مهزاد الیاسی در روزنامه شرق نوشت: کاوه، دوست من، یک سایفرپانک است. سایفرپانکها معتقدند با ورود به عصر اینترنت موضوع حریم خصوصی مجازی اشخاص اهمیت ویژهای پیدا میکند.
مهزاد الیاسی در روزنامه شرق نوشت: کاوه، دوست من، یک سایفرپانک است. سایفرپانکها معتقدند با ورود به عصر اینترنت موضوع حریم خصوصی مجازی اشخاص اهمیت ویژهای پیدا میکند.
از زمانی که به یاد دارم، کاوه در مورد منتشرکردن عکس و فیلم از خود و زندگی شخصی و اطرافیانش حساس بود و از اینکه ما، بدون فعالکردن گزینه چت ایمن از تمام گفتوگوهایمان در فضای مجازی ردپا بهجا میگذاریم خیلی حرص میخورد. همه میدانند که پیش از منتشرکردن عکسی از کاوه در شبکههای اجتماعی باید از او اجازه بگیرند؛ درخواستی که احتمالا رد خواهد شد.
به پستهای اینستاگرام زوجی ورزشکار نگاه میکنم که پر است از چهره و زندگی کودک خردسالشان. صدها نفر در بخش نظرات قربانصدقه بچه میروند و هزاران نفر هرروز زندگی آنها را با جزئیات دنبال میکنند، اما من با خودم فکر میکنم اگر انتخاب این کودک در بزرگسالی عدم حضور در فضای مجازی باشد باید چهکار کند؟ چطور میتواند صدها هزار ردپایی را که پدر و مادرش بدون اجازه او در شبکههای اجتماعی منتشر کردهاند از بین ببرد؟
اگر علاقهمند نباشد هزاران غریبه در زندگی واقعی او را بشناسند چه انتخابی دارد؟ چطور میتواند بدون سایه حضور پدر و مادرش، بهعنوان شخصی مستقل در فضای مجازی (یا واقعی) هویت داشته باشد؟ خانواده این بچه حداقل یک انتخاب را از زندگی کودکشان با ناآگاهی حذف کردهاند: احتمال سایفرپانکبودن یا هویت ناشناس مجازی. اگر آنها والدین کاوه بودند، او هیچگاه نمیتوانست در فضای اینترنت کاملا ناشناس باقی بماند.
با منتشرکردن عکس، فیلم و اطلاعات خصوصی زندگی یک کودک در فضای عمومی، در حقیقت حریم شخصی او را در معرض دید و قضاوت قشرهای مختلف با سطح درک و شعور متفاوت قرار میدهیم. من یکی ترجیح میدهم نگاهی بدبینانهتر از دلخوشکردن به نظرات «الهی قربونش برم» غریبهها داشته باشم. به همین دلیل نمیدانم چرا بلاگری که از زمان بارداری، بهدنیاآمدن، روز اول لبخندزدن، مدرسهرفتن و لحظات بامزه زندگی کودکش دائم در حال بهاشتراکگذاری چهره و اطلاعات زندگی خصوصی فرزندش با هزاران مخاطب است، آزردهخاطر و متعجب میشود از اینکه آدمها برای حمله به او در مورد فلان اظهارنظر، به کودکش اشاره میکنند.
من تعجب نمیکنم. در میان بیشمار بینندهای که بدون هیچگونه فیلترینگی این اطلاعات را دریافت کردهاند قطعا انسانهای رقتانگیز و سبکمغزی پیدا میشوند که برای حملهکردن به یک بلاگر به شکل غیراخلاقی پای بچه او را به میان بکشند که سالهاست حضور پررنگی در هویت مجازی او داشته است. این در حالی است که آنها میتوانستند از حضور چنین بچهای کاملا بیخبر بوده یا لااقل تأکید کمتری در موردش دریافت کرده باشند. این کودکان قرار است بههرحال زمانی بزرگ شوند. من حتی تعجب نمیکنم اگر ٢٠ سال بعد درباره موضعی که پدر یا مادرشان زمانی در فضای مجازی گفته، مجبور به پاسخگویی شوند. هویت آنها پیش از آنکه خودشان متوجه باشند یا در انتخاب آن نقشی داشته باشند بیش از حد به والدینشان در فضای مجازی گره خورده و خواهد خورد. این نظر طبعا در مورد عکس و فیلم کودکان ناشناس یا بهاشتراکگذاری تصویر بچهها در فضای خصوصی کمتر صدق میکند.
دوران ذوقزدگی از اینترنت به پایان رسیده است. باید به سالها پس از این فکر کرد. این وظیفه نسل ماست که پایههای استفاده از این ابزار را برای دوران آتی درست بچیند. چرخه شبکههای اجتماعی قرار است به این منوال بچرخد؛ گیرم با تغییراتی در ساختار و محتوا، اما نسلهای بعدی ممکن است واکنشی متفاوت نسبت به آن داشته باشند. والدین، مالک بچههایشان نیستند تا بهجای آنها درباره میزان حضور مجازیشان تصمیم بگیرند. هویت ناشناس اینترنتی یک حق است.
ما ممکن انتخاب کنیم که تمام زندگیمان را در اینستاگرام و تلگرام یا توییتر با جزئیات با عموم به اشتراک بگذاریم، اما اجازه نداریم بنابر صلاحدید خودمان در این مورد برای بچههایمان تصمیم بگیریم. این وظیفه ماست که انتخاب مستقل هویت مجازی را تا زمانی که به سن عقلی برسند برعهده خودشان بگذاریم. الصاق هویت والدین به فرزندان، به این راحتی در اینترنت و از ذهنها پاک نخواهد شد. این مسئولیت برای ما، بهعنوان والدین نسلهای آتی، هرچقدر بینندههای بیشتری در فضای مجازی داشته باشیم سنگینتر خواهد بود.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر