دل پر چند دختر ایرانی از مادرانشان پرسروصدا شد
به تازگی توئیت کاربری در توئیتر درباره مادرش حسابی سروصدا به پا کرده است.
برترینها: به تازگی توئیت کاربری در توئیتر درباره مادرش حسابی سروصدا به پا کرده. او از افسردگی مادرش نوشته، از اینکه تقریبا چیزی برای مادرش اهمیت نداشته و این عادت به تک تک اعضای خانواده هم رسوخ کرده. البته در اکثر موارد دیده میشود که بین مادر و دختر، خصوصا در دوران نوجوانی بحث و مشاجره پیش میآید.
نوجوانی در واقع دورانی طلایی برای ابراز وجود دختر است. عبور از این مرحله برای بعضی نوجوانان مشکل است چرا که گروهی از مادران از روبرو شدن و گفتگو با دخترشان دوری میکنند که این امر، مانع از شکلگیری ارتباط راحت و صمیمی میشود. در حالی که رفتار صحیح این است که خودش را با موقعیت جدید وفق داده و فاصله ها از میان بردارد. دخترانی که مادران آنها بسیار وابسته به آنها هستند، باید بداند که صحبت و گفتگو با این گروه از مادران نتیجه بهتری از پرخاشگری یا سکوت خواهد داشت. از طرفی ایجاد ذهنیت درست و دوری کردن از برخی تابوها نظیر دوره قاعدگی یا پریودی در دختران در وهلخ نخست به عهده مادر است. اگر مادری در این زمینه کوتاهی کند فرزندش در ادامه مسیر با مشکلات عدیدهای مواجه خواهد شد.
در ادامه به سراغ پیامهای کاربران در این مورد میرویم. در واقع دردِ دلهایی که آنها در رابطه مادر-دختریشان دارند و شاید هم جایی بازگو نکردند. توئیتر در ایران همین کارکرد را دارد و در این مطلب ما به کاربران توئیتر کار داریم که در واکنش به این مساله تجربیات ارزنده خود را بیان کردهاند. با ما همراه باشید.
صفورا نوشت: مامان من دخترداری بلد نبود. خودمون مخفیانه لباس زیر و نوار بهداشتی میخریدیم. یه بار که زنعموم گفت برای دخترها از مغازهی فلانی بگیر، مامانم به قعر درهی سکوت فرو رفت.
هانیه درباره تاثیرات مخرب افسردگی مادرش نوشت: از وقتی یادم میاد مادرم افسرده بود. نه از اون افسردههایی که گریه کنند یا همش بخوابند. از اون افسردگیها که هیچی براش مهم نبود، نه طعم غذا، نه بچههاش، نه سر و وضع خودش، خونهاش، زندگیش. حالا ما هم همونجوری شدیم.
هلنا هم گلایه دارد: مامان من تا به حال تو عمرش به من نگفته خوشگل شدی یا این چیزی که خریدی قشنگه. از بچگی یه حسی دارم که من زشتترین و بدلباسترین آدم هر جمعیام! لباسهای از مد رفتهی ته کمدم همیشه از نظرش قشنگه و بهم میاد! هر چیزی نویی هم که میخرم به نظرش معمولیه و ارزش نداره!
شیما: مامان من افسرده نبود ولی خیلی از کارا رو برام نکرد. همش درگیر جنگ و جدل با بابام بود، درگیر اینکه نشون بده بابام بده. من تا زمان پریودی چیزی از پریودی نمیدونستم. حتی وقتی دید پریود شدم هم هیچی به من نگفت. فقط یه پد بهم داد و من حتی نحوه استفاده ش رو بلد نبودم ...
آرمیتا: حالا مامان در این حد نبود اما واقعا خیلی کارها رو انجام نداد برامون. یه بخشیش به نظرم به خاطر اعتقادات و شستشوی مغزی بود . خودم ولی برای خواهرم همش رو انجام میدادم تا اون کمتر حس کنه.
خاطره تلخ رکسانا: چقدر باهاتون اینجا همذاتپنداری کردم. یکی از بدترین خاطراتم اینه که تو پونزده سالگی مامان یک ماه مریض شد و بیمارستان بود. من خونه خالهام بودم یک ماه و چون مامانم هیچوقت راجع به پریود باهام حرف نزده بود و کلا این مساله تابو بود تو خونهمون، در حد مرگ خجالت میکشیدم به خالهام بگم چی شده و ازش پد بخوام. لباسهام خونی شده بود و خودم سعی میکردم تو دستشویی با آب سرد بشورم تا خونها پاک بشه، چون فقط یه دونه شلوار مدرسه داشتم. هنوز یاد اون روزها میفتم تپش قلب میگیرم.
خانم گزارشگر: مامان من برای دختر بزرگش بلد نبود بعدا انگار یاد گرفت! برای مدرسه من همیشه از خونه خوراکی میبردم، خب زن تو که به من پول تو جیبی نمیدادی واقعا به ذهنت نمیرسید که این بدبخت چیکار باید بکنه؟ الان از خودم حرصم میگیره که چرا اینقدر شرم داشتم؟
رویا: مادر منم افسردگی و اضطراب داشت و داره،کارای خونه رو انجام میداد، بهترین غذاها رو میپخت، خونه همیشه تمیز ولی مثل یه خدمتکار، روح نداشت. هیچوقت بغلم نکرد، نبوسید، نخندید، نرقصید و ... منم با اینکه تمام تلاشم رو کردم شبیهش نشم ولی شدم...
ژینا هم جنین حسی دارد: دقیقا منم. هرگز تو دوران بچگیم یادم نمیاد مامانم رو خوشحال دیده باشم حتی یه بار. همیشه یا تو خودش بود یا عصبانی بود یا گریه می کرد یا حوصله نداشت. همه کاراشم سرهم بندی بود از جمله کارایی که به من و خواهرم مربوط بود. الان منم همینطورم...
رزیتا: نمیدونم چه داستاناییه ک زنِ خانواده افسرده باشه کل اون خانواده افسرده میشن. بیخود نمیگن زن، روح خانهست. زن باید انقدر قوی باشه که به بقیه اعضای خانواده انرژی بده. حتی مرد رو هم با نشاط میکنه. حالا اگ مرد افسرده باشه به بچهها خیلی لطمه وارد نمیشه ولی زن چرا.
و مهناز: مامانم افسرده نبود ولی هیچ ریاکشن مثبتی به مسائل نداشت و این اپیدمی خانوادش بود. به خاطر مادربزرگ سختگیرم از هیچ چیزی ذوق نمیکرد، خوشحالیش در حد لبخند رضایت بود، هیچوقت نمیگفت دوست دارم. نهایت غذا درست میکرد یا پتو مینداخت رو آدم. منم همینطور شدم متاسفانه و همیشه نامزدم میگه تو ذوق نداری.
نظر کاربران
مادر شدن وظیفه سختیست خصوصا در این جامعه که هرگز به جنس زن به اندازه کافی توجه نشده. موجود لطیف و حساسی که خودش از ناحیه خانواده و جامعه به اندازه کافی جدی گرفته نشده چطور میتونه به دختر خودش به اندازه لازم توجه و محبت کنه؟؟!!!! از صمیم قلبم خوشحالم که مادر نشدم. خدارو شکر
مادر شدن وظیفه سختیست خصوصا در این جامعه که هرگز به جنس زن به اندازه کافی توجه نشده. موجود حساس و لطیفی که خودش از ناحیه خانواده و جامعه به اندازه کافی جدی گرفته نشده چطور میتونه به دختر خودش به اندازه لازم توجه و محبت کنه؟؟!!!! از صمیم قلبم خوشحالم که مادر نشدم. خدارو شکر
خیلی دلم گرفت...من همیشه افسرده ام ...یعنی دخترام چقدر رو روح و روانشون اثر منفی می گذارم؟
زن چقور موجود بدبختیه همیشه متهمه همیشه
این فقط شوهر نیست که ازش طلبکاره بچه ها هم هستن اونم دخترایی که روزی خودشون هم مادر میشن و با انتظارات متعدد فراوان
کی گفته که یه زن باید خیلی قوی باشه
شانه های یه زن خیلی نحیفه اگر محبت باندازه کافی دریافت نکنه اگر دریاچه وجودش از مهر و محبت لبریز نشه قادر به مهر ورزی نخواهد بود
توقعات و کینه جویی دخترا خصوصا ، از مادرانشون هم که واقعا خنده داره
پاسخ ها
اون زن میتونه انتخاب کنه که بچه دار نشه. وقتی بچه دار میشه قطعا باید مسئولیتش رو بپذیره
فقط اونی که انتظار داره هی لباس بخره اونم تو این گرونی و هی مادرش ذوق کنه و بگه چقدر خوشگل شدی عزیزم ؟!!!!!
من معلم دبیرستانم با دخترای زیادی سر و کار دارم خیلی ازدخترای این دوره واقعا وحشتناکن پر توقع ، بی ادب ، بی توجه ، بی مسئولیت و زبان تند و گزنده ، توجه افراطی و وسواس گونه به ظاهر و قیافه
و بدتر از همه هیچ ارزش واقعی برای خودشون قائل نیستن و فراتر از یک عروسک که بعد مدتی کهنه میشه و فاقد ارزش ، نمی تونن باشن ! واقعا درد ناکه
پاسخ ها
منخودمدهه هفتادیم ولی واقعا این دوره ایها رو درک نمیکنمخیلی ادعا دارند و فک میکنند زبان تند و وقاحت شجاعته نه عزیزم...پدر و مادر و دوست و آشنام نداره...
اینم حاصل دست رنج تربیت پدر و مادرهاست. بچه ها یه شببه اینجوری نمیشن که. اینجوری تربیت شدن
نه خیلی ها همتو جامعه اینطور میشند وقتی اینهمه تحت فضای مجازی و هم سن و سال هایی که خیلیهاشون اصلا رفتار مناسبی ندارند با اونهمه جاذبه های که فقط ظاهرییه... وگرنه من خیلی ها رو دیدم پدر و مادر به غایت متین ولی فرزندان متاسفانه
قسمت وحشتناک ماجرا اونجاست که ما دقیقا شبیه به پدر مادرهامون میشیم
باید زبانحال مادرا رو هم شنید
من با تناسب شغلم با مادرا و دانش اموزان جوان سر و کار دارم واقعا مادرا دست بچه ها مخصوصا دختراشون اسیر و مستاصلن دختری که داشتن ان اوج لذت مادر بودن بود و بودنش در خونه آرامش و شیرینی و صفتی خونه بود حالا در چند کیلو آرایش و توقعات بیجا و بدون توجه به اقتصاد خانواده برای خرید لباس و جراحی و.... خلاصه شده
البته دخترای خوب با مسئولیت هم هست نمونه اش دختر نازنین و دوست داشتنی خودم که خدای عقل و شعور و نجابته
هیچکس اشاره نکرده که چرا ا ن مادر افسردگی... همه از دیدگاه خودشون دیدند البته که ممکنه خیلی حق داشته باشند اما اون زن هم حتما یه چیزی یه جایی دلش رو بقدری شکدونده که اینطور شده به عنوان یه دختر چقدر سعی گردیم باهاش گرم بگیریم... خیلی از دخترای امروز پرخاش میکنند و به بدترین نحو با مادرش ن برخورد میکنند
منم همینورم ذوق ندارم. چون مامانمهیچ وقت بغلم نکرد ازیک سنی دیگه بابامم دوست نداشت بشبنم روی پاش.چیه بزرگ شدن تازه میفهمی هیچ کی بهت محبت نکرده جای دردناکش اینکه توعم یاد نگرفتی
دُرست است مربوط به آقایان نیست این
حرفها اما باید گفت گر طالب فیضی رو زور
به دست آر که در نظام طبیعت شخص با
نداشتن فرهنگ و معلومات ضعیف است :
کاش مامان من الآن زنده بود تا من برایش تمام کمبودهای گذشته را جبران کنم ،بدون کوچکترین گله و شکایتی...فقط افسوس و صد افسوس😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔
پاسخ ها
گل گفتی آدم وقتی بزرگ میشه میفهمه چقدر خونواده امن بود.... با تمام نگرش سنتیشون امنیتشون ییه دنیا ارزش داشت
و کسی نگفت این مادرا چرا به اینجا رسیده بودن من شک ندارم که همشون از طرف همسرشون عشق لازم رو دریافت نمیکردن....آقایون اگر به همسراشون عشق بدن فرزنداشون هم بیشترین عشق رو از جانب مادر دریافت میکنن
پاسخ ها
دقیقا همینه زنی که از شوهرش عشق و توجه کافی و دریافت نمیکنه افسرده میشه و خودش هم نمیتونه به دختراش عشق و علاقه بده مقصر اصلی پدر خانواده است
الان که داریدش قدر مادرتون رو نمیدونین یه موقع به این درک میرسین که دیگه خیلی خیلی دیر شده لطفا نسل اینقدر خودخواهی نباشیم چون خودم دهه هشتادیم میگم ها
مامانم روحت شاد دوستت دارم
نظریات این خانم معلم یا دبیر خیلی منطقی است.خدا نکند دختری بدون مادر بزرگ بشه.!!!! مادران سنگ صبور دخترانشون هستند.قدر مادرانتون را بدانید؛ حتی اگر پزشک باشید..
بیچاره مادر. طلبکارای مزخرفی به نام فرزند
پاسخ ها
بهترین نظر
من یه مادرم
کی تا حالا از ما پرسیده چرا ناراحتی چرا عصبانی چرا به خودت اهمیت نمیدی
ولی من اینجا میگم تا یکی از هزار تا درد مادرا رو بدونید
من از ده صبح با همسرم میرم فروشگاهمون تا یازده شب همونجا ناهار درست میکنم ظهر میارم خونه واسه پسرم یه روز میون میبرمش کلاس زبانش هر شب به درسش رسیدگی میکنم با تمام خستگیم آخر شب که میام خونه به اوضاع خونه رسیدگی میکنم تازه باید به همسرم هم توجه کنم پاهاشو و کمرشو ماساژ بدم خوابش ببره وقتی خودم میخوام بخوابم یادم بیفته که چقدر بدهکاریم و دخلمون اصلا با خر جمون نمیخوره هر یکساعت از خواب با دلشوره و اضطراب بپرم و فکر بدبختیای فردا باشم باید حالم و خوب بگیرم که بقیه ی خانواده نگن من یه همسر یا مادر بدم ولی واقعا حالم خوب نیست کاش این دخترا یه بار از مادرشون میپرسیدن تو چته مادر
مادرامون خسته هستن از همه چیز این روز گار لعنتی ولی بازم خیلی قوی هستن که همه چیز زندگی رو هندل میکنن دوشادوش مردشون کار میکنن ولی وظیفه ی مادری و همسری رو هم به جا میارن
من از همینجا ازطرف همه ی اون دخترا به مادراشون میگم مامان خدا رو شکر که هستی و با تموم خستگیا و حال بدیات بازم هر چند کم ما رو تا اینجایی که به این سن رسیدیم بزرگ کردی الهی خدا بهت قوت بده بتونی بعد از این هم کنارمون باشی ما شما رو دوست داریم چون یه مادر فدارکاری که هزار تا درد داری و دم نمیزنی
پاسخ ها
عزیزم
یه مادر حق نداره گله کنه حق نداره خسته بشه حق نداره چیزی برای خودش بخواد حق نداره دو روز از شغلش شبانه روزیش یعنی مادری مرخصی بگیره همیشه باید مثل ربات کار کنه و به خانواده خدمات بده تازه ازش طلبکاری هستند شما به مادرتون وقت دادید که یه روز استراحت کنه که فقط تو اون روز به خودش برسه و خوش باشه
چقدر به عنوان یه مادر ناراحت شدم چرا همش میخواید یکیو پیدا کنید برا کوبیدن اره من اینجوری شدم چون اونا اینجوری کردن اینجوری سدم چون طلاق گرفتن اینجوری شدم چون بجا طلاق موندن هی جنگ و دعوا کردن اینجوری شدم چون ... اینا باز حالا یه چیزی
اینجوری شدم که اون بدخت غمگین بود از ظلمی که بهش شده افسرده بود آخه؟؟؟!!!!
یه جا به خودمون بیایم کاش
مسعولیت کارامونو به عهده بگیریم
اینو یکی داره میگه که تمام عمرش مامانشو مقصر همه چیز میدونست ولی الان که همه اون قضاوتا که مامانمو کردم سرم اومده ...
به نیابت از همهٔ فرزندان ایران زمین به مادران عزیز
دوستتون داریم زیاد الهی که خوشتون بیاد
سلامت باشید و سرفراز
بله اینم از درد ودل مردم زندگی ها بد شده بچه هام بد شدن منم افسردوی شدید دارم از شدید هم شدیدتر بدتر از همه یم درد بزرگ هم تو وجودم که نگم بهتره خدایا روانی شدن نمیدانم چکار کنم منم یم دختر دهه هفتاددو دارم بخاطر شرایط مالی دانشگاه هم قبول شد از وضع بد مالی نتونستن بفرستنش دانشگاه حالا یک دختر بی اعصاب از خودم بدتر وبیکار صبح تا شب ور دل من تو خانه مانده نه سر کار میره نه میره کار یاد بگیره جونم گرفته شده لطفا دعام کنید ودعا کنید همه مادران گرفتار دختر یا پسر بیکار نجات نه جهیزیه دارم ونه ازدوان میکنه تو شرایط بد اقتصادی خدایا خدایا به داد هممون برس
از صمیم قلبم برای شما و امثال شما دعا میکنم. رحمت خداوند وسیع و عطای او بسیط هست. صبور باشید و توکل کنید. از خودش بخواهید راه رو براتون باز کنه انشاالله
من یک مادرم
آرزو مون هست بهترین مادر باشیم
اما ماهم زهم خورده نواقص پدرومادرمون هستیم
شرایط اقتصادی بسیار سختی هست
ما رو درک کنید
من خودم مادر دوتا بچه هستم یک دختر و یک پسر .مادر من فقط فکر خودش بود حتی الانم که 73 سالشه وقتی میرم پییشش اصلن متوجه غم و غصه ام نمیشه فقط از درد خودش میگه درد خودش چیه پادرد و کمر درد . شاید باورتون نشه من وقتی عروس شدم از شب عروسی تا 6 ماه با من قهر کرد هرچی میرفتم التماس که آشتی کن آشتی نمیکرد به قدری بی عاطفه و بی محبت اون همیشه وقتی که بچه بودیم ما 4تا بچه را تشویق میکرد با هم قهر باشیم الان که همه امون سرخونه و زندگی امون هستیم هم با هم دعوا و قهر میکنیم این زن موجود عجیبی است ولی من تا جایی که تونستم بجای بی محبتی هاش به بچه هام محبت میکنم بغلشون میکنم میبوسمشون و توصیه میکنم هیچ وقت با هم قهر نکینم خواهرم بعد از 4 سال از کانادا اومد با گریه و قهر هم طفلی رفت . همه مادرها شکل هم نیستن
والا من يه خانم دهه ي پنجاهي هستم خودم هم دختر دارم اما مامانم خيلي اخلاقش بد بود همش ما چهار تا رو كتك مي زد افسردگي و اضطراب داشت يه سره با بابام دعوا و كتك كاري مي كرد اصلا يادم نيست منو خواهر و برادرام رو بغل كنه يا بوس كنه يا ازمون تعريف كنه همه ش كتك مون مي زد و سركوفت بهمون مي زد يكي مون از نظرش زيادي لاغر بود اون يكي زيادي چاق اون يكي كم هوش من اصلا خاطره خوبي از مادرم ندارم خواهرها و برادرم هم همين طور اما الان كه فوت شده مي بخشمش خدا رحمتش كنه
با خوندن نظرات متوجه شدم مادرا خیلی دلشون پرتر از بچه هاست... حقم دارند بچه های امروز نود درصدشون فقط توقعند ...
آفرین به آرمیتا که برای خواهرش مادری میکنه