«در انتهای شب» راوی قصههایی از ما است
«در انتهای شب» مینی سریالی است که در ۹ قسمت بدون شیله و پیله، بدون داد و بیداد اضافی و بدون معادلات کلیشهای این ۱۰ سال اخیر سریالها در اغراق کردن یا انکار همه چیز ساخته شده است.
رایا نصیری پژوهشگر و مستندساز: به گزارش فیلمنت نیوز، چند سالی بود که تمایلی به دیدن سریالهای ایرانی نداشتم و پای سریالهای به اصطلاح آن ور آب دلخوش کرده بودم. هر سریال ایرانیای که آمد یک سری به آن زدم تا ببینم اوضاع چطورست و تاب دیدنش را دارم یا نه که متاسفانه چنگی به دلم نزد که نزد، البته احتمالا آن سریالها طرفدارهای خودشان را دارند و گفتن این حرف ها یا قضاوت شخصی من انکاری بر بود آنها نیست، اما بنا بر حرفهام و درک نسبی و تجربی که از قضایای سینما دارم تشخیص خوب یا بد بودنشان برایم سخت نیست و در ابرازش هم مشکلی نمیبینم و فعلا در این حاشیه امن خودم از بیان نقطه نظرم و تحلیل آن دست از سریالهای خانگی که چنگی بر دل من و امثال من نمیزند پرهیز میکنم تا شاید یک روز در مورد یکی از آنها به طور مثال نقدی بنویسم.
اما به بهانه همین حرف ها، میخواهم از سریال «در انتهای شب» بگویم؛ مینی سریالی که در ۹ قسمت بدون شیله و پیله، بدون داد و بیداد اضافی و بدون معادلات کلیشهای این ۱۰ سال اخیر سریالها در اغراق کردن یا انکار همه چیز، حداقل به مخاطبش نگاه محترمانه داشته و نسبت به روایت اجتماعش وفادار.
شکی نیست که مهمترین قسمت خلق سریال «در انتهای شب» فیلمنامهاش است که با وسواس و شناختی درست از خانواده ایرانی نوشته شده است. آیدا پناهنده و ارسلان امیری زوج هنرمندی که سوادشان در حوزه سینما با هم رشد کرده، آگاهیشان نسبت به خانواده در زندگی مشترکی که دارند شکل گرفته و مشخص است با هم تعامل داشته و تیزبین نیز هستند نسبت به تجربیات شخصی و تجربه آدم های پیرامونشان. آیدا پناهنده و ارسلان امیری توانستهاند با هم تار و پود داستانی را ببافند که میل بافتنیشان در تنیده شدن قصه، در دست هر دویشان بماند تا وزنه روایت تعادل داشته باشد.
هر قسمت از سریال «در انتهای شب» عنوانی دارد که ذهن مخاطب را ارجاع میدهد به قصههایی که خوانده و آشناست یا تجربه کرده است و همان عنوان در قسمتی که میبینیم میشود جمع بندی از آن چیزی که قرارست ما را نیشگون بگیرد و به نظر فرمول تکمیل کننده خوبی است در تهنشینی ذهن تماشاچیانش.
روایت زن و مرد فیلم آنقدر برایمان آشناست که دادههای اطلاعاتی تیم سازنده به درستی با دادههای شخصی مخاطب سریال اتصال پیدا میکند تا هر کس در دنیای خودش با روایتی که میبیند همذات پنداری کند. همان چنگ انداختن قصه به جان ما که بالاتر گفتم و در جهان ذهنی و تجربی ما میشود تجربهای آشنا. طوری که آدمهایی مثل من که دل خودشان را به دنیای سریال های خارجی خوش کرده و راضی بودند از وقت گذراندن با دنیای کمی غریب مردمان جغرافیای دیگر، برای مدتی آن را کنار گذاشته تا در سریال خوب و ساده «در انتهای شب» خودشان را ببینند و کیف کنند یا اگر شاید اهل این وادی باشند دستی به قلم ببرند و چند خطی هم در موردش بنویسند. امیدوارم سازندههای این سریال در آینده با تولیدات دیگر تلاش کنند مخاطبانی که از دست دادهاند یا به نوعی قهر کردهاند با سینمای خانگی به آشتی برسانند.
سریال آیدا پناهنده با انتخاب خوب تیم بازیگرانش که به درستی روایت داستان بین شان تقسیم شد، توانست به دل ما راه باز کند. حضور بازیگران قدرتمند و پیشکسوتی چون علیرضاداوودنژاد و مریم سعادت و احترام برومند در این سریال آنچنان دلگرمی و ذوقی به من مخاطب میدهد که انگاری به سالهای طلایی سینمای ایران برگشتهام و این جمله معروف «چقدر همه چیز درست است» به ذهن متبادر میشود.
در انتهای شب را اختصاصی در فیلمنت ببینید
آیدا پناهنده فیلمسازی سرسخت هست و در شناخت و بیان دنیای زنانهای که در بخش عمدهای از سینمای ما الکن مانده، توانا و به همان اندازه ارسلان امیری هم با شناخت از دنیای مردانه توانسته در این مسیر روایتی متوازن را کنار هم بچینند تا شخصیتها در اوج رنجی که متحمل شدهاند فرصت گفتن، شنیدن و دوست داشته شدن داشته باشند؛ چیزی که در اغلب سریالهای ایرانی نیست و از چنین احساساتی تهی شده است.
گفتگوها در سریال «در انتهای شب» به خوبی پردازش شده تا برای تماشاچیاش دادهای باشد برای روایت قصهای آشنا در خانواده ایرانی. صحنه آرایی، فضاسازی، لوکیشن ها و حتی نورپردازی آنقدر درست چیده شده است که هر صحنه یا لوکیشنی که شاهدش میشویم مال خودمان میشود طوری که اگر لحظهای چشم از صفحه نمایشگر برداریم انگار داستان بیخ گوشمان، درون خانه مان، ادارهمان یا در مسیر ما در جریان هست.
آدمها در مینیسریال «در انتهای شب» رفت و آمدشان استدلال دارد و منطق داستان ساخته شده را به هم نمیریزد. اگر بحث و جدلی میشود دیالوگهایی که از دهان شخصیت گفته میشود موثر است در پیشبرد قصه و حتی لحن و بالا و پایین بودن صدای بازیگر هم درست و بهجاست و آدمها حرف هم را میشنوند تا اینکه همه با هم آلودگی صدایی بی هویتی مثل برخی فیلمها ایجاد کنند.
در پایان هم باید بگویم که مینی سریال «در انتهای شب» با تمام قوتی که در تهیه و ساختش داشته است، کم و کاستی هایی هم دارد که میشود با اغماض از آنها گذشت و خسته نباشید گفت به عواملش و دست مریزاد به کارگردانش و باور دارم در فرصتی دیگر در ساخت فیلم یا سریالی دیگر آنچه که در این اثر به عنوان کاستی شمرده بشود، تجربهای هست که تکرار نخواهد شد. برآیندی که از ساخت این سریال میشود از عواملش به دست آورد اینست که کار بعدیشان از این هم بهتر خواهد بود.
ارسال نظر