کارگردانهایی که اسم فیلم را کپی کردند!
نامگذاری فیلمهای سینمایی از هیچ قانونی پیروی نمیکند، در حقیقت هرچه به ذهن نویسنده یا کارگردان برسد میتواند به عنوان نام فیلم انتخاب و ثبت شود
دلیل نوشتن این گزارش هم اسم عجیب و متفاوت «اعترافات ذهن خطرناک من» بود. هومن سیدی سال ۹۳ (۲۰۱۵) با این فیلم در جشنواره فیلم فجر حضور داشت و البته اسم فیلم ترکیب متفاوت و قابل توجهی هم داشت، اما جرج کلونی در سال ۲۰۰۲ فیلمی دقیقا با همین نام را کارگردانی کرده بود! این شباهت نام دو فیلم باعث شد شراغ دیگر آثار سینمای ایران برویم که فارغ از محتوا کدامشان نامهایی مشابه موارد خارجی دارند!
یک روز بهخصوص
همایون اسعدیان «یک روز بهخصوص» را سال ۹۴ (۲۰۱۷) به سینمای ایران آورد! فیلمی با ژانری اجتماعی که در جشنواره چندان مورد توجه قرار نگرفت و در اکران هم با اینکه روی موضوع اهدای عضو صحبت میکردند، فیلم فروش چندانی نداشت.
بر باد رفته
در این مورد احتمال به یاد آوردن نمونه داخلی سختتر است. «بر باد رفته» که نام رمان معروفی از مارگارت میچل است، سال ۱۹۳۹ به کارگردانی ویکتور فلمینگ به درامی عاشقانه و اثرگذار تبدیل شد، فیلیم که جوایز بسیاری دریافت کرد و همچنان میتواند بینندههای امروزی سینما را جذب کند.
اگه میتونی، منو بگیر!
امیدواریم که شما هم این اسم را با فیلم استیون اسپیلبرگ به یاد بیاورید! فیلمی که تام هنکس و لئورناردو دیکاپریو در آن بازی میکردند و روایتی از زندگی فرانک ابیگنل یکی از بزرگترین جاعلان و کلاهبرداران امریکا بود که پلیس افبیای دنبال اوست و موفق به گرفتن او نمیشود!
خشم و هیاهو
«خشم و هیاهو» کتابی است از ویلیام فاکنر که دو اقتباس سینمایی در سالهای ۱۹۵۹ و ۲۰۱۴ از آن انجام شده است. اما «خشم و هیاهو» که در ایران ساخته شد، هیچ ارتباطی به به رمان و دیگر فیلمها نداشت و بیشتر شبیه به روایتی از زندگی ناصر محمدخانی بود.
عصر یخبندان
مجموعه انیمیشنهای «عصر یخبندان» را تقریبا همه ما دیدهایم و احتمالا هم با کاراکترهای بامزه و دوستداشتنیاش خاطره داریم. این انیمیشنها از سال ۲۰۰۲ به بازار آمدند و تا همین سال قبل چهارمین قسمت آن وارد بازار شد.
میخواهم زنده بمانم!
سال ۱۹۵۸ رابرت وایز فیلمی با نام «میخواهم زنده بمانم!» ساخته بود که درباره یک فرد محکوم به اعدام بود، سالها بعد و در سال ۷۳ ایرج قادری بعد از ۱۰ سال که فعالیتش در سینمای ایران ممنوع بود، فیلم سینمایی «میخواهم زنده بمانم» را با بازی فرامز قریبیان و فاطمه گودرزی ساخت که فیلم در همان سال پرفروشترین اثر سال شد.
ماجرای نیمروز
با توجه به اتفاقهای سینمایی یک سال گذشته، خیلی از ما نام «ماجرای نیمروز» را شنیدهایم و دیگر کمتر کسی یاد فیلم خارجی آن میافتد.
۱۳
به نظر میرسد حضور هومن سیدی در لیست تمام نمیشود تا همه فیلمهایش اینجا جمع شوند! «سیزده» فیلمی به کارگردانی هومن سیدی و محصول سال ۹۲ است، فیلم درباره نوجوانی ۱۳ ساله است که با پدر و مادری در آستانه طلاق زندگی میکند و این اتفاقها زندگیاش را تحت شعاع قرار دادهاند. اما در نمونه خارجی روایتی از مرد جوانی را میبینیم که با دزدی هویت یک فرد مرده درگیر ماجراهای متفاوتی میشود.
بادیگارد
این کلمه به خودی خود خارجی است و استفاده از آن در فیلمهای خارجی زیادی دیده میشود. اما ابراهیم حاتمیکیا سال ۹۴ فیلمی درباره بادیگاردی ساخت که وظیفه محافظت از مقامات بلندپایه کشور را بر عهده دارد. در نمونه خارجی آن که محصول ۱۹۹۲ است، میک جیکسون فیلم را کارگردانی کرده و کوین کاستنرو ویتنی هیوستون در آن بازی میکنند. داستان هم درباره یک سوپراستار موسیقی است که تهدید به مرگ شده و به بادیگارد نیاز دارد.
ما فرشته نیستیم
در این مورد سه نمونه خارجی و یک نمونه داخلی داریم! سریال «ما فرشته نیستیم» به نویسندگی و کارگردانی فلورا سام در نوروز سال ۹۳ از شبکه تهران پخش شده بود، اما سه فیلم محصول سال ای ۱۹۵۵، ۱۹۷۵ و ۱۹۸۹ با این نام وجود دارد که احتمالا خیلی از ما آخری آن با بازی رابرت دنیرو و شان پن را به یاد میآوریم که دو زندانی فراری بود و در لباس کشیشها خودشان را جا زدند.
چشمان سیاه
در سال ۱۹۸۷ فیلم «چشمان سیاه» داستان یک کشتی در اوایل قرن بیستم را روایت میکند که یک ایتالیایی داستان عشقش را برای یک فرد روسی تعریف میکند. در سال ۸۱ ایرج قدری داستان علاقهمندی دو همکلاسی به یکدیگر را میگوید که دختر به علت مشکل چشم از دانشگاه رفتن منصرف میشود.
شبهای روشن
این فیلم هم در نمونه داخلی و خارجی اقتباسی از کتاب فئودور داستایوفسکی با همین نام است. فرزاد موتمن سال ۸۱ فیلم را بازی بازی مهدی احمدی و هانیه توسلی و با تغییرهایی در برخی از بخشها، آن را ساخته بود. مرد اینبار استاد دانشگاه بود و در انتها هم دختر به معشوق خود میرسد. اما در نمونه ایتالیایی که محصول سال ۱۹۵۷ است، روایت اتفاقها مانند کتاب رخ می دهد.
به نام پدر
با این نام سه فیلم در دنیا وجود دارد! دو نمونه آن خارجی و یک نمونه آن داخلی است که ابراهیم حاتمیکیا آن را در سال ۸۴ ساخته بود که درباره دختری بود که در اردوی دانشجویی پایش روی مینی میرود که پدرش سی سال قبل کار گذاشته بود. سال ۱۹۷۱ فیلمی با همین نام در دانمارک ساخته شده، اما نمونه معروف آن «به نام پدر» به کارگردانی جیم شریدان است که در سال ۱۹۹۳ نامزد دریافت هفت جایزه اسکار شده بود.
نمونههای خلاقانه!
«بعد از ظهر سگی» در اسم خارجی به «بعد از ظهر نحس» هم ترجمه میشود، با اینحال برای ما همان «بعد از ظهر سگی» است که سیدنی لومت در سال ۱۹۷۵ ساخته و آل پاچینو در آن بازی میکند. فیلم داستان یک دزدی از بانک را به تصویر میکشد. اما مصطفی کیایی با اضافه کردن یک «سگی» دیگر به انتهای این عبارت، نام یکی از فیلمهایش را «بعد از ظهر سگیسگی» گذاشته و اتفاقا پارودی هیجانانگیزی هم شده است.
یکی دیگر از این سبک فیلمها «خوب، بد، جلف» به کارگردانی پیمان قاسمخانی است که به وضوح یادآور فیلم «خوب، بد، زشت» با بازی کلینت ایستود است، فیلمی محصول سال ۱۹۶۶.
نظر کاربران
من قبلا فقط خوب بد جلف رو متوجه شده بودم!