adexo3
۱۳۰۷۸۰۵
۸۷ نظر
۱۲۲۳۷۲
۸۷ نظر
۱۲۲۳۷۲
پ

این پدر ایرانی و فرزند دوساله‌اش فقط ۲۵۰ هزار تومان دارند

کاربری به نام شهرام بزرگی در توصیف دشواری‌های یک پدر مجرد این متن جانکاه را نوشته که مورد توجه کاربران قرار گرفته و بازتاب فراوانی داشته است.

برترین‌ها: کاربری به نام شهرام بزرگی در توصیف دشواری‌های یک پدر مجرد این متن جانکاه را نوشته که مورد توجه کاربران قرار گرفته و بازتاب فراوانی داشته است.

این پدر ایرانی و فرزند دوساله‌اش فقط ۲۵۰ هزار تومان دارند

شهرام بزرگی در قالب یک رشته توئیت که منتشر کرده نوشته است:

‌دقیقاً پنج سال و هشت روز پیش وقتی توافقی جدا شدم، یه پسرِ دو‌و‌نیم‌ساله با من موند و یه خونه‌ی خالی؛ حتی فرشِ زیر پا رو هم برد. البته از حدود شش ماه قبلش، پسرک رسماً شبانه‌روز با من بود و طبیعتاً کارهاش رو هم خودم انجام می‌دادم. مادرش می‌گفت می‌خوام عادت کنه.

‌یه روز رفتم سمساری و تلویزیون و یخچال و فرش دست‌دوم خریدم و بقیه‌ی خِرت‌و‌پِرت‌ها رو هم از وسایلِ دست‌دوم و توی انباری مادرم از شهرستان آوردم. هنوز ۴ ماه از قرارداد خونه مونده بود و برای باقی‌مونده‌ی مهریه هم چک داده بودم برای سه ماه بعد. توی خونه کار پروژه‌ای انجام می‌دادم.

‌پسرک بحق توقع داشت باهاش بازی کنم، پارک ببرمش و با‌هم کارتون ببینیم. موقع خواب عادت داشت حدود یک ساعت یه گوشم رو توی دستش بگیره تا خوابش عمیق بشه، وگرنه دوباره پروسه‌ی خوابوندن رو باید از اول شروع می‌کردم. با احتساب زمان پخت‌و‌پز و تمیزکاری و... در طول روز خیلی وقت کار نداشتم.

‌به‌همین‌خاطر شب‌ها بعد از خوابِ پسرک کار می‌کردم تا ۵-۴ صبح و بعد می‌خوابیدم تا ۹-۸:۳۰ که بیدار می‌شد. خیلی از شب‌ها هم دو سه بار بیدار می‌شد و مجبور می‌شدم دوباره بغلش کنم و توی خونه راه ببرم تا خوابش ببره. کم‌کم بی‌خوابی‌ها و کمبود وقت باعث شد پروژه‌ها رو دیر تحویل بدم.

صدای کارفرماها دراومد و با‌اینکه شرایطم رو می‌دونستن، کم‌کم با دیر دادن دستمزد تلافی کردن و بعد یکهو تصمیم گرفتن بهم کار ندن. هر‌وقت جلسه داشتم (حتی پیش از جدایی)، دو-سه‌تا پوشک و یک دست لباس اضافه می‌ذاشتم توی کیف، پسرک رو بغل می‌کردم و با اتوبوس یا مترو از کرج می‌رفتم تهران.

این پدر ایرانی و فرزند دوساله‌اش فقط ۲۵۰ هزار تومان دارند

‌دیگه همه پذیرفته بودن که حضور من در جلسه، به‌همراهِ یه بچه‌ی دو‌و‌نیم‌ساله‌ست که ممکنه وسط جلسه کارخرابی کنه، گرسنه‌ش بشه، حوصله‌ش سر بره و... تازه یواش‌یواش هم باید از پوشک می‌گرفتمش و همین مصیبت‌های خودش رو داشت.

‌سینما و تئاتر رفتن‌های همیشگی تعطیل شد، دیدنِ دوستان تعطیل شد و از دیدِ دوستانِ متأهل، من دیگه یه مرد مجرد بودم و جایی دعوت نمی‌شدم! دوستان مجرد هم سرگرم زندگی خودشون بودن و کم‌کم و ناخواسته از دوستان و محافل هنری هم دور شدم؛ تنها شدم.

‌اوضاع روز‌به‌روز بدتر شد و در یک ماهِ منتهی به تاریخ چک مهریه، هیچ کارفرمایی بهم پول نداد و همه موکول کردن به مرداد ماه. بی‌پول شدم. توی خونه یه مرغ، یه بسته گوشت چرخ‌کرده، نیم‌کیلو برنج، کمی حبوبات، نصف شیشه مربا، یه بسته پنیر و ۵-۴ تا سیب‌زمینی و پیاز داشتم.

‌کل پولم ۲۶۰ هزار تومن بود؛ برای نون و چیزهای ضروری. غذای پسرک نباید کم می‌شد. برنامه‌ریزی کردم. خودم صبحانه نون و چای می‌خوردم، ناهار اندازه‌ی ۶-۵ قاشق برنج خالی با نون و شب هم هیچی! اما با همون چیزهایی که داشتم، هر سه وعده غذای پسرک رو به‌اندازه و درست دادم؛ تا ۱۵ روز!

‌بعد پول هم تموم شد، چون چند بار دو-سه‌تا دونه میوه و شیر برای پسرک خریدم و بقیه‌ش پای نون رفت. پیش از شروع این ۱۵ روز به خانواده‌م گفته بودم اوضاعم چطوره، اما انگار کسی باور نکرده بود؛ من هم آدمی نبودم رو بزنم. روز شونزدهم یکی از کارفرماها دو میلیون واریز کرد.

این پدر ایرانی و فرزند دوساله‌اش فقط ۲۵۰ هزار تومان دارند

‌بعد هم پیام داد که: این آخرین کارِ ما با‌هم بود! رسماً بیکار شدم و دوباره افتادم به پیدا کردن کار پروژه‌ای، فیلمنامه و نمایشنامه فرستادن برای جشنواره‌ها و... موعد چکِ مهریه رسید، اما برخلاف قولی که داده بودن، طلبم پرداخت نشد و چک مهریه سه روز بعد پاس شد؛ با قرضی که سخت گرفتم!

‌یکی دوتا کار پروژه‌ای گرفتم و زندگی به همون منوال گذشت. نیمه‌ی شهریور شد. صاحبخونه برخلاف قرار قبلی خونه رو خواست. جایی رو پیدا نکردم. خونه رو خالی کردم، وسایل رو گذاشتم توی حیاط یکی از آشناها و شب‌ها با پسرک می‌رفتم خونه‌ی خواهرم توی کرج می‌خوابیدیم. توی روز هم دنبال خونه.

‌پسرک رو بغل می‌کردم و از این مشاور املاک به اون‌یکی؛ نبود یا به مرد مجرد نمی‌دادن؛ انگار بچه رو نمی‌دیدن! مصادف با زمانی شد که دلار یکهو تا ۲۰ تومن رفت. پول پیشم شد هیچ! گفتم برگردم تهران دنبال خونه بگردم. اوضاع بدتر بود. کم‌کم زمزمه‌های نارضایتی از خونه‌ی خواهر بلند شد.

‌بچه رو برداشتم رفتم تهران، توی هتلی که بیشتر مسافرخونه بود، اتاق گرفتم. پونزده روز رو این‌طوری سر کردم و با پسرک دنبال خونه گشتم. بخشی از پولم بابت پول هتل و غذا رفت. دیدم نمی‌شه. با مادر پسرک صحبت کردم و دو هفته بچه رو گذاشتم پیشش که خونه بگیرم. شب‌ها شرکت دوستم می‌خوابیدم.

‌بالاخره خونه پیدا شد و قرارداد بستم؛ یه آپارتمان سه طبقه که زیرزمینش هم یه خانواده زندگی می‌کرد.‌ نیم‌طبقه‌ی آخر رو اجاره کردم، اما روز اثاث‌کشی، همسایه‌ها اجازه ندادن وسایل رو ببریم بالا و گفتن اینجا دختر جَوون داریم، مجرد راه نمی‌دیم. اون‌ها هم بچه رو نمی‌دیدن. صاحبخونه اومد.

این پدر ایرانی و فرزند دوساله‌اش فقط ۲۵۰ هزار تومان دارند

‌عذرخواهی کرد و پولم رو پس داد. وسایل رو دوباره با همون خاور برگردوندم کرج؛ هزینه‌ی اضافه!  دوباره روز از نو، روزی از نو... ‌جزئیات و اتفاقات روز‌به‌روز بیشتر و بیشتر شد، اما گذشت و گذشت؛ پسرک بزرگ‌تر شد و رفت مدرسه. حالا بماند که به‌خاطر کرونا و کلاس آنلاین، خودش چه مصیبتی بود.

‌توی این پنج سال هیچ‌کس هیچ‌چی درمورد اینکه چی شد و چطور گذروندم، نپرسید؛ حتی اعضای خانواده! این توییت باعث شد دوباره برای بار هزارم، پیش خودم با صدای بلند فکر کنم؛ به روزهایی که گذشت، به پسرکی که الان کلاس دومه و چیزی از خانواده‌ی سه‌نفره یادش نمی‌آد!

‌به اینکه همیشه مجرد به‌حساب می‌آم، اما اگر صحبتی از ازدواج مجدد بشه، می‌گن: «آخه با یه بچه؟!»‌همیشه از شرایطِ خاص زن‌های جدا‌شده و زن‌هایی که بعد از جدایی بچه رو پیش خودشون نگه داشته بودن، شنیده بودم یا از زن‌هایی که بعد از ازدواج مجدد، بچه رو گذاشته بودن پیش مادربزرگ یا... .

‌اگر قبول می‌کردن، برگردونده بودن به پدر یا خانواده‌ی پدری و... ‌اما درباره‌ی پدر مجردی که با بچه‌ش زندگی می‌کنه، نشنیده بودم؛ از پدری که گرفتنِ هر تصمیمی (هر تصمیمی) در زندگیش (حتی دوباره عاشق شدن)، منوط به اینه که اول بچه‌ش رو در نظر بگیره؛ حتی برای یه تفریح ساده....

‌با همه‌ی این‌ها، فکر می‌کنم تنها چیزی که الان مهمه، زندگیِ الان و آینده‌ی این بچه‌ست؛ حتی اگه لازم باشه مثل این پنج سال، خودم رو فراموش کنم..

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتی ۹/۵ ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • ناشناس

      حرفی نمیمونه داداش

    • چوپان فداکار

      مادررررررررررررررررررررررررررررر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    • ب

      😭😭😭😭😭

    • ناشناس

      منم الان بیست سال ازدواج کردم با یک روانی دو تا بچه در ظاهر مردم پدر دارن اما در واقع یتیم هستند دست تنها بزرگ کردم به خاطر مرد کثیف یارانه. هم قطع

    • یک پزشک

      شما که انقدر مدیریتتون تو زندگی خوبه خیلی بیجا کردید بچه دار شدید و یکی بدبخت تر از خودت رو وبال جامعه کردی.

      پاسخ ها

      • ناشناس

        چراهمچین حرفی میزنی خودت روجای اون بذارمعتادنیست بی مسولیت نیست یارو..چکاری ازدستش برنیومده که انجام نداده؟

      • شیوا

        اولا مردم و قضاوت نکن دوما ادب و حفظ کن سوما علم غیب نداشته ک یدفه قرار بره از صفر دوباره شروع کنه

      • میعاد

        مطمئن باشید ایشون، قطعا از آدمی با سطح درک و شعور شما ضربه خوردند. وگرنه خودش که خیلی مرده.

      • Z

        ادب صفر درک هم صفر

      • ریتا

        میخواهی قضاوتش کنی؟؟؟؟؟ کفشهایش را بپوش. راهش را قدم بزن.

    • ناشناس

      خیلی غمناک. و تاسف برانگیز یه جورایی منهم همین شرایط و دارم .خدا خودش کمک کنه

    • حسین

      خیلی سخته. خداباعت باتیشو لعنت کنه

    • ناشناس

      قسمت پدر مجرد رو تجربه نکردم خداروشکر اما قسمت مردی که خودش کار میکرد و مدتها هم بیکار بود با همسر و دوقلوها و فقط بستی عروسکی میتونست بخره اون هم 2 عدد چون پول دیگه نداشت زمانی که دونه ای 500 تومان بود، و صبحانه پنیر سفید کیلویی 6 هزار توامن بود میخریدم و اکثر ناهار و شام تخم مرغ میخوردیم
      یا عدس پلویی که با لاشه برنج و پیاز داغ میخوردیم حتی تکه مرغ هم داخلش نداشت با اینکه خانواده ای داشت که از لحاظ تمکن مالی خوب بودند رو با پوست و تک تک سلول های بدنم تست کردم که نه مریض بودم نه معتاد نه بدهکار و تنها جرمش ازدواج با دختری بود که دوستش داشت و دوستش داره همچنان

      و واقعا نمیدونم چگونه بعضی ها راحت میشینند و فقط نگاه میکنند که داری رنج میکشی !!!

    • ناشناس

      درود به شرفت.به احتراما کلاهمو از سرم بر میدارم

    • مهدی

      پدر واقعی بودن چه سخته درود بر شرفت

    • بدون نام

      زندگی ها چقدر سخت شده......
      نمیدونم واقعا سخت شده یا فقط به ما سخت میگذره...
      نمیدونم نمیدونم دوست ندارم بمیرم .دوست دارم زندگی کنم تو رفاه با همسرم با پسرام تو آرامش
      چرا دنیا اینجوریه گیر میده به یه نفر دیگه ول کنش نیست

      پاسخ ها

      • ناشناس

        من یه زن تنها هستم و جمله اخرتون رو با تک تک سلول های بدنم حس میکنم با دوتا بچه، 12 ساله این بدبختی ولم نمکنه
        مگه نمیگن پس از هر سختی آسانیست
        پس کو

    • بدون نام

      این متن رو که خوندم سفره دل منم باز شد

    • ناشناس

      چقد موقع خوندن دلم از این همه بی مهری گرفت کاش یه دوست مثل من داشتی تا تهش باهات میومدم کمکت میکردم

    • یاسمن

      خوب چرا گرفتیش

    • ناشناس

      چی کشیدی داداش اشکم دراومد

    • ناشناس

      جالبه ،بچه اش را پسرک می گوید !!!!!!انگار بچه غریبه هست!!!!کمی از رنج خانم هایی که پس از طلاق سرپرست ونان اور خانه می‌شوند را تجربه کردید

    • نیک

      امثال شماها رو که نمیتونین یه زندگی با ثبات از نظر مالی داشته باشین رو به جرم بچه دار شدن باید دادگاهی کنن، اون طفل بیگناه چه گناهی داره ، اینقدر عذاب بکشه

      پاسخ ها

      • ناشناس

        واقعا بعضیها اسم مادر رو به یدک میکشن،امیدوارم یه خانم خوب ونجیب وزن زندگی نصیبت بشه یه شیر پاک خورده، برات دعا میکنم یارب نظر تو برنگردد برگشتن روزگار سهل است درست میشه مطمئن باش

    • رهگذر

      اقتصاد یه مملکت مال خرا بشه زن و مرد کوچیک و بزرگ نداره همه خر میشن و زیر بار زندگی له!

    • ناشناس

      مرد... تویی
      برقرار باشی

    • تآنیآ♪♪♪♪♠♣✓

      حالا من جای زنه بودم،،بخاطر بچه
      مهریه رو نصف میکردم...چه میدونم کمش میکردم
      میگفتم خرج بچه کن

    • ناشناس

      بمیرم برای دل اون بچه کوچک که چقدر سختی و مهنت کشیده،متأسفانه اسم مادر برای کسی که لیاقت نداره و بچه خودش رو رها میکنه نیست بترس از آه اون طفلکی معصوم!!

    • ناشناس

      حقیقت اینه بعضی زن ها و مردها خیلی بی وجدان و بی انصافن و خدا آدم و گیر زن یا مرد بی وجدان و بی انصاف نندازه

    • ناشناس

      خیلی مردی ایشالا درست میشه

    • حميد مقدم

      خیلی ناراحت کننده بود .حق ما این نیست

    • کارگر گرسنه

      خداوند صبرمان بدهد با این حاکمان بی درد

    • ناشناس

      متاسفم
      واقعا متاسفم
      همه میدونیم که ازدواج و بچه دار شدن ممکنه چه پیامدهایی داشته باشه
      طلاق و والد مجرد شدن ممکنه واسه هر کسی اتفاق بیفته
      پس بیشتر به ازدواج نکردن و یا بچه دار نشدن رو بیارید
      کمتر اذیت میشید

    • علی۱۱

      چقدر دردآور ،واقعا تا کسی تجربه نکرده باشه نمیتونه این آقا رو درک کنه

    • فرهاد

      وای چنان سرم گیج رفت و چشمام سیاهی فقط از خواندن این سرگذشت..وای به حال خودش..اما انسان بنده عادته گاهی از آهن سفت تر و از شیشه نازک‌تر...

    • ماهان

      با کدوم درامد مردم ازدواج کنند!!

    • ناشناس

      عاقبت طلاق.توافقی.وغیر.توافقی.طلاق منفور.طلاق زشت.به خاطر بچه وجودتون.دست از طلاق بردارید خدا هم طلاق را منفور کرده.کج دارو مریز بسازید ای جوانان.عاقبت بهتراز اینست.

      پاسخ ها

      • مهدی

        درسته که طلاق خوب نیست ولی گاهی طلاق نگرفتن خطرات خیلی بیشتری برای بچه داره.طلاق بهتر از اینه که والدین هر روز جلو بچه دعوا کنن.البته تا جائی که امکانش هست باید برای جلوگیری از طلاق از مشاور و روانشناسان بهره برد ولی زندگی مشترک به هر قیمتی ممکنه آثار مخربتری داشته باشه

    • رنجبر

      وای بر شما دولت مردان یه روزی باید جواب بدید

    • علی رضا

      خدا شما رو و امثال شما جوانمردها رو حفظ کنه حتی تصور اینجور مشکلات هم سخته برسه شما تجربه کردین خدا بهترین ها رو برات رقم بزنه

    • ناشناس

      خدایا بینهایت شکرت که زن نگرفتم شکرت خدا

      پاسخ ها

      • ناشناس

        همه یه جور نیستن برادرجان

    • ناشناس

      بر باعث بانی این بدبختی‌ها تو مملکت لعنت

    • مادر

      دمت گرم.
      مَََرد.
      و چقدر اون مثلا مادر! مادر نبود!
      چقدر بی رحم....
      چطور از بچه ی2ساله اَت دل کندی!؟!؟
      . بچه هم ببخشه
      خدا تو رو نخواهد بخشید.....

    • ناشناس

      یعنی مادر بچه به خاطر آسایش بچش نباید یه مقدار از وسایل رو براشون میزاشت؟
      بیچاره مردا یه عمر زحمت می کشن همه چی خرج خانواده میشه پس اندازم میشه طلا برا خانوم و موقع جدایی که میشه مهریه رو میخواد طلاهارو می خواد وتمام وسایلی که تو اینمدت مرد خریده برای زندگیشون رو همه رو به اسم جهیزیه بالا می کشه .و علی میمونه و حوضش

      پاسخ ها

      • شیوا

        البته باید بگم واقعا بعضی از خانما کاملا حق دارن این حرف شما درباره همه خانما صدق نمیکنه (منظورم مادر پسرک نیست)

      • ناشناس

        من به خودم وهمسرم که نگاه میکنم میگم همچین مردی اصلا وجود نداره. واین داستان دروغه .من ۴ تا بچه دارم از ۱۴ سال تا ۴سال همه چی بچه ها به عهده خودم بوده .حتی الان که از فشار زیاد مسائل مالی ۲ساله سر کارمیرم .بازم شب میرم خونه وپخت و پز رسیدگی به بچه پای خودمه .همسرم فقط دراز به دراز افتاده وگوشی به دسته .حق هیچ نوع اعتراضی هم ندارم .گاهی اوقات به شدت خسته میشم و حسابی کم میارم وازش متنفر میشم .باتوجه به شرایط خودم بی معرفتی رو از جانب آقایون بیشتر باورم میشه تا از خود گذشتگی .

    • ناشناس

      پدر نمونه ای والله

    • ناشناس

      قلب همرو خونین کردی

    • ناشناس

      آفرین چه بابای خوبی انشالله همیشه سالم باشی و پسرت رو برگ کنی و یه مرد موفق بشه به خاطر این همه از خودگذشتگی شما

    • صدف

      بهترین پدر... که هم پدر بود هم مادر

    • ناشناس

      خب که چی بشه این همه زجر برای چه یه بدبخت به بدبخت ها اضافه کردی برای چه اول اوضاع را می سنجیدی

    • یه شنونده

      واقعا بدبختی های خودم رو فراموش کردم ،چقدر تلخ و زجر آور بود!!!

    • خوزستان

      دمت گرم داداش
      بهترین ها رو برات آرزو میکنم

    • ناشناس

      مرد خدا شماره حساب رو انتشار کن کسایی هستند نماینده خدا

    • #حسین

      به قول جناب خان
      اخی

    • ناشناس

      سعادت و سربلندي برايت ارزومندم

    • E

      دمت گرم جوانمرد،انشاالله بهترینها برای خودت وبچت رقم بخوره

    • ناشناس

      زندگی نکردتاپسرش زندگی کنه....خانم لااقل چیزی میذاشتی واسه بچه ات ماشاالله مثل جاروبرقی همه جاروتمیزکردی رفتی..منم خانمم کمی عاطفه داشته باش منم قصه زندگیم مثل این آقاست..خداکمکت کنه برادرم

    • ناشناس

      با سلام خدمت شما برادر بزرگوار، تمام مشکلاتی را که فرمودید، اگر با خلوص نیت برای رضای خدا انجام میدادین ،شک نکنید که دیده میشدید، به تعریف مردم و یا لعن بعضی از بی دردهای جامعه توجه نکنید. فقط این جمله را هیچگاه فراموش نکنید ( با خدا باش پادشاهی کن ، بی خدا باش هر چه خواهی کن) همیشه با وضو باش و هر شب سوره ی واقعه را قرائت کن انشاالله مطمئنم از جاییکه فکرشو نمیکنی رزق حلال نصیبت میشه و کارهات برای رضای خدا باشه ، خدا شما رو عزیز میکنه.

    • علیرضا

      زندگی بدون شریک بدون پشت وپناه خیلی سخته مخصوصااگه بچه ام داشته باشی اونم یه بچه معلول خداخودش کمک کنه ایناهمه میگذره

    • ناشناس

      برای تمام مردان ایرانی با شرف که خانواده دوست هستن و اهل کار و زندگی..... چرا خانومت جدا شد تو که اینقدر خوب بودی پسر؟!

    • ناشناس

      درود بر تو که واقعا مردی برازنده شماست

    • علی

      دمت گرم داش دلم اشکم درآمد مردواقعی پدربودن خداصبربزرگ بهت داده سخته

    • ناشناس

      میشه این پدر رو دید؟ شاید بشه براش کار پیدا کرد کرج

    • ناشناس

      برای همینه که بعد از جدایی ، حضانت بچه تا هفت سال با مادره . حالا اینا چه شرایطی داشتن که کودک پیش پدر مونده را خدا داند . توییت ناکافی توضیح داده

    • شیوا

      ببخشید علت طلاق چی بود؟؟؟

    • شیما

      گاهی وقتا فراموش کن کجایی.....ب کجا رسیدی و ب کجا نرسیدی
      گاهی وقتا فقط زندگی کن....بیخیال غصه هایت....بیخیال هرچی تورا نا آرام کرد....عمیق نفس بکش زندگی کن

    • شنبه شهنوازی لعلی

      من با ۸ نفر جمعیت نان خشک غرز میکنم بلوچستان یارانه من قطع کردید

    • امیر

      واقعا قهرمانی مرد خدا از غیرت نکنه منه یه مرد میدونم چی کشیدی دلم و خون کردی

    • ناشناس

      چه پدر فداکاری واقعا دستمریزاد
      خدا بهت توان مضاعف بده از من میشنوی بی خیال زن گرفتن شو با پسرت حال کن دیگه از آب و گلم دراومده

    • ناشناس

      خدا بزرگه و مهربون هوای آدمهای خوبشو داره نمازتو بخون به یاد خدا باش خدا هم کمکت میکند

    • ایرانی

      همه توزندگی مشکل دارن منم سال۸۰ وقتی زنمواوردم خونه ۹۰تومن پولداشتم ۷۰اجاره میدادم بعدرنم مریض شد۵سال هرروزمیبردم دکتربچه هم داشتم ۸۵زنم فوتکردازانروزتاحالافقط باپسرم زندگی میکنم هیچی نداشتم شب روزکارکردم خداروشکرالان ازویلا خونه ماشین انچنانی گرفته شده هرچی بگی دارم ولی از۸۵نه ازدواج کردم نه تاحال بازنی حرفزدم فکرنکن، خدابزرگه منم خیای زجرکشیدم همه ازدوربرم رفتن توکل برخداکن

    • بی پناه

      خدا بهش صبر بده واقعا متاسفم از چنین مادرای ک فرزند خودشون فراموش میکن این آقا واقعا حلال زاده اس شیر پاک خورده خدواند کمکت کنه درتمام مراحل زندگیت پایدار باشی بخدا گریه کردم خدایش قصش خیلی درد اوره

    • س

      کانون ازدواج راه روشن ، تو اینترنت سرچ کنید، میاد ، ازدواج کن با ی نفر که دلسوزت باشه ، رفیق راهت باشه ، و البته تو هم مرد زندگیش باش

    • ناشناس

      واقعا

    • ناصر

      اون کسی که فکر می کنه این مرد مجرد به دلیل وجود یک بچه دیگه نباید ازدواج کنه، به نظر من بیشعوره. خودش این رنج و مشکلات رو تحمل نکرده که بفهمه.

      این چه رسم غلطیه؟ کجای قرآن یا حدیث نوشته که ازدواج مجدد بعد از جدایی گناهه؟

    • ناشناس

      اوضاع اصلا خوب نیست مردم همه مشکل دارن ولی چه باید کرد انسان باید مقاوم باشه و سعی کنه مشکلات رو حل کنه مخصوصا یک مرد باید سنگ زیر اسیاب باشه محکم

    • ناشناس

      🤔🤔🤔🤔😐😐😐

    • ناشناس

      این سرگذشت خیلیا تو ایرانه اکثرا صداشون در نمیاد نمیتونن به کسی بگن خون دل میخورن. مملکت طوری شده که هر کس برای بقاش طرف مقابل رو قربانی میکنه. وقتی تو دریا داری غرق میشی حاضری دست بهترین عزیزتو بگیری خودتو بکشی بالا تا زنده بمونی با اینکه میدونی وقتی دست عزیزتو میگیری اونو غرقش میکنی. تو جامعه ما هم اینجوری شده و بدتر میشه. هیچ کس بفکر مردم عادی نیست چون خودشون از ادمای عادی نیستن

    • سامان ۱۳۶۲

      عالی گفتی وقتی گیر میده به یه نفر حتی بعد از بیست سال هنوزم هر روز گریه من رو درمیاره دقیقا هررررر رووووووز

    • سلمان بهاگیر

      درود برتو مردی مرد

    • ناشناس

      یعنی اصلا هیچ کس در خانواده اش نبوده که کمی بهش کمک کنه ؟؟؟؟؟
      بیچاره

    • ایرانسرا

      این نیز بگذرد .چون می گذرد غمی نیست....شوخیهای خداوند با بنده های خوبش این شکلیه خوشحال باش .به امید روزهای درخشان وزیبا

    • رضا

      بلی شما نمی فهمین روزی دوسه میلیون درامد دارین

    • ناشناس

      دمت گرم

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج