شکلهای زندگی: درباره کورتاسار به منزله چپ غیرمتعهد
خولیو کورتاسار؛ مردِ اسطوره ها و خیال پردازی ها
خولیو کورتاسار (١٩٨٤-١٩١٤) نویسنده آرژانتینی که همچون هممیهنش بورخس، فریفته هر چیز خیالی، ناشناخته و اسطورهای است بسیاری از نوشتههاي خود را تحتتأثیر بورخس و ایدهآلیسم فلسفی وی نوشته است.
وقتی کورتاسار به رنگ مؤثر خاکستری در زندگیاش اشاره میکند، میتوان رنگ خاکستری را سایهروشنهایی در نظر گرفت که مهمترین ویژگیشان آن است که چندان نمیتوانند تصویری روشن و یا حتی تیره از زندگی ارائه دهند. بنابر باوری اسطورهاي خاکستری رنگی است که زندگی را در هالهای از ابهام فرو ميبرد که در آن امکان وقوع اتفاقات غیرقابلپیشبينی وجود دارد و یا چنانکه کورتاسار میگوید امکان وقوع هر احتمال انتزاعی در آن شدید است. کورتاسار بهواسطه خاکستریبودن سرنوشتش همواره در مرزهای لغزان و غیرقابلرؤیت رئالیسم و وهم، انتزاعیات و واقعیت مشخص، فیزیک و متافیزیک (مافوقطبیعی) در نوسان است. او میان این دو البته مرزی قائل نمیشود و آنها را از هم تفکیک نمیکند. آنچه او مافوق طبیعی (متافیزیک) مینامد بخش جداییناپذیر از زندگی طبیعی است.
کورتاسار در شروع داستان کوتاه «دیوارنگاره» میگوید: «خیلی چیزهاست که به صورت بازي آغاز میشود و شاید مثل بازی هم به پایان میرسد.»٤ در ابتدا بازی میتواند ناشی از ملال، کنجکاوی، هوس و یا اصلا جالببودن خود موضوع باشد. اینها هیچیک از اهمیت بازی کم نمیکند، اگرچه چیزی هم به آن اضافه نمیکند. اما به نظر میرسد «بازی» در تلقی کورتاسار نقشی دیگر ایفا میکند. یوسا در توصیف بازی آن را شکلی از ساختههای ذهنی و یا نظمی تصنعی میداند که بر جهان تحمیل میشود. «نمایندهای توهمی که جای زندگی را میگیرد به انسان اجازه میدهد که بیاساید، زندگی واقعی و خود را فراموش کند»,٥ درحالیکه بازی از نظر کورتاسار به مثابه باوری اسطورهای نه یک توهم و یا نوعی فراموشی و... که بخشی وجودی و جداييناپذیر خود زندگی است. «زندگی به مثابه بازی» ایده اصلی کورتاسار است، اگرچه منشأ این ایده به یونان باستان و به هراکلیتوس بازمیگردد.
کورتاسار این تلقی از بازی را به نوشتن پیوند میدهد: «نویسنده واقعی کسی است که وقتی مینویسد کمان را تا ته میکشد و سپس آن را به میخ آویزان میکند تا برود با دوستانش چیزی بنوشد، تیر درست به سمت هوا است، به هدف اصابت خواهد کرد یا نه؟ مسئله دیگری است تنها احمقها میتوانند ادعای تصحیح مسیر تیر را بکنند یا در حالی که از زاویه جاودانگی آن را میپایند، پشتسرش بدوند تا چند هُل کوچولوی تکمیلی به آن بدهند»,٦
بازیکردن اگر به راستی بازیکردن باشد توجهی به پیامد و تبعات بازی ندارد. بازیگر در بازی متوقف میشود زیرا وجود را براساس غریزه بازی میفهمد بنابراین آن را به پدیدهای زیباييشناختی بدل میکند و نه پدیدهای اخلاقی که احیانا به تأثیرات اخلاقي بازی بر رفتار تماشاگران توجه کند. این تلقی از نگاه به هستی و این تلقی از نوشتن البته «تعهد» به مفهوم کلاسیک و سارتری را برنمیتابد. بااینحال با کورتاسار اگرچه بهعنوان نویسندهای چپ اما چپ غیرمتعهد مواجه میشویم. برای روشنترشدن مقوله چپ غیرمتعهد میتوانیم مثالی از انقلاب کوبا بیاوریم. آنچه در انقلاب کوبا بهویژه در وهله نخست برای کورتاسار جذابیت ویژهای داشت انقلاب و جنبش همگانی به مثابه رخدادی غیرتئوریک بود.
به بورخس بازگردیم. به باورهای اسطورهای وی که سخت کورتاسار را تحتتأثیر قرار داده است، بسیاری به کورتاسار عنوان «بورخس اجتماعی» میدهند، این عنوان درستی است، اگرچه اجتماعیبودن کورتاسار هیچ مانع از آن نمیشود که وی باورهای اسطورهای فردی خود را کنار بگذارد. کورتاسار گفته بود که نوشتن همچون بازکردن کتاب فال شعری است که پیشامدی را نوید میدهد. از قضا رنگ موثر خاکستری زندگیاش نیز موید همین باور است. او نوشتن، عشقورزیدن، سیاست و اساسا زندگی را همچون بازیگری میبیند که هستی را براساس غریزه بازی دریافته است. اما اهمیت کورتاسار در آن است که خود را به انتظار پیشامد همچون پرتاب تاسی پیوند میزند.
پینوشتها:
Cronopios و famas با توجه به ریشههای لغت میتوان به فرصتطلبان: کسانی که زمان را خوب درمییابند و شهرتطلبان ترجمه کرد و یا به «رندان و نامجویان (هفت صدا، ریتا گیبرت، نازی عظیما)». اما به باور درست مترجمان این ترجمه تحتاللفظی بهتر است که انجام نگیرد. «زیرا کرونوپیوها، فاما و اسپرانزا نامهاییاند که کورتاسار برای شخصیتهای خود برگزیده است و بیشک در تمام دنیا این شخصیتها با همین اسامی شناخته میشوند.» (داستانهای کرونوپیوها و فاماها، خولیو کورتاسار، طلوع ریاضی و شهروز عمیدی)
* جالب آنكه نویسنده بزرگ لاتینی دیگر کارلوس فوئنتس در شرححال خود مینویسد: «من در یازدهم نوامبر ١٩٢٨ در برج عقرب، برجی که اگر به اختیار خودم بود همان را برميگزیدم زاده شدم.»
١، ٢) هفت صدا، ریتا گیبرت، نازی عظیما
٣) داستانهای کرونوپیوها و فاماها، خولیو کورتاسار، طلوع ریاضی و شهروز عمیدی
٤) دروازههای بهشت، خولیو کورتاسار، بهمن شاکری
٥، ٧) موجآفرینی، یوسا، مهدی غبرائی
٦) خولیو کورتاسار، انوشیروان گنجیپور
نظر کاربران
مرسی