آوینا_استیکی 2
adexo3
۷۳۶۵۰
۷ نظر
۵۰۰۹
۷ نظر
۵۰۰۹
پ

در قلمرو «مهران مدیری»

او خالق خنده است؛خنده بر لبان مردماني كه خشت‌هايشان چنان چيده شده كه سخت مي‌خندند، قصه او فقط طنز و كمدي كار كردن نبود، قصه او غصه مردم بود، سكوتش نشان از انديشه است. مي‌انديشد كه چگونه بخنداند... حالا در انديشه كار جديدي است. اين روزها مي‌خواهد بگويد «شوخي كردم».

روزنامه ایران:

«و در اين هياهوي عظيم، آخرين جمله او را دوباره شنيدم كه مي‌گفت: من هميشه يك بازي به تو بدهكارم...مطمئنم در بهشت، روزي با او كار خواهم كرد.احتمالا در يك تئاتر مشترك كه آنجا ديگر، حوصله دارد، حالش خوب است و غمگين نيست.»


اين دل نوشته‌اي است از مهران مديري درباره خسرو شكيبايي. همان كه ديگر غمگين نيست، هماني كه با همه فريادهايش ساكن صحراي سكوت شد... شكيبايي كه در يادهايمان هست تا هميشه...

واما نگارنده اين نوشته دلنشين،همان جوان سريال باغ گيلاس است كه در حال و هواي باغ آن روزگاران باقي نماند و جوانه‌هايي نو آفريد. فال و تقديرش گويي رقم خورده بود براي تولد لبخند‌هاي گم شده... به آينده مي‌انديشيد درست مثل اكنون كه به فردا مي‌انديشد، در يك جا و يك زمان نمي‌ماند و با هر حركت اين كره خاكي، او نيز به دنبال خلقي تازه است.

او خالق خنده است؛خنده بر لبان مردماني كه خشت‌هايشان چنان چيده شده كه سخت مي‌خندند، قصه او فقط طنز و كمدي كار كردن نبود، قصه او غصه مردم بود، سكوتش نشان از انديشه است. مي‌انديشد كه چگونه بخنداند... حالا در انديشه كار جديدي است. اين روزها مي‌خواهد بگويد «شوخي كردم».

در قلمرو «مهران مدیری»

بسياري از آدم‌ها در ارتفاع كه باشند، از آن بالا ديگران را طور ديگري مي‌بينند، اما مديري آن بالا هم كه باشد، همه را به يك چشم مي‌بيند. از نيمه آخرين ماه فصل گرما لشكر هنرمندان مديري در ارتفاعات بلوار ارتش دور هم جمع شدند تا خاطره بسازند. فصل خزان تازه آغاز شده، هواي دل انگيز صبح پاييزي و آفتاب زیبا همراهم شدند تا روزي به ياد ماندني را در محل فيلمبرداري سريال جديد مهران مديري با نام «شوخي كردم» سپري كنم. محل قرار ساختماني قلعه مانند بود كه نامش را گذاشتم قلعه شوخي ها.

سفر به قلعه شوخي ها

نماي خارجي ساختمان نشاني از وسعتش ندارد اما وقتي داخل مي‌شوم، دليل انتخاب آن را مي‌فهمم. وسعت اين ساختمان آنقدر هست كه يك گروه حرفه‌اي بتواند در آرامش و با فراغ بال كار كند. در ورودم اولين چيزي كه نظرم را جلب مي‌كند راهنماي طبقات نصب شده در كنار آسانسور است. تابلو نشان مي‌دهد كه هر كدام از گروه‌ها از جمله نويسندگان، كارگرداني، روابط عمومي، گريم، صحنه و لباس و.... در كدام طبقه هستند.

از اتاق روابط عمومي به همراه وفا ملك‌زاده مدير روابط عمومي سريال بازدید از بخش‌هاي مختلف ساختمان را شروع مي‌كنم. كم‌كم ظهر شده و وقت ناهار است. در اتاق گريم گروه مشغول گريم بازيگران از جمله سحر زكريا است. قرارمان براي گفت‌و‌گو با او به بعد از كارش موكول مي‌شود. طبقه سوم قلعه شوخي‌ها اتاق تدوين و تهيه‌كننده و كارگردان است. صداي اليكا عبدالرزاقي را مي‌شنوم و پس از رسيدن به ميز تدوين متوجه مي‌شوم تدوينگر در حال كار روي سكانسي از او است.

پس از اتاق تدوين نزديك به اتاق مهران مديري -كه در اين سريال علاوه بر بازيگري، تهيه كنندگي و كارگرداني، طراحي صحنه و لباس را هم انجام مي‌دهد- شاهد يك تصوير زيبا بودم. چشم چرخاندم و تهران را از آن ارتفاع ديدم. در اين لحظه از خودم پرسيدم مرد طنزپرداز وقتي از اين نقطه به شهرش مي‌نگرد به چه مي‌انديشد؟

ساختمان به شكل دایره است و پس از يك دور زدن سحر ذكريا را در اتاق بازيگران مي‌بينم. مي‌گويد: «هميشه كار با آقاي مديري مثل هر كار ديگري برايم تجربه تازه است.كار طنز را با او شروع كردم و اگر هم بخواهم ادامه بدهم فقط در آثار آقاي مديري حضور پيدا مي‌كنم. چون طنز را به خوبي مي‌شناسد، خودش بازيگر بسيار خوبي است و مي‌تواند بازيگر‌ها را به درستي هدايت كند.»

زكريا ادامه مي‌دهد: «هميشه از همكاري با او خاطره خوش داشته‌ام. در كارهايش آرامش و سكوتي بوده كه در كارهاي ديگر ديده نمي‌شود. به نظرم فاميلي‌اش با مدير و مدبر بودنش مطابقت دارد.» می‌‌گوید: « اكثر بازيگراني كه از گذشته با آقاي مديري كار كرده‌اند دور هم جمع شده‌اند. حدود ۶۰ بازيگر داريم و سريال هم در فضاي امروز و درباره دغدغه‌هاي جامعه امروز است. يقين دارم كار خوبي مي‌شود.»

از زكريا مي‌پرسم به نظرش چقدر از توانايي خانم‌هاي بازيگر در عرصه طنز استفاده مي‌شود. پاسخ مي‌دهد: « در سريال‌هاي طنز خانم‌ها در حاشيه قرار دارند. هميشه گله‌ام اين است كه متن‌هاي خوب براي آقايان نوشته مي‌شود. براي همين دست خانم‌ها بسته است و آن‌ها نمي‌توانند همه توانايي و استعدادشان را نشان دهند. حتي در كارهاي جدي هم اين مشكل وجود دارد و از همه توان بازيگران خانم استفاده نمي‌شود. اما در طنز بيشتر اتفاق مي‌افتد.»

اگرچه كارهاي ابتدايي مديري كه بسيار هم ماندگار شدند آيتمي بودند اما چند سالي بود كه به اين شكل كار نمي‌كرد و حالا بزرگترين تفاوت «شوخي كردم» نسبت به كارهاي اخيرش آيتم محور بودن آن است. براي پرس و جو درباره اين نوع كار به سراغ تيم نويسندگان مي‌روم. اتاق نويسندگان انتهاي راهروي طبقه دوم است. خشايار الوند، اميرمهدي ژوله، حميد برزگر و الهه زارع‌نژاد تيم نويسندگان سريال را تشكيل مي‌دهند.

وارد اتاقشان مي‌شوم، تابلويي را مي‌بينم كه نام آيتم‌هاي ثابت سريال روي آن نگاشته شده و روبه‌روي هر آيتم اسم نويسنده آن نيز به چشم مي‌خورد. جالب اينجاست نام مهران مديري هم در مقابل يكي از آيتم‌ها نوشته شده است.

با نويسنده‌ها دور يك ميز مي‌نشينيم و از شوخي كردم سخن مي‌گوييم. اولين سؤالم درباره فضاي آيتم نويسي است. ژوله مي‌گويد:‌ « تعدادي سوژه انتخاب كردم كه در هر قسمت يك موضوع دستمايه كار شود. ابتدا چرخشي مي‌نوشتيم اما آقاي مديري پيشنهاد كردند از مجموعه چهار به بعد هر آيتم محصول كار يك نويسنده باشد. اگر براي يك قسمت ۲۰ آيتم احتياج داريم ما ۳۰ آيتم مي‌نويسيم و آقاي مديري از بين آن‌ها انتخاب مي‌كند. »

در قلمرو «مهران مدیری»

الهه زارع‌نژاد به تازگي به اين جمع اضافه شده است. او نحوه ملحق شدنش را به گروه اين‌گونه توصيف مي‌كند: « من از قهوه تلخ همكاري‌ام را شروع كردم.در آن سريال دستيار كارگردان بودم. با آقايان الوند و ژوله آنجا آشنا شدم. در سريال فراموشي با آقاي ژوله همكاري كردم و بعد هم در ويلاي من به عنوان دستيار نويسندگان بودم و در اين سريال همكاري به‌طور جدي‌تر شكل گرفت. من قبلاً هم به‌طور انفرادي كار كرده‌ام اما جذابيت اين همكاري، بودن در كنار آقاي الوند و ژوله است چون به عنوان نويسنده‌هاي حرفه‌اي به من لطف و توجه كردند و اجازه دادند كنارشان باشم و اين برايم خوشايند است.

خشايار الوند طي سال‌هاي گذشته يار ثابت كارهاي مديري بوده است. او گفت: برادرم سيروس مي‌گويد تو بايد نام فاميلت را عوض كني بگذاري خشايار مديري! آنقدر كه سالها با مديري همكاري داشتي.« من آيتم كار نكرده بودم. ساختار آيتم با همه كارهاي نوشتاري براي تصوير فرق مي‌كند. گاهي فقط يك جمله كافي است يك آيتم خيلي خوب شكل بگيرد، گاهي لازم است كاملاً مطابق با فيلمنامه ضبط شود تا خوب از آب دربيايد و...خوشبختانه آقاي مديري خودش تخصص بالايي در آيتم دارد و ما آنقدر با هم كار كرديم كه شناخت خوبي از هم داريم.»

سؤال بعدي‌ام اين بود. با اين حجم كار رسانه‌اي و مخاطبي كه به صدها شبكه تلويزيوني براي تماشاي سريال دسترسي دارد آيتم چقدر جواب مي‌دهد؟ حميد برزگر كه در كارهاي آيتمي با مديري همكاري داشته و تخصص خوبي در اين زمينه دارد، مي‌گويد: « در فضاي رسانه‌اي كنوني بايد ديد كيفيت ديگر آثار در حال پخش چگونه است. مزيت آيتم نسبت به كارهاي داستاني اين است كه لازم نيست دنبال‌كننده داستان باشند، از هر قسمتي كه مايل باشند مي‌توانند كار را تماشا كنند. فكر مي‌كنم الان شرايط مناسبي براي توليد آيتم است و تصميم هوشمندانه‌اي گرفته شد. بحث را خشايار الوند اين‌گونه ادامه مي‌دهد :‌آيتم مثل فست فود مي‌ماند. سريع درست مي‌شود و سريع هم هضم مي‌شود. يكي از مشكلات تمام سريال‌هاي شبكه نمايش خانگي عدم پيگيري تماشاگر است از جايي كه وقفه در پخش مي‌افتد. به دلايل مختلف چنين مشكلي پيش مي‌آيد. اين روزها به دليل شرايط زندگي به سختي مي‌شود يك سريال را دنبال كرد و تلويزيون چند بار كارها را تكرار مي‌كند تا همه بتوانند سريال مورد علاقه شان را دنبال كنند. خوشبختانه اينجا آيتم است. هر فرد از هر قسمتي كار را تماشا كند، مي‌تواند مخاطب اثر باشد. ما بر اساس تجربه قهوه تلخ و ويلاي من به آيتم رسيديم. نكته ديگر اين‌كه آيتم دست كم گرفته شده است هنوز طرفداران آقاي مديري سريال‌هاي آيتمي او را خاطرشان هست. متاسفانه الان با بودجه ضعيف كارهاي اينچنيني در تلويزيون ساخته مي‌شود. ما سعي كرديم به آيتم تشخص بدهيم. آن را دست كم نگيريم و به مخاطب احترام بگذاريم.

از زارع‌نژاد مي‌پرسم طبق شنيده هايم قرار است شوخي كردم نقد سياسي اجتماعي هم باشد و او مي‌گويد: « بله. آقاي مديري معتقد هستند حالا كه پس از سالها كار آيتمي مي‌سازند اثرشان لايه‌هاي سياسي، اجتماعي و نگاه نقادانه هم داشته باشد.»

حميد برزگر در گذشته در كارهاي آيتمي مديري و البته در ديگر سريال ‌هاي آيتمي كه ساخته شده، حضور داشته است. او تغييرات آيتم و البته شيوه كار مديري را اين‌گونه توصيف مي‌كند: «در گذشته آيتم با هزينه كم ساخته مي‌شد. مثلاً دكورها ساده بودند. از نظر نگارش هم متفاوت شده است. در گذشته آيتم‌هاي ما ساده‌تر بود اما حالا علاوه بر كمدي بودن بايد حرفي هم براي گفتن داشته باشد. آقاي مديري هم طي اين ۱۵ سال با تجربه‌تر شده است و با وسواس بيشتري هم كار مي‌كند.»

یک گروه همراه و همدل

پس از گفت‌و‌گو با نويسندگان به اتاق گريم مي‌روم تا با مهرداد شكرآبي طراح چهره پردازي سريال به گفت‌و‌گو بنشينيم. مشغول كار روي يكي از صورتك‌ها است. او طراحي چهره پردازي در «شوخي كردم» را در مقايسه با ديگر سريال‌هاي مديري سخت‌تر مي‌داند و مي‌گويد: «شوخي كردم سريال آيتمي است و تعداد محدودي از آيتم‌ها تكرار مي‌شود كه فقط درباره آن‌ها گريم ثابتي داريم. معمولاً در كارها تست گريم مي‌زنند و بعد طبق نظر كارگردان اگر ايرادي داشت، اصلاح مي‌شود اما اينجا شخصيت‌ها زياد هستند و اكثر كاراكترها يك بار خلق مي‌شوند. يعني يك بازيگر چند نقش را ايفا مي‌كند و بايد با گريم به او در ايفاي نقش كمك كرد.»

طراح گريم سريال شوخي كردم ادامه مي‌دهد: «من از تجربه و اندوخته و خلاقيتم بهره گرفتم تا بهترين نتيجه را بگيريم. طبيعتاً در اين ميان امكان اشتباه هم بيشتر است چون فرصت اصلاح و رتوش كم است و از طرفي متن‌ها روزانه دستمان مي‌رسد و كاراكترهاي مختلفي هم وجود دارد.»

پس از اين گفت‌و‌گو دوباره به اتاق روابط عمومي برمي‌گردم. در حال گپ و گفت با اعضاي گروه بودم كه متوجه مي‌شوم مديري به طبقه دوم آمده و به اتاق نويسندگان رفته است. پس از بيرون آمدن از اتاق رو به دستيارش پوپك مظفري مي‌گويد:‌ «بريم خانم مظفري» و اين يعني شروع تصويربرداري. به همراهي گروه راهي محل اصلي فيلمبرداري مي‌شويم.

اين روزها در سينماي حرفه‌اي لوكيشن‌ها در سوله ساخته مي‌شوند و در سريال شوخي كردم هم اين اتفاق افتاده است. از ابتداي ورودم به لوكيشن متوجه نظم خاص گروه مي‌شوم. اينجا همه چيز طبق روال منظمي پيش مي‌رود.

در قلمرو «مهران مدیری»

حضور جوانان در گروه نظرم را جلب مي‌كند و متوجه مي‌شوم مديري در اين سريال بازيگران جواني را به جامعه هنري معرفي خواهد كرد.

در سوله براي هر آيتم بخشي در نظر گرفته شده است. تقريباً در بخش انتهايي سوله آيتم اتاق عمل را مي‌بينم كه قرار است مديري و زكريا در آن بازي كنند. او با وسواس و حساسيت خاص خودش صحنه را چك مي‌كند. شوخي كردم با دو دوربين ضبط مي‌شود. مديري مشغول مشخص كردن جاي دوربين است. كنارش مي‌روم و پس از احوالپرسي مي‌گويم همه منتظر يك ساعت خوش ديگر هستند. مي‌گويد:‌ «ان‌شا‌الله همين‌طور باشد.» پس از مشخص شدن دوربين‌ها و آماده شدن صحنه او را در گريم و لباس نقشي كه قرار است بازي كند مي‌بينم.

آيتم خنده‌داري است طوري كه حتي اعضاي گروه را هم به خنده مي‌اندازد. پس از ضبط اين آيتم گروه براي بخش بعدي خود را آماده مي‌كنند. من هم به طبقه بالا مي‌روم. در اين فاصله حضور هنروران نظرم را جلب مي‌كند. گويا قرار است براي آيتم بعدي جلوي دوربين بروند.

پوپك مظفري دستيار اول كارگردان و برنامه‌ريز سريال است. او از سال‌ها پيش با مهران مديري همكاري داشته است البته اين همكاري در قهوه تلخ شكل نگرفت. به اتاق گروه كارگرداني آمده كه به سراغش مي‌روم. مظفري با اشاره به اين‌كه از ۱۳ شهريور سريال را كليد زده‌اند مي‌گويد:‌ « تاكنون ۲ بسته ۸۰ دقيقه‌اي كه شامل قسمت‌هاي يك تا چهار است را آماده كرده‌ايم. از سال ۷۹ با فيلم سينمايي توكيو بدون توقف همكاري‌ام را با آقاي مديري شروع كردم كه با پاورچين، جايزه بزرگ و شب‌هاي برره ادامه پيدا كرد تا رسيد به سريال ويلاي من. وقتي در ويلاي من براي چندمين بار اين همكاري شكل گرفت احساس كردم دوباره به خانه برگشتم.در كارهاي آقاي مديري آرامشي وجود دارد كه چنين احساسي شكل مي‌گيرد. »

به پوپك مظفري مي‌گويم چون مهران مديري علاوه بر بازيگري،‌ كارگرداني و تهيه كنندگي را هم بر عهده دارد كارش سنگين‌تر است و طبيعتاً كار شما هم سخت‌تر مي‌شود. مي‌گويد: « اين همراهي است كه هر دستياري بايد با كارگردانش داشته باشد. هر كارگرداني شيوه خودش را دارد كه نيازمند همكاري دستيارش است.»

جواد رضويان هم از راه رسيده و پس از گريم به محل فيلمبرداري رفته است. من هم راهي سوله مي‌شوم و سراغش را از عوامل صحنه مي‌گيرم. او را با گريمي متفاوت مي‌بينم . رضويان در پاورچين ايفاگر نقش داوود برره بود كه هنوز در ذهن‌ها مانده است. او از همكاري دوباره‌اش با مديري مي‌گويد: «در اين سال‌ها خيلي دوست داشتم دوباره كنار هم باشيم و خوشبختانه پيش آمد. اتفاق خوبي است شايد دوباره احساس جواني كنم. خاطرات خوبي از آن دوران دارم و اميدوارم اين خاطرات خوب براي مردم هم تكرار شود.»

رضويان كه طبق روال همه اعضاي گروه در محل فيلمبرداري آهسته و آرام سخن مي‌گويد، در پاسخ به اين سؤال كه تجربيات كارگرداني‌اش چقدر در بازيگري به كمكش مي‌آيد، مي‌افزايد: «من در وهله اول نه خودم را خيلي بازيگر مي‌دانم و نه كارگردان.جزو علاقه‌مندان اين حرفه هستم. به نظرم به يدك كشيدن اين عناوين وزنه سنگيني است البته تجربيات گذشته هم كمك مي‌كند. دور هم جمع شدن دوباره بچه‌ها كنار هم انگيزه‌ها را مضاعف كرده است.اينجا خبري از كم فروشي نيست و همه هر آنچه در توان دارند ارائه مي‌دهند. قرار گرفتن در چنين جمعي برايم لذت بخش است. وقتي چنين اسامي كه دو دهه سعي كرده‌اند مردم را بخندانند كنار هم قرار مي‌گيرد، توقع مخاطب بالا مي‌رود و ما هم بايد حواسمان را جمع كنيم كوچكترين اشتباهي اتفاق نيفتد. با كوچكترين كوتاهي ممكن است مخاطب ما را نبخشد. از اين همكاري خوشحالم و اميدوارم خروجي كار در شأن مخاطب باشد.»

در قلمرو «مهران مدیری»

گروه همچنان مشغول آماده كردن صحنه براي آيتم بعدي هستند. قرار است آيتم بعدي را خود آقاي كارگردان بنويسيد و به همين دليل براي رعايت تمركزش هنگام نگارش، سكوت حرف اول را مي‌زند.
در كنار اين گروه آنقدر انرژي داشتم كه كمتر از آسانسور استفاده مي‌كردم. از پله‌ها بالا مي‌روم و به محض رسيدن به طبقه دوم سيامك انصاري را مي‌بينم.

یاد گذشته

ضبطم را كه در لوكيشن يار جدانشدني‌ام بود، روشن مي‌كنم تا برايم از سريال بگويد. معتقد است با فضاي تازه‌اي روبه‌رو شده است و مي‌گويد:‌ « اين فضا برايم با كارهاي قبلي متفاوت است و حال و هواي متفاوتي دارد. درست است كه ما 60 بازيگر هر روز كنار هم نيستيم، اما به‌صورت پراكنده يكديگر را مي‌بينيم و يادي هم از دوران قديم مي‌كنيم.»

در همين حين يوسف صيادي را مي‌بينم كه با پسرش آمده است. او از اهالي ساعت خوش است و مي‌گويد: «شروع كارم با ساعت خوش بود كه پس از آن هم كار آيتمي انجام دادم و با اين سبك غريبه نيستم.»

حسي دوباره من را به لوكيشن مي‌كشاند. گروه مشغول ضبط صحنه‌اي جديد هستند. كمند اميرسليماني نيز از راه رسيده است. پس از اين آيتم با كمند اميرسليماني به گفت‌و‌گو مي‌نشينم. از او مي‌پرسم تجربه چنين سريالي چگونه است؟ پاسخ مي‌دهد:‌ « جذاب و هيجان انگيز است. هنرپيشه وقتي سريال پيوسته بازي مي‌كند به مرور با نقش عجين مي‌شود، اما در چنين سريالي تا با نقش ارتباط برقرار مي‌كنيم تمام مي‌شود و بايد نقش كاراكتر ديگري را ايفا كنيم. اينجا بايد سرعت عمل و تمركز بيشتري داشته باشيم تا در كوتاه‌ترين فرصت بهترين نتيجه را از كار بگيريم.»

سكانس تمام شده و تعدادي از هنروراني كه در آن بازي داشتند به سمت مديري مي‌روند.

من هم به سراغش مي‌روم اما فقط براي خداحافظي. از بدو ورودم مي‌دانستم علي رغم احترامي كه براي اهالي رسانه قائل است چندان اهل گفت‌و‌گو و مصاحبه نيست. با خود فكر كردم شايد وقتي ديگر، شايد در يك زمان مناسب‌تر بشود پاي حرف‌هاي این مرد طنزپرداز بنشينم و برايم از گذشته بگويد. از خاطرات ساعت خوش، پرواز 57، نود شب، پاورچين و... بگويد؛ از خلوتي خيابان‌ها زمان پخش شب‌هاي برره بگويد. از موسيقي كه بخشي از دنياي هنري‌اش را شكل داده و البته مرد هزار چهره. يادم مي‌آيد در يك مصاحبه تلويزيوني گفت: « خودم نمي‌خواستم مسعود شست چي را بازي كنم اما تيم نويسنده‌هايم گفتند فقط خودت بايد بازي كني.»

او بازيگر خوبي هم هست. در سري جديد قلب يخي با بازي در يك نقش جدي بخش مهمي از توانايي‌اش را نشان داد، شايد هم روي ديگرش را نشان‌مان داد، شايد هم آن كاراكتر بيشتر شبيه خودش باشد.

غرق در اين افكار بودم كه خودم را روبه‌رويش يافتم. خسته نباشيدم را به گرمي پاسخ داد. روزنامه آن روز را روي ميزش گذاشتم. از تغييرات برايش گفتم و او هم گفت:‌حتماً روزنامه‌تان را مي‌خوانم. اين ايران را...

شباهنگام زمان بازگشت از قلعه شوخي‌ها ساعت خوش را با خود مرور كردم و مي‌انديشم در كنار اين گروه چقدر ساعات خوشي داشتم.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتی ۹/۵ ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • محبوب

      مديري استاد بي تكرار طنز كلاسيكه

    • فاطمه

      این متنای طولانی و کسل کننده رو کوتاه و خلاصه کنید لطفا.

    • مجتبی

      پدر طنز ایرانی مدیری

    • طناز

      اصلا آدم نگاه به قیافشم که میکنه خندش میگیره...بابابراخودش دلقکیه...

    • افشین

      بسیار هنرمنده به شرط اینکه 2 تا قول بده:1-نقش جدی بازی نکنه(مثل همین کار پل چوبی که فاجعه بود)2-کنسرت نده

    • افشین

      بسیار هنرمنده به شرط اینکه 2 تا قول بده:1-نقش جدی بازی نکنه(مثل همین کار پل چوبی که فاجعه بود)2-کنسرت نده

    • افشین

      بسیار هنرمنده به شرط اینکه 2 تا قول بده:1-نقش جدی بازی نکنه(مثل همین کار پل چوبی که فاجعه بود)2-کنسرت نده

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج