهوه ای رنگ زده شده بود و زمانی که در جای از پیش تعیین شده اش مستقر شد، چشم بند را از چشمانش باز کردند. او چشم بند را در طول مصاحبه در دستانش نگه داشته بود. نیروهای امنیتی دستان وی را در زمان مصاحبه با دستبند بسته بودند. او هرازگاهی با چشم بندی که در دستش بود بازی می کرد و به پرسش های ما پاسخ می داد.
برای حمله به یک نقطه چه معیارهایی را درنظر می گرفتی؟
قصد داشتم تا جایی که ممکن است بیشترین خسارت انسانی را به جا بگذارم. به ویژه در میان افسران پلیس، سربازان و شیعیان.
چه مکان هایی مد نظرت بودند؟
مساجد، بازارها، پاساژها و نیروهای لیست بازرسی های پلیس. اما فقط در جاهایی که شیعیان بیشترین رفت و آمد را داشته باشند.
از اینکه این افراد را می کشتی هیچ وقت پیشمان نشدی؟
آنها کافر بودند و من برای این موضوع به اندازه کافی قانع شده بودم.
اما آنها هم مسلمانی مثل تو بودند؟
به آنها فرصت داده شده بود تا سنی شوند.
در مجموع چند حمله را سازمان دادی؟ و کجا مواد منفجره را در اختیار آنها قرار می دادی؟
همه آنها در خاطرم نیست. اما در سه ماهی که به دستگیری ام مانده بود، ۱۵ عملیات انتحاری سازماندهی کردم. برای خودروهای بمب گذاری شده ما از مواد منفجره توپ استفاده می کردیم اما برای نیروهای انتحاری از جلیقه هایی استفاده می کردیم که بتوانیم از مواد منفجره ضدهوایی در آن استفاده کنیم. برای اطمینان بیشتر من سایزهای مختلفی را می ساختم تا یکی از آنها به تن عامل انتحاری بخورد.
چگونه عاملین انتحاری را برای عملیات گلچین می کردی؟
من در انتخاب آنها نقشی نداشتم. این وظیفه طراحان نظامی سازمان بود که در سلسله مراتب سازمانی از من بالاتر به حساب می آمدند. مردانی که نزد من می آمدند عمدتا اهل فلوجه بودند. من فقط برای پلان آخر حمله انجام وظیفه می کردم؛ آنها را در کارگاه آماده عملیات انتحاری می کردم و آنها را در موقعیت درست قرار می دادم. تنها وظیفه من این بود که کمربندهای انفجاری اندازه کمر عاملین انتحاری باشد. برای رفع دغدغه ای که داشتم برای یک نفر چندین کمربند طراحی می کردم که اگر یکی از کمربندها به او نخورد دیگری کارگر شود.
آیا تو خانواده عاملین انتحاری را پس از مرگشان باخبر می کردی؟
این هم وظیفه من نبود. کسانی که وی را آماده این عملیات کرده بودند خودشان نیز این وظیفه را برعهده داشتند.
این مردان عمدتا از کجا می آمدند؟
بیشتر آنها اهل عربستان سعودی، تونس و الجزایر بودند. از هر ده نفر تنها یک نفر عراقی برای این کار پیدا می شد. در میان آنها البته غربی ها هم بودند؛ یکی استرالیایی و یک آلمانی به نام ابوالقاق آلمانی.
آن شخص آلمانی که عرب بلد نبود و تو هم اصلا از زبان انگلیسی سر در نمی آوری. چگونه با هم ارتباط برقرار می کردید؟
او چند کلمه ای عربی بلد بود اما بیشتر از طریق حرکات با هم ارتباط برقرار می کردیم. می توانم بگویم با او کوتاه ترین عملیات عمرم را انجام دادم. او را از سر راه تحویل گرفتم، آماده کردم و سریعا به محل انفجار بردم. محل انفجار بغداد بود و او برای نخستین بار بود که به عراق آمده بود و ۴۵ دقیقه بعد نیز خود را منفجر کرد و مرد. فکر می کنم، الان تعداد نفراتی که از آلمان به عراق می آیند تا خود را منفجر کنند بیشتر از قبل شده است. برای من بسیار جای خوشحالی است که مسیحیان مسلمان می شوند و خود را در این راه قربانی می کنند. من به آنها بسیار احساس نزدیکی دارم، برای اینکه آنها به زندگی پس از مرگ ایمان پیدا کرده اند.
آیا موردی پیدا می شد در میان کسانی که قصد داشتند عملیات انتحاری انجام دهند که نسبت به آن کار شک و تردید داشته باشند؟
نه. آنگاه احتمال شکست خوردن عملیات زیاد می شد. آنها را برای مدت طولانی برای این کار آماده می کنند. زمانی که آنها نزد من می آمدند بسیار آرام و گاهی اوقات سرخوش بودند. زمانی که کمربند را دور کمر آنها می بستم آنها می گفتند به خوبی اندازه شده است.
محسن قاسمی یکی از جوانان اهل سوریه حتی برای دقایقی برای من جوک تعریف می کرد و زمانی که سوار خودرو شد یک خداحافظی گرم داشت. یا یادم می آید با یک جوان اهل سعودی سوار خودرو شده بودیم و خودرو خراب شد. هر دو از خودرو پیاده شدیم و آن را هل دادیم. پس از اینکه رفع مشکل شد هر دو بلند بلند می خندیدیم.
زمانی که شما این داستان ها را تعریف می کنید سرخ می شوید. به نظر می رسد که از بازگویی این خاطرات سرخوش شده اید؟ آیا اگر می توانستید دست به چنین کارهایی می زدید؟
ابوعبدالله از پاسخ به این پرسش امتناع می کند و می گوید هرگز به این پرسش پاسخ نمی دهد.
بمب گذاران چندساله بودند؟
جوان ترین شان ۲۱ساله و بزرگ ترین شان ۳۰ ساله.
چطور شد که مسئولیت حملات انتحاری در بغداد به شما سپرده شد؟
من توسط اعضای دولت (خودخوانده) اسلامی انتخاب شدم. اما خیلی زود ثابت کردم که توانایی انجام این کار را دارم. من یک پیرو ساده نبودم. من طراح و اهل فکر بودم.
بغداد را خوب می شناختی؟
بله بغداد شهرم است و اینجا به دنیا آمده ام.
از دوران کودکی چه به یاد داری؟
بچه که بودم بارها می شد که با پدر و مادرم به پارک می رفتم و پدرم برای بستنی می خرید. بعضی وقت ها می شد که به باغ وحش می رفتیم و یا اینکه برای خرید به بازارهای شرجاح می رفتیم.
آیا آنها خاطرات خوبی هستند؟
بله بسیار زیبا هستند.
پس چگونه بی هدف مردم را می کشید؟ آیا شده بود که از جایی خاطره ای داشته باشی و نخواهی در آنجا عملیات به راه بیاندازی؟
نه هرگز. این چیزها در انتخاب های من نقش نداشتند. این به این معنی نیست که من تشنه خونریزی بودم بلکه هدف مقدسی داشتیم و می خواستیم شیعیان شهر را ترک کنند. من قصاب نیستم. من قصد به اتمام رساندن یک طرح را داشتم.
اما این طرح شما هرگز موثر واقع نشد. این عمل شما درواقع به تقویت تنفر کمک می کرد.
ما فکر می کردیم زمانی که مردم این انفجارها را ببینند، از ترس این عملیات ها، به فکر خروج از بغداد خواهئد افتاد و...
هنوز که موثر واقع نشده است؟
این اصلا مهم نیست. عقیده من ادامه خواهدداشت تا اینکه آنها دست به مهاجرت بزنند. مهم نیست چه زمانی. واقعا زمانی مهم نیست.
آیا ممکن بود روزی خودت را منفجر کنی؟
هرگز به این موضوع فکر نکرده ام. کار من این نبود. من انتخاب شده بودم تا عملیات ها را پی ریزی کنم، نه اینکه خودم را منفجر کنم. من یک هماهنگ کننده بودم نه جلاد.
آینده را چگونه می بینی؟
نامشخص...
نظر کاربران
چون الان تعدادی میان بدو بیراه به اهل سنت و جماعت میگن و این گروهکو وصل میکنند به اهل سنت . امدم نظر خودمو راجب این مصاحبه بگم اول اینکه این گروهک کاملا رده از نظر اهل سنت و دم اینکه این داعش تا کنون تعداد کشته های سنی بیشتر بوده از اول تاسیس جنگ با نیروهای مردمی سوریه بعد جنگ با کردا بعد جنگ با مانطق سنی نشین عراق و کشتن اهل سنت عراق و هنوز حتی در جنگ با کردا
خاستم بگم سنی از دید اینا چیز دیگه ایی هست حتی اینا مکه نیز که مکان مقدس و شریفی هست را تهدید به تخریب کردن و گفتن این یک شرک و کفر هست ...
به امید نابودی داعش