اسنپ پی_استیکی داخلی
adexo3
۴۷۱۱۰۰
۳ نظر
۵۰۹۴
۳ نظر
۵۰۹۴
پ

پاراگراف کتاب (۱۰۶)

ما در اینجا سعی کرده ایم با انتخاب گزیده هایی متفاوت و زیبا از کتاب های مختلف آثار نویسندگان بزرگ، شما را با این کتاب ها آشنا کرده باشیم، شاید گام کوچکی در جهت آشتی با یار مهربان کودکی مان برداشته باشیم.

برترین ها: وقتي خواستم به دنبال معنی کلمه کتاب باشم فکر کردم که کار ساده ­اي را به عهده گرفته ام! اما وقتي دو روز تمام در گوگل کلمه کتاب و کتاب خواني را جستجو کردم آنهم به اميد يافتن چند تعريف مناسب نه تنها هيچ نيافتم، تازه فهمیدم که چقدر مطلب در مورد کتاب و کتابداری کم است. البته من عقيده ندارم که جستجوگر گوگل بدون نقص عمل مي کند، اما به هر حال يک جستجو­گر قوي و مهم است و مي بايست مرا در يافتن ۲ يا ۳ تعريف در مورد كتاب کمک مي کرد؛ اما اين که بعد از مدتي جستجو راه به جايي نبردم، به اين معني است که تا چه اندازه کتاب مهجور و تنها مانده است.

راستي چرا؟ چرا در لابه لاي حوادث ، رخدادها و مناسبت هاي ايام مختلف سال، «کتاب و کتاب خواني» به اندازه يک ستون از کل روزنامه هاي يک سال ارزش ندارد؟ شايد يکي از دلايلي که آمار کتاب خواني مردم ما در مقايسه با ميانگين جهاني بسيار پايين است، کوتاهي و کم کاري رسانه­ هاي ماست. رسانه هايي که در امر آموزش همگاني نقش مهم و مسئوليت بزرگي را بر عهده دارند. کتاب، همان که از کودکي برايمان هديه اي دوست داشتني بود و يادمان داده اند که بهترين دوست است! اما اين کلام تنها در حد يک شعار در ذهن هايمان باقي مانده تا اگر روزي کسي از ما درباره کتاب پرسيد جمله اي هرچند کوتاه براي گفتن داشته باشيم. و واقعيت اين است که همه ما در حق اين «دوست» کوتاهي کرده ايم، و هرچه مي گذرد به جاي آنکه کوتاهي هاي گذشته ي خود را جبران کنيم، بيشتر و بيشتر او را مي رنجانيم.

ما در اینجا سعی کرده ایم با انتخاب گزیده هایی متفاوت و زیبا از کتاب های مختلف آثار نویسندگان بزرگ، شما را با این کتاب ها آشنا کرده باشیم، شاید گام کوچکی در جهت آشتی با یار مهربان کودکی مان برداشته باشیم. مثل همیشه ما را با نظراتتان یاری کنید.

*****
هر یک از ما برای تصاحب انرژی نمایشی مخصوص به خود داریم که بوسیله آن می خواهیم بر دیگران تسلط پیدا کنیم.

نمایش منزوی: در برخورد با دیگران عقب نشینی می کنیم و با احتیاط عمل می کنیم تا پر رمز و راز جلوه نماییم تا دیگران برای پی بردن به احساس واقعی ما توجه شان به ما جلب شود و از آنها انرژی بگیریم.

نمایش بازجو: وقتی ایرادی در دیگران پیدا کردیم از آن انتقاد می کنیم. فرد مورد انتقاد واقع شده متوجه این موضوع و توجه ما به خود می شود و دقت می کند که اشتباه نکند تا مورد انتقاد قرار نگیرد. همین واکنش دفاعی انرژی مورد نیاز افراد بازجو را تامین می کند.

پیشگویی آسمانی | جیمز ردفیلد
پاراگراف کتاب (106)
مرد غریب (ژان والژان) گفت: آقای اسقف، شما خوبید، مرا تحقیر نمی کنید. در خانه تان از من پذیرایی می کنید. شمع های قدی تان را برای من روشن می کنید، در صورتیکه من از شما پنهان نداشتم که جبرکارم، که از کجا آمده ام و گفتم که مرد بدبختی هستم.
اسقف کنارش نشست، دستش را با ملایمت لمس کرد و گفت: شما می توانستید خودتان را به من معرفی نکنید. اینجا، خانه من نیستف خانه عیسی مسیح است. این در، از کسی که از آن وارد می شود نمی پرسد که آیا اسمی دارد، اما میپرسد که آیا دردی دارد. شما رنج می برید، شما گرسنه و تشنه اید، پس مهمان عزیز این خانه باشید و از من تشکر نکنید، نگویید که من شما را در خانه ام پذیرایی می کنم.
اینجا هیچ کس در خانه خود نیست مگر کسی که به پناهگاهی محتاج است. من به شما که یک راهگذارید می گویم که اینجا بیش از آنکه در خانه من باشید، در خانه خودتان هستید. هرچه اینجاست از شما است. چه حاجت به دانستن اسم شما دارم؟ بعلاوه شما پیش از آنکه خود چیزی به من بگویید، اسمی دارید که من می دانستم.
مرد چشمانش را به حیرت گشود و گفت: راستی می دانستید؟ اسم من چیست؟ اسقف جواب داد، بلی. شما «برادر من» نامیده می شوید.

بینوایان | ویکتور هوگو
پاراگراف کتاب (106)
آدم وقتی جوان است، به پیری جور دیگری فکر می کند. فکر میکند پیری یک حالت عجیب و غریبی است که به اندازه ی صدها کیلومتر و صدها سال از آدم دور است. اما وقتی به آن می رسد، می بیند هنوز همان دخترک پانزده ساله است که موهایش سفید شده، دور چشم هایش چین افتاده، پاهایش ضعف می رود و دیگر نمی تواند پله ها را سه تا یکی کند.

و از همه بدتر، بار خاطره هاست که روی دوش آدم، سنگینی می کند.

چهل سالگی | ناهید طباطبایی
پاراگراف کتاب (106)
ما از نیستی به هستی می آییم و از هستی به نیستی می رویم، در فاصله این هستی و نیستی، زمان قرار دارد. زمان هم حاصل حوادث است، حوادث از زمان به وجود می آیند و زمان را تغییر می دهند.
آیا این تقصیر چه کسی است؟ هیچکس. در اینجا مطرح نیست عناصر جهان ضد یکدیگرند. همدیگر را می کشند و می خورند و نابود می کنند تا چیز دیگری به وجود اید.

انسان حیوان و گیاهان را می خورد و خودش نیز محکوم به زوال است و از نیستی آنها هستی دیگری حادث می شود.

خانواده ی خوشبخت | ژان پل سارتر
پاراگراف کتاب (106)

اولین نشانه های بارقه ی ادراک، آرزوی مرگ است. این زندگی تحمل ناپذیر می نماید و زندگی دیگر دست نیافتنی. آدم دیگر از میل به مردن احساس شرم نمی کند؛ تقاضایش این است که از سلول قدیمی اش که از آن بیزار است، به سلول تازه ای منتقل شود که از آن بیزار خواهد شد.
آخرین نشانه های ایمان هم اینجا دخیل است، زیرا در وقت انتقال شاید زندان بان اتفاقا از راهرو رد نشود تا زندانی را ببیند و بگوید: این مرد را دوباره حبس نکنید، او با من می آید.

پندهای سورائو | فرانتس کافکا
پاراگراف کتاب (106)
در افسانه هایی که مردها برای توضیح دادن زندگی ساخته اند، اولین مخلوق یک زن نیست. مردی به نام آدم است. حوا بعدا سر می رسد، برای آن که آدم را سرگرم کند و گرفتاری به بار آورد.
در نقاشی هایی که زینت بخش کلیساهایشان است خدا پیرمرد ریشویی است و هرگز بسان پیرزنی با موی سفید جلوه گر نمی شود و همه ی قهرمان ها مرد هستند، از پرومته ای که آتش را ربود بگیریم تا ایکاروس که می خواست پرواز کند و حتی عیسایی که پسر پدر و روح القدس می خوانندش.

مثل اینکه زنی که از آن متولد شد یک مرغ کرچ یا دایه بود و با وجود این، یا بهتر بگویم به این خاطر، زن بودن چه شورانگیز است.

نامه به کودکی که هرگز زاده نشد | اوریانا فالاچی
پاراگراف کتاب (106)
پسرک بی آن که بداند چرا، سنگ در تیرکمان کوچکش گذاشت و بی آنکه بداند چرا، گنجشک کوچکی را نشانه رفت. بال هایش شکست و تنش خونی شد. پرنده می دانست که خواهد مُرد. اما پیش از مردنش مروّت کرد و رازی را به پسرک گفت تا دیگر هرگز هیچ چیزی را نیازارد.
پسرک پرنده را در دست هایش گرفته بود تا شکار خود را تماشا کند اما پرنده شکار نبود. پرنده پیام بود. پس چشم در چشم پسرک دوخت و گفت: کاش می دانستی که زنجیر بلندی است زندگی، که یک حلقه اش درخت است و یک حلقه اش پرنده. یک حلقه اش انسان و یک حلقه سنگ ریزه. حلقه ای ماه و حلقه ای خورشید. و هر حلقه در دل حلقه دیگر است. و هر حلقه پاره ای از زنجیر؛ و کیست که در این زنجیر نگنجد؟!

و وای اگر شاخه ای را بشکنی، خورشید خواهد گریست. وای اگر سنگ ریزه ای را ندیده بگیری، ماه تب خواهد کرد.

وای اگر پرنده ای را بیازاری، انسانی خواهد مُرد؛ زیرا هر حلقه را بشکنی، زنجیر را گسسته ای. و تو امروز زنجیر خداوند را پاره کردی.

پرنده این را گفت و جان داد. و پسرک آنقدر گریست تا عارف شد.

وای اگر پرنده ای را بیازاری.

هر قاصدکی یک پیامبر است | عرفان نظرآهاری
پاراگراف کتاب (106)
تقلا و اضطراب و زحمت و وحشت، خمیره ی اصلی زندگی اکثر انسانها است. اما اگر تمامی آمال انسان به سرعت برآورده میشد، وی زندگی خود را صرف چه میکرد؟ با زمان و فرصت خود چه میکرد؟
اگر جهان بهشتی مملو از نعمت و التذاذ و آسایش می بود، سرزمینی با جوی های شیر و عسل، آنجا که هر مجنونی لیلی خود را بی دردسر و به سهولت می یابد، مردمان یا از کسالت و یکنواختی دق می کردند و یا خود را حلق آویز میساختند، یا آن اندازه جنگ و جنایت و کشتار به راه می افتاد که عاقبت بشر رنجی به مراتب بیش از آنچه اکنون باید از دست طبیعت متحمل شود بر خود روا میداشت.

جهان و تأملات فیلسوف | آرتور شوپنهاور
پاراگراف کتاب (106)
محمد ترکیبی از موسی و عیسی است، گاه او را در صحنه های مرگبار جنگ می بینیم که از شمشیرش خون می چکد و پیشاپیش یارانش که برای کشتن یا کشته شدن بی قراری می کنندف می تازد، و گاه وی را می بینیم که وقتی هر روز در رهگذرش مرد یهودی از بام خانه اش خاکستر بر سرش می ریزد، روی در هم نمی کشد.

و یک روز که از کنار خانه وی می گذرد و از خاکستر مرد خبری نمی شود، می پرسد رفیق ما امروز سراغ ما نیامد؟ و چون می شنود که بیمار شده است، به عیادتش می رود.

در اوج قدرت، در آن لحظه که سپاهیانش مکه را، شهری که 20 سال او و یارانش را شکنجه داده و آوار کرده است، اشغال کرده اند، بر مسند قدرت اما در سیمای مهربان مسیح، کنار کعبه می ایستد و در حالی که 10 هزار شمشیر انتقام از قریش، در اطرافش برق می زند، می پرسد: ای قریش! فکر می کنید با شما چه خواهم کرد؟

آن گاه با آهنگی که از گذشت و مهربانی گرم شده است، می گوید: بروید، همگی آزادید...

سیمای محمد (ص) | دکتر علی شریعتی
پاراگراف کتاب (106)
انسان وضع دشواری دارد، زیرا انسان تمدن دارد!

تمدن چندان نیرومند است که می تواند جلو انگیزش جنسی را بگیرد و موجب پاکدامنی پیش از زناشویی شود، یا کسی را وادارد که برای همه ی عمر سوگند پارسایی بخورد.
تمدن می تواند کسی را از گرسنگی بکشد، در حالی که غذا فراهم باشد، زیرا برخی خوراک ها، نجس خوانده شده است یا چه بسا کسی را به پاره کردن شکم دیگری یا شلیک گلوله ای در مغز خود برانگیزد تا لکه ی ننگی پاک شود. تمدن از مرگ و زندگی قوی تر است.

تمدن و ملالت های آن | زیگموند فروید
پاراگراف کتاب (106)
درویشی به درگاه دهی رسید.

جمعی کدخدایان دید آنجا نشسته، گفت چیزی بدهید وگرنه با شما نیز چون کنم که با آن دیگر کردم!

ایشان بترسیدند گفتند مبادا این ولی یا ساحری باشد و خرابی از او به ما رسد. آنچه خواست بدادند. بعد از آن از او پرسیدند که مگر با آن ده دیگر چه کردی؟

گفت: آنجا سوال کردم هیچ به من ندادند، آن ده رها کردم و این جا آمدم. اگر شما نیز چیزی به من نمی دادید این ده رها می کردم و به ده دیگر می رفتم.

کلیات | عبید زاکانی
پاراگراف کتاب (106)
در طول اپیدمی «آنفولانزا» که در زمان جنگ جهانی شیوع پیدا کرد، شهردار نیویورک گام های بلندی برداشت تا آسیبی را که افراد از طریق ترس ذاتی شان از بیماری، به خودشان می زدند، کنترل کند.

او از روزنامه نگاران درخواست کرد که هیچ تیتر مربوط به اپیدمی آنفولانزا را چاپ نکنید، اگر شما با من همکاری نکنید، وضعیتی پیدا خواهیم کرد که نمی توانیم آن را کنترل کنیم. روزنامه ها از چاپ مطلب و گزارش در مورد آنفولانزا دست برداشتند و در عرض یک ماه، اپیدمی به صورت موفقیت آمیزی کنترل شد...

بیندیشید و ثروتمند شوید | ناپلئون هیل
پاراگراف کتاب (106)
اگر در جهان راهی یافت می شد که آبِ رفته را به جوی بازگرداند، ارزش داشت که به خطاهای گذشته خود بیندیشیم؛ ولی به راستی گذشته را باید از آنِ گذشتگان دانست؛ گذشته از آن گذشتگان است و آینده از آنِ توست.

مادام که از آنِ توست، نگهش دار و افکارت را، نه روی آزاری که در گذشته رسانده ای، بلکه روی کمکی که اکنون می توانی انجام دهی، متمرکز کن!

خرمگس | اِتِل لیلیان وُی نیچ
پاراگراف کتاب (106)
آدم غرب زده راحت طلب است. ماشینش که مرتب بود و سر و پزش، دیگر هیچ غمی ندارد. معمولا تخصص ندارد. همه کاره و هیچ کاره است. در هر جمعی حرفهای دهن پرکن میزند و خودش را جا می کند. آدم غربزده شخصیت ندارد. چیزی است بی اصالت، خودش و خانه اش و حرفهایش بوی هیچ چیزی را نمی دهد. بیشتر نماینده ی همه چیز و همه کس است. آدم غربزده قرتی است.
زن صفت است. حتی گاهی زیر ابرو برمی دارد. همیشه انگار از لای زرورق باز شده است. آدم غربزده چشم به دست و دهان غرب است. کاری ندارد که در دنیای کوچک خودمانی، در این گوشه از شرق چه می گذرد.
درست است که آشنایی با روش علمی و اسلوب ماشین سازی و تکنیک و اساس فلسفه غرب را فقط در کتاب های فرنگی و غربی میتوان جست، اما یک غرب زده که کاری به اساس فلسفه ی غرب ندارد، وقتی هم که بخواهد از حال شرق خبری بگیرد متسول به مراجع غربی می شود به هیچ چیز اعتقاد ندارد. اما به هیچ چیز هم بی اعتقاد نیست.
خودش باشد و خرش از پل بگذرد، دیگر بود و نبود پل هیچ است. نه ایمانی دارد، نه مسلکی، نه مرامی، نه اعتقادی، نه به خدا یا به بشریت. حتی لامذهب هم نیست. هرهری مذهب است.
گاهی به مسجد هم می رود. همانطور که به کلوپ یا سینما می رود. اما همه جا فقط تماشاچی است.
غرب زدگی | جلال آل احمد
پاراگراف کتاب (106)

برای آنکه آدمی براستی انسان باشد و از حیوان ذاتا و واقعا تفاوت یابد، باید ارزوی انسانی اش به نحو موثر بر آرزوی حیوانی اش چیره شود. همه ی آرزوهای حیوانی در واپسین تحلیل، تابع آرزوی او برای نگهداری جان خویش است.
پس آرزوی انسانی باید براین آرزوی نگهداری جان فائق آید. به سخن دیگر، آدمی، انسانیت خود را «محقق» نمی کند مگر آنکه جان «حیوانی» اش را به پیروی از آرزوی انسانی خویش به خطر اندازد.

خدایگان و بنده | فردریش هگل
پاراگراف کتاب (106)
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • بدون نام

      جالب بود خیلی

    • بدون نام

      ممنون که به روز شد

    • مرمر

      همشون جالب و خوندنی بود.
      دمتون گرم

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج