adexo3
۱۳۵۷۴۳۰
۲۶۹۲
۲۶۹۲
پ

تهران یک سال است که یک الهه و نیلوفر را کم دارد

امیر جدیدی درباره یک سالگی بازداشت الهه محمدی یادداشتی نوشته است.

هم میهن-امیر جدیدی: پسرم! یک بهار، یک تابستان، یک پاییز و یک زمستان را دیدی. از این پس همه چیز جهان تکراریست جز مهربانی... می‌خواهم به بهانه یک‌سالگی در بند بودن همکارمان الهه محمدی تعبیر نیما را به چالش بکشم. اول خطاب به رفیقم بگویم. دختر جان، یک پاییز، یک زمستان، یک بهار، یک تابستان را درست و درمان ندیدی. از این پس هیچ چیز جهان تکراری نیست.
الهه جان سلام.
یک سال گذشت. برای ما با خون دل گذشت. برای مایی که هر روز جای خالی‌ات را می‌دیدیم و صدایت توی گوش‌مان نمی‌پیچید. یک سال گذشت و نوشتن نامه برای رفیقی که یک سال است ندیدمش کار ساده‌ای نیست. یک سال پیش، وقتِ بازداشت‌ات دوباره شوکه شدیم. ما در این سال‌ها از این روزها کم ندیدیم. چه روزها و شب‌هایی که ناغافل خبر دستگیری همکار یا توقیف روزنامه‌مان می‌رسید. فکر کن نشسته‌ای و داری یادداشت یا گزارش‌ات را می‌نویسی و غرق در احوال خودتی که یکدفعه می‌بینی توی دل تحریریه آشوب شد. بچه‌ها یکی‌یکی دست‌هایشان را لبه میز می‌گذارند و نوک پایشان را به زمین فشار می‌دهند و صندلی را به عقب می‌رانند. بعد مات و مبهوت به همدیگر نگاه می‌کنند و یکی‌یکی از جا بلند می‌شوند و گله به گله هر گوشه روزنامه که جای کارکردن نباشد، پخش و پلا می‌شوند. یکی اشک می‌ریزد، یکی سیگار می‌کشد، یکی آب می‌خورد و یکی شروع به دلداری دادن می‌کند. من در این سال‌ها همیشه آن آدمی بودم که دلداری می‌داد و سعی می‌کرد فضا را آرام کند. نمی‌دانم چه سری در این سرمونی جمعی است که در پایان نور امیدی در دل تحریریه روشن می‌شود. پارسال اما پنج‌شنبه بود که خبر بازداشت تو آمد. یک بار دیگر این شوک به تن روزنامه ما خورد. پنج‌شنبه برای روزنامه‌نگار جماعت روز دلنشینی است؛ روزی که خیال می‌کند می‌تواند دمی را در آسایش بگذراند. اما خودت که بهتر می‌دانی انگار خوشی بر ما حرام است. بعد از اولین خبر، تلفن پشت تلفن، زنگ پشت زنگ و حرف پشت حرف. به هر سختی بود آن پنج‌شنبه کذایی گذشت. جمعه اول وقت لشکر شکست‌خورده یکی‌یکی به پناهگاه، تو بخوان روزنامه رسیدند. اخبار بازداشت‌ات را پیگیری کردند. شنیده‌ام که زندان خیال آدم را قوی می‌کند. از اینجا به بعد همه حرکات را روی مود اسلومشون خیال کن. بچه‌ها یکی‌یکی از پشت میز بلند می‌شوند و آماده می‌شوند که قضای مراسم روز قبل را به جا آورند. گیج و منگ و مبهوت به بالکن روزنامه می‌روم تا آجی‌ات (خواهرت) را دلداری دهم. خواستم مسئولیت سازمانی‌ام یعنی دلداری دادن را شروع کنم که گفت می‌دانی چیست، امروز تازه روز اول است. با این حال بی‌خیال نشدم و گفتم خدای ما هم بزرگ است. خواهرت زود بر می‌گردد و دوباره صدای خنده‌اش تحریریه را پر می‌کند. الهه جان تا قبل از این‌ها از جمله بالای نوشته خوشم می‌آمد وقتی از نگاه یک شاعر به عالم نگاه کنی ملال و سختی و دوری و زندان هم قشنگ می‌شود. اما از این شاعرانه زندگی کردن خسته شدیم. از این دنیای ملول غیرتکراری خسته شدیم. دختر جان یک بهار، یک تابستان، یک پاییز و یک زمستان را دیدی. از این پس همه چیز جهان تکراریست جز مهربانی... ولی تو زود برگرد. حتی اگر با برگشتن‌ات دنیا به روال تکرار برگردد...

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتی ۹/۵ ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج