فاجعهی سردشت، سی ساله شد
صداي انفجار بمبها يكي پس از ديگري شهر را ميلرزاند. هواپيماها ميروند و ردي از خون و فرياد به جاي ميگذارند. فريادي بلند ميشود. «شيميايي زدن»، شهر از خلسه ترس و هيجان بيرون ميآيد.
هشت هزار نفر در سردشت مصدوم شيميايي شدند.
توفيق بيتوشه: «فقط ميخوام تحت پوشش درماني بنياد باشم»
توفيق بيتوشه :«طي يك سال چند بار پوستم كنده ميشه»
ستاره فتاح پور : «سردشت طی ۳۰ سال گذشته رنگ خدمت به خود ندیده است»
ستاره فتاحپور:«خودكشي در شهرزياد شده، اما كلينيك اعصاب و روان نداريم»
كوچههاي شهرِ مصدومان شيميايي هنوز خاكي است
عراق براي جبران شكستهايش از سلاح شيميايي استفاده كرد
اسعد اردلان: «بيتوجهي سازمان ملل به هشدارهاي ايران، عراق را در استفاده از سلاح شيميايي گستاختر كرد»
بعد ازظهر است و شهر در استراحت. به نظر ميرسد كه نيروهاي نظامي درحالت آمادهباش هستند. صداي غرش هواپيماي دشمن بعثي به گوش ميرسد.
چنين بود كه در آن نيمروز بيفراموشي، هشت هزار نفر از شهر 12 هزار نفري سردشت - اولين شهر قرباني جنگ افزارهاي شيميايي در جهان- دچار آسيبهاي شديد شدند. مردم سردشت قرباني سلاح شيميايي تركيبي عراق شدند؛ سلاحي كه درآن از«گاز خردل و تاولزا» و چند تركيب ديگر ساخته شده بود تا مردم مظلوم اين شهرمرزي را از پاي بيندازد.
براساس آمارهای رسمی از 8025 نفر مصدومان شهر، حداقل چهار هزار و 500 نفر نیاز به درمان داشتند كه سه هزار نفر از آنها در شهر به صورت سرپایی درمان شدند. 1500 نفر از مصدومان حال وخیم تری داشته و بايد بستري ميشدند كه به خارج از سردشت اعزام شدند . 600 نفر از این گروه 1500 نفری به تهران و مابقی به چند شهر شمال غربی کشور اعزام شدند . در آن روز 130 نفر براثراين جنايت به شهادت رسيدند که 20 نفرآنها در سردشت و در همان دقایق و ساعات نخستین پس از بمباران شهید شدند .10 نفر حین انتقال از سردشت و 100 نفرنيز طی مدت 7-30 روز پس از حادثه بهتدریج در بخش مراقبتهاي ویژه بیمارستانهای مختلف کشور به شهادت رسیدند.
از هفت بمب شليك شده به اين شهر، چهار بمب به مناطق مركزي از جمله مسير ورودي شهر، يك بمب به سرچشمه آب شهرو دو بمب به روستاي «رشهرمي» انداخته شد كه به گفته شاهدان عيني دراين روستا حداقل يك خانواده كه در حال شستو شو در كنار رودخانه بودند، به طور كامل از بين رفتند.
اما آثار مرگبار اين حمله جنونآميز تنها به كشتار و مصدوميت اهالي ختم نشد. اين گاز نه تنها اهالي سردشت بلكه مواد غذایی ،میوه جات ،سبزیجات ،مزارع و آب و حتی حیوانات شهر را مسموم كرد تا مردم شهرتا مدتها بامسمومیت های گوارشی دست و پنجه نرم كنند و محصولات برخی مزارع، آلوده و غیر قابل استفاده شود.
تنها 20 درصد از مصدومان شيميايي، مورد تاييد بنياد شهيد
يكي از اهالي سردشت كه امروز به دنبال احقاق حقوق همشهريان خود است دراين باره ميگويد:« آن زمان بچه بودم و خوب يادم هست كه ناچار شديم دو ماه در يكي از روستاهاي نزديك شهركه درنقطه مرتفعي قرار داشت، ميان درختان زندگي كنيم. به ياد دارم كه سردشت در مجموع بيش از دو هزار بار بمباران شد به نحوي كه رژيم بعث ، 18 روز بعد از جنگ بمب «ناپالم» برسرمان ريخت، اما حمله شيميايي زندگي مردم را فلج كرد. اگر هواي نسبتا معتدل شهر كوهستانيمان نبود و مردم سريع شهر را ترك نميكردند، حتما تلفاتمان بيشتر ميشد».
براساس گزارشها باوجودگذشت سه دهه از این فاجعه و احراز قربانی شدن بیش از هشت هزار نفر از سکنه سردشت، متاسفانه تنها هزار و 400 نفر از آنان توسط بنیاد شهید و امور ایثارگران به عنوان جانباز یا شهید مورد شناسایی قرار گرفتند. به عبارت ديگر فقط 20 درصد از هزاران قرباني اين فاجعه مورد تایید و شناسایی واقع شده و تنها 5 درصد ازآنان از حقوق و مقرری ماهانه برخوردار هستند. 95 درصد مابقي نيزجانبازيشان مورد احراز واقع نشده و اگر هم مورد تایید قرار گرفته، به دلیل پایین بودن درصد تعیین شده هیچ حقوقی به آنان تعلق نمی گیرد.
بدن مردم سردشت پوشیده از ماده سیاه
توفيق بيتوشه، يكي از مصدومان حادثه است كه درآن زمان تنها 13 سال داشته است و امروز به قول خودش براي روزنامهها مينويسد. او در اين خصوص به «قانون »ميگويد: «متوجه شده بودم كه شهر حالت آماده باش دارد و نيروهاي نظامي در شهر ماسك به صورت دارند و مجهز هستند. رفتم سهميه قند خانواده را بگيرم.هواپيماها يك بار اومدن و رفتن بيرون شهر ميخواستن مسير باد رو مشخص كنن. فكر كنم ساعت چهار و ربع بود كه دوباره برگشتن. با ديدن هواپيماها به سمت سرچشمه فرار كردم.صداي بمب آمد. خودم را زمين انداختم. چند دقيقه بعد از جا بلند شدم و شروع به دويدن و فرار از محل كردم ».
بيتوشه ادامه ميدهد:«به سمت شهر برگشتم كه برم خونه، زمزمههايي شنيدم كه ميگفتن شيميايي زدن. معنياش رو نميفهميدم. برخي ميان مردم نايلون پخش ميكردند كه جلوي دهانمان رابگيريم. ميگفتن بايد برين جاي امنتر كه از سطح شهر بالاتر باشه. رفتم خونه خواهرم. آنها هم نميدونستن چه اتفاقي افتاده. براشون گفتم كه ميگن شيميايي شده. آنها به خودشون آب زدند. چند دقيقه بعد دامادمون اومد خونه. ديديم به بدنش مواد خاكستري تيره چسبيده،با آب بدنش رو شستيم و بهش آب زديم. رفت دوش گرفت اما حالش بدتر شد. وقتي اومد بيرون داشت كبود ميشد. كم كم حالش بدتر و بدتر شد. باقي اعضاي خانواده هم به خونه خواهرم اومدن و دامادمون رو بردن بيمارستان سردشت ودر آنجا فوت كرد».
توفيق تاكيد ميكند:« دو تا از خواهرها ويكي از دامادهامون به عنوان جانباز شناسايي شدند و 25در صد جانبازي بهشون دادن كه اين دامادمون هم از دنيا رفت.اما برادرم با اينكه پرونده باليني داشت، درصد جانبازي نگرفت. هيچ حمايتي ازش نشد و حدود 15 سال پيش دراثر بيماري كه تشخيص داده نميشد از دنيا رفت».
او ميگويد:«من و پدر و مادرم پرونده باليني نداريم.من و پدرم رو تخت بيمارستان در حال مداوا عكس داريم.اما چون سرپايي درمان شديم و دربيمارستان بستري نشديم، نتونستيم پرونده باليني تشكيل بديم».
تمام اعضاي خانواده توفيق، مصدوم و دربيمارستانهاي شهرهاي مختلف بستري بودند. به همين دليل توفيق و پدر و مادرش تصميم ميگيرند به جاي بستري شدن در بيمارستان، اعضاي خانوادهشان را پيدا كنند. به همين دليل هم درشهرهاي مختلف به صورت سرپايي مداوا ميشدند و به جستوجوي خود ادامه ميدادند.
«پدرم توفيق دچار مصدوميت شديد شده و تاول ناشي از عامل شيميايي تمام بدنش را پوشانده بود اما به درمان سرپايي ادامه داديم. ما نميدونستيم كه چه فاجعهاي در بدن ما اتفاق ميفته ، حتي آن زمان خبرنگاراي خارجي ازپدرم در حال مداوا عكس گرفته بودن و من هم كنارش هستم . پدرم تا آخر عمرش دچار خارش شديد بدن بود و سرآخرم فوت كرد»، اينها را توفيق ميگويد.
بنياد ،جانبازيام را قبول نكرد
او درباره مشكلات جسمي خود ميافزايد:« به ما گفتن بايد برين متخصص چشم، پوست،ريه و اعصاب . متخصص پوست تا من رو ديد گفت، پوست تو شيمياييه ، متخصص چشم هم قبل از اينكه پشت دستگاه برم گفت تو شيميايي هستي. من خيلي ترسيدم چون از هيچ جا حمايت نميشديم. بعد كه چشمم را معاينه كرد گفت، چشمت رو عمل كن دوتا لك شيميايي داره.عمل نكني كور ميشي. از نظر اعصاب هم شرايط خوبي ندارم و دارو ميخورم .من براي عمل كردن چشم پول ندارم. تا الانم هرچي دكتر رفتيم با هزينه خودمون و قرض و قوله بوده. حتي جسد برادرم رو به خاطر اينكه نميتونستيم دو ميليون تومان پرداخت كنيم به ما تحويل نميدادن».
توفيق ميگويد:« وقتي بهار و پاييز از راه ميرسه و حساسيت فصلي شروع ميشه، من خفه ميشم. نميتونم نفس بكشم. الان دارم اسپري تنفسي مصرف ميكنم. پيرتر بشم چه كنم. متخصص چشم و پوست و اعصاب،در كميسيون تعيين، جانبازي من رو تاييد كردن، اما متخصص ريه كه رفتم با يه صف هزار نفري رو به رو شدم كه هر كس رو پنج دقيقه معاينه و تست تنفس ميكردن. نتيجه هم اومد كه سالم هستم. كميسيون به نظر متخصص ريه توجه كرد .به نظر شما ميشه در عرض پنج دقيقه معاينه دقيق كرد.من بارها پيش دكتر ريه رفتم و تاييد كردن كه من شيميايي هستم ومشكل ريوي دارم. پدروبرادرم رو كه از دست دادم.اونا خيلي زجر كشيدن. هردو صورت سانحه دارن يعني فرمانداري مصدوميتشون رو تاييد كرده، پرونده هم دارن اما درصد جانبازي ندارن و حقوقي از بنياد نگرفتن ».
وي با نااميدي و ناراحتي تاكيد ميكند:«به خدا من امضا ميدم كه درصد و پول نميخوام. فقط ميخوام اسمم باشه كه پيرشدم بيشتر از اين زجر نكشم. چشمام نياز به عمل داره پول ندارم. پوست صورتم سياه شده ،خارش بدن دارم، پوست دستام يه جوري شده كه پوست ميندازه .طي يك سال چند بار پوستم كنده ميشه پماد هم فايده نداره. من فقط ميخوام كه تحت پوشش درماني باشم و اسمم تو بنياد شهيد و امور ايثارگران ثبت بشه ».
كودك ۱۳ ساله روز حادثه و مرد ۴۰ ساله امروز از ترس خود براي ازدواج و تشكيل خانواده ميگويد. از اينكه ميترسد حالش بدتر شود، بينايي خود را از دست بدهد و نتواند از همسر و فرزندش حمايت كند. او به رغم داشتن مشكل ريوي ناچار است براي امرار معاش در مغازه عطرفروشياش كار كند و ماسك بزند بيآنكه اميدي به فرداي پيشرو داشته باشد.
او در پايان ميگويد:«حق پدرو برادرم كه مردن ، ضايع شد اما من زندهام. كاري كنند كه حق من ضايع نشه ».
اهالي سردشت آن نيمروز را فراموش نميكنند
در ادامه ستاره فتاحپور، ساكن و عضو شوراي شهر سردشت به «قانون » ميگويد: «سردشت يكي از مظلومترين شهرهاي ايران است. اين شهر بارها و بارها در زمان جنگ تحميلي درگير حملات شيميايي بود. اما حمله شيميايي يك مساله به ياد ماندني است. هيچ يك از اهالي سردشت نميتوانند آن نيمروز را فراموش كنند. مجامع بينالمللي هم در برابر فاجعه سردشت سكوت عجيبي كردند و الان هم آنچنان كه بايد و شايد در باره آن صحبت نميشود. اين شهر نقطه مرزي و نقطه اتكا و قوت قلب رزمندگان اسلام بود. بههمين خاطر هم حمله شيميايي اتفاق افتاد».
وي ادامه ميدهد: «ما مردم شهر واقعا نميدانستيم چه به روزمان آمده . ساعت چهار بعدازظهر كه مردم درمنزل درحال استراحت بودند، شهر بمباران شد. ما فكر ميكرديم مثل دفعات قبل است .نميدانستيم شيميايي است به همين دليل براي كمك به مناطق بمباران شده رفتيم و مردم را درآغوش ميكشيديم و كمك ميكرديم. در اثر همين تماسها بسياري از مردم شهر شيميايي شدند. وقتي تاولهاي عزيرانمان را ديديم، وقتي ديديم كه جسد آنها انباشته برهم است و همه چشمها پف كرده و كسي چيزي نميبيند، تازه متوجه شديم كه چه بر سرمان آمده است. اما ديگر دير شده بود. ما اواخر شب متوجه آثار اين بمبها شديم و ديديم عزيزانمان جلوي چشمانمان پرپر ميشوند و به صورت انباشته بر هم به بيمارستانهاي شهرهاي مختلف اعزام ميشوند.اين نوع انباشتگي باعث شد كه عزيزان ديگر هم شيميايي شوند. آنها كه براي امداد آمده بودند و در زمان بمباران از شهر دور بودند نيز گرفتار شدند».
سلاح شيمياييِ تركيبي بر سرمان فرود آمد
فتاح پور با تاكيد براينكه به گفته كارشناسان، آثار حمله شيميايي تا ۵۰ سال در شهر ماندگار خواهد بود، افزود: «آن روز آب هم قطع شد. مردم به تنها استخركوچكي كه در سرچشمه وجود داشت روي آوردند اما بازهم كفاف نداد» .
وي ميگويد: «بمباران شیمیایی سردشت از لحاظ بیولوژیکی و زیست محیطی نیزآثار مخرب زیادی داشت. گاز خردل به خودی خود بیش از دو هفته در طبیعت نمی ماند ولی رژیم صدام با اضافه کردن مواد شیمیایی دیگر به این گاز، ماندگاری آن را در طبيعت به ۵۰ سال افزایش داد. این گاز علاوه بر آثار مخرب بر گونههای گیاهی و جانداران، آثار ماندگاري بر انسان دارد و ما اين آثار را در شهر ميبينيم» .
اين عضو شوراي شهر سردشت ميگويد:«جانبازان شیمیایی سردشت از دردهای لاعلاج شیمیایی که بیشتر اعصاب، پوست، ریه و قلب آنان را درگیر کرده است رنج ميبرند، يعني شهروندان عزيز ما بايد تا آخر عمر کیسه های دارو و کپسولهای اکسیژن را در کنار خود داشته باشند تا ادامه نفس کشیدن و زندگی برای آنان میسر باشد. همه در خانهها كپسول اكسيژن دارند و حتي برخي آن را باخود حمل ميكنند».
او كه خود به عنوان جانباز ۱۵ درصد شناسايي شده و بدون اسپري تنفسي نميتواند زندگي كند، يادآورميشود: «ما جانباز ۷۵ درصدي داريم كه براي آمدن به شهر بايد كپسول اكسيژن حمل كند. در شهر ما افسردگي بسيار زياد است در حالي كه يك اورژانس اجتماعي نداريم. خودكشي زياد شده اما كلينيك اعصاب و روان نداريم . تا چهار سال پيش، زناني كه درصد بالاي جانبازي داشتند، يا نميخواستند بچهدار شوند يا اينكه اگر تحت نظر دكتر نبودند فرزند داراي ناهنجاري به دنيا ميآوردند».
اورژانس اجتماعي و كلينيك تخصصي نداريم
فتاحپور با اشاره به عدم وجود كلينيك تخصصي در شهرميگويد:«ما تنها يك كلينيك جانبازان داريم كه كارآمد، تخصصي و مجهز نيست . تنها يك يا دو پزشك متخصص دارد كه هفتهاي دو روز از بيمارستان امام خميني سردشت به اين كلينيك ميآيند و خدمات كلينيك در حد يك درمانگاه معمولي است. بارها مسئولان به شهر ما آمده يا ما براي تجهيز بيمارستان به تهران رفته ايم اما تا الان كاري انجام نشده ا ست».
وي ادامه ميدهد: «سردشت پس از بمباران شیمیایی و فاجعه تحمیل شده بر مردم مرزدار آن هرگز درخور شأن و جایگاهش از طرف دولتهای پيشين طي ۳۰ سال گذشته رنگ خدمت به خود نديد. محرومیتها و چهره غبار گرفته شهر برای هر رهگذر و مسافر راهی این دیار ملموس است. عمران و آبادانی و حتی مزار شهدای این شهر آنچنان که باید در شأن و منزلت شهدای آن نیست».
اين عضو شوراي شهر سردشت ميافزايد: «شهرداری شهر، فاقد درآمد کافی برای اداره شهري است كه نيازمند بازسازي است. شهري كه بيشتر سكنه آن جانبازان و مصدومان شيميايي هستند، عوارض و منابع كسب درآمد ندارد. به همين علت با وجود اينكه بيشتر مصدومان ما مشكل ريوي دارند اما خيابانها و كوچه هاي شهر بيشتر خاكي هستند. ما امسال تنها توانستيم يك سوم شهر را آسفالت كنيم».
اين بانوي ۵۲ ساله ميگويد: «ما یک پارک مناسب برای شهروندان و خانواده ها به ویژه بانوان نداريم هرچند كه در حال حل اين مساله هستيم و جديدا كلنگزني آن را انجام دادهايم. كشاورزيمان هم در حال مكانيزه شدن است و طي سه سال اخير توجه به كشاورزي بيشتر شده است. در وسط شهر خانهاي هست كه مورد اصابت بمب قرار گرفته و اگر بخواهند تخريب كنند، به دليل وجود صد درصدي آثار شيميايي در آن هركس به خانه نزديك شود حتما دچار مشكل خواهد شد».
راههاي مواصلاتي، روستايي است
فتاحپور با بيان اينكه سردشت تنها یک راه ورودی و خروجی دارد که در صورت بروز بحران در این شهر مشکلات جدی برای شهروندان پیش خواهد آمد، ميگويد:« این شهر با وجود داشتن بیش از ۵۰ درصد از جنگلهای آذربایجان غربی، گونههای متنوع و کمیاب گیاهان دارویی، درختان جنگلی و وحشی، چشمه سارها، آبشارها و رودخانه های دایمی و فصلی، مغفول مانده است. شرايطي كه براي صنعت گردشگري مناسب بوده و ميتواند چرخ زندگی مردم این شهر را نیز به حرکت در آورد. اين درحالي است كه ما حتي يك هتل براي استراحت توريستها نداريم . با وجود آنكه راهها گردشگر را به سردشت می رسانند اما از لحاظ ساختاري و زیر ساختي چندان به این شهر رسیدگی و توجه نشده و تقریبا همه راههای اصلی و مواصلاتی به شهرهای بانه، مهاباد و پیرانشهر نیز بیشتر از اینکه به یک راه اصلی شبیه باشند، رنگ و روی راه روستایی دارند».
او ادامه ميدهد: «با وجود اینکه آب معدنی گراوان و آبشار شلماش، جزو هشت بهشت آذربایجان غربی هستند، نه ساماندهی شده اند و نه راه و امکانات رفاهی مناسبی دارند.فناوری فرآوری محصولات بومی مانند انگور سیاه، عسل و سماق وحشی و حتی میوه درخت بلوط در سردشت وجود ندارد ؛ مسالهاي که بر رشد اقتصادی منطقه اثرگذار است و می تواند تا حد زیادی برای مردم این شهرستان اشتغال ايجادكند».
فتاحپور بر ضرورت اشتغالزایی و ایجاد مراکز رفاهی برای بانوان تاكيد كرده و ميگويد: «رسمی شدن مرز کیله نيز از اهم خواستههای مرزداران و مرزنشینان براي اشتغالزایی است. همچنين توجه ويژه به كلينك جانبازان و ايجاد کلنیک ها ی اعصاب و روان و مشاوره ای خصوصا برای بانوان از ضروريات است».
وي ادامه ميدهد: «توجه از طرف دولت با اختصاص بودجه های جهشی برای رفع غبار از چهره شهر سردشت ميتواند کمی از آلام سنگین مردم این شهر که در همه صحنه ها وفاداری خود را به نظام و خاک مقدس کشور اثبات کردهاند بکاهد. جانبازان شیمیایی و بدنه زخمی سردشت، اسناد زنده جنایات غرب علیه ایران هستند و تنها دادگاه بین المللی که در طول حیات انقلاب اسلامی با پیروزی ایران تمام شده است، با اتکا به اسناد بمبماران شیمیایی سردشت بوده است».
بيتوجهي جامعه جهاني به استفاده عراق از سلاح شيميايي در ايران
دكتراسعد اردلان، حقوقدان و مشاور امور بين الملل انجمن دفاع از مصدومان شيميايي سردشت در خصوص پيگيري ابعاد حقوقي اين حادثه به «قانون» ميگويد: «هرباركه عراق از نيروهاي ايران در جنگ تحميلي شكست ميخورد، به واكنشي تند دست ميزد و از سلاحهاي غيرمتعارف كه استفاده آنها در جنگ ممنوع بود استفاده ميكرد؛ مثل سلاح شيميايي كه تنها نوع از سلاحهاي ممنوعه بود كه اين كشور در اختيار داشت».
وي ادامه ميدهد: «سالها پيش از بمباران شيميايي سردشت و حلبچه، بارها عراق از اين نوع سلاح در جبههها استفاده كرده است، چنانكه در جزاير مجنون در روستاي زرده منطقه سرپل ذهاب و... يعني هرجا كه نيروهاي ايران فشار ميآوردند و معادله به زيان عراق ميشد، اين كشور از سلاح شيميايي استفاده مي كرد».
اردلان با يادآوري هشدارها و يادداشتهاي مكرر وزارت امورخارجه ايران به سازمان ملل درخصوص استفاده دولت عراق از سلاح شيميايي عليه نيروهاي ايراني، ميگويد: «ازآنجايي كه فضاي بينالمللي و بهخصوص شوراي امنيت عليه ايران بود و همه از عراق حمايت ميكردند ،به اين يادداشتها و هشدارها توجه نشد، تا اينكه در هفتم تير ۱۳۶۷ به شهر سردشت حمله شيميايي شد».
مشاور امور بين الملل انجمن دفاع از مصدومان شيميايي سردشت با اشاره به اينكه عراق از مدتها قبل جنگ را به شهرهاي ايران كشانده وكرمانشاه و سوسنگردو شهرهاي مرزي را به موشك بسته بود و در نهايت نيز در سردشت از سلاح شيميايي استفاده كرد، ميافزايد: «تحليل من از فرآيند جنگ آن است كه دولت عراق براي جبران شكستها و عقبنشيني نيروهايي خود، از سلاح شيميايي استفاده ميكرد».
هشت هزار سردشتي، قرباني حمله شيميايي عراق
وي با بيان اينكه درآن روز هشت هزار نفر از شهروندان سردشتي قرباني سلاحشميايي شدندكه برخي دچار آسيب سطحي و برخي نيزبا آسيبكلي منجر به شهادت مواجه شدند،عنوان ميكند: «عدم انجام اقدامات قاطعانه از سوي سازمان ملل در برابر هشدارهاي ايران، عراق را در استفاده از سلاحهاي شيميايي گستاختر كرد. لذا وقتي اين كشور مشاهده كرد به هشدارها و يادداشتهاي ايران توجه نميشود، روز به روز دامنه استفاده خود از اين نوع سلاحها را گسترش داد تا به فاجعه سردشت و حلبچه منجر شد». اردلان با اشاره به بمباران شيميايي حلبچه در ۱۶ مارس ۱۹۸۶ كه منجر به شهادت پنج هزار نفر شد، خاطرنشان ميكند: «دراين زمان جهان متوجه وخامت اوضاع شده و درخواستهاي قبلي ايران نيز مورد رسيدگي قرار گرفت.
ايران هميشه ميتواند از عراق مطالبه خسارت كند
اين حقوقدان درباره پاسخگويي دولت عراق در خصوص اين جنايت با بيان اينكه اصولا كنوانسيونها و تعهدات بين المللي عطف به ماسبق نميشوند، خاطرنشان ميكند: «دولت عراق از زماني ملزم به پاسخگويي بوده و مشمول مجازات ميشود كه به كنوانسيون منع سلاحهاي شيميايي پيوسته است. هرچند كه اين كشور در سال 1929 به پروتكل 1925 ژنو درباره منع استعمال گازهای خفهکننده، سمی و شبیه آن پيوسته بود و برهمين اساس نبايد از سلاحهاي شيميايي استفاده ميكرد».
وي اضافه ميكند: «پروتكل يادشده ضمانت اجرايي نداشت اما كنوانسيون منع سلاحهاي شيميايي داراي ضمانت اجرايي بوده وچنانكه كشور عضو اين كنوانسيون مرتكب تخلف شود، مشمول مجازات و پيگرد قضايي بينالمللي ميشود».
اردلان در پايان تاكيد ميكند: «پرونده جنگ ايران و عراق همچنان باز است و ايران هميشه ميتواند از عراق ادعاي خسارت كند.ضمن اينكه جرايم كيفري در حقوق بينالملل مشمول مرور زمان نيستند، اما ضروري است ايران دراين خصوص ادعا كند كه فعلا به دليل همراهي كشورمان با دولت جديدعراق در اين خصوص اقدامي نشده است».
بمباران شميايي سردشت از مصاديق جنايت عليه بشريت
بمباران شميايي سردشت را ميتوان از مصاديق جنايت عليه بشريت دانست زيرا براساس مقررات حقوق بشردوستانه حاكم بر مخاصمات مسلحانه، استفاده از سلاح شيميايي در طول جنگ ممنوع است چراكه باعث رنج بيهوده نظاميان و افراد غيرنظامي ميشود. جرمي كه تحت شرايطي قابليت پيگيري را درديوان كيفري بينالمللي وحتي ايجاد دادگاه ويژه براي رسيدگي به جنايت دولت وقت عراق دارد.
همچنين بيراه نيست اگر بگوييم كشورهايي كه در زمان جنگ ميان دو كشور، مواد شيميايي لازم براي ساخت سلاح شيميايي را ولو به بهانه استفاده صلحآميز و غيرجنگي در اختيار يكي از طرفين قرار ميدهند نيز در اين زمينه داراي مسئوليت بوده و بايد پاسخگو باشند؛ مسالهاي كه تاكنون به سكوت برگزار شده و به نظر ميرسد مسئولان كشورمان نيز در اين زمينه اقدامات كافي انجام ندادهاند . مناسبات دوستانه ايران و دولت كنوني عراق نيز نميتواند نافي حقوق از دست رفته و جان تفتيده مردم سردشت باشد و بايد براي دلجويي از اين مردم، توافقاتي ميان دودولت صورت بگيرد مبادا كه جان هموطنانمان قرباني مناسبات سياسي شود.
از سوي ديگرمردم سردشت علاوه بر رنج بيتوجهي مجامع بينالمللي و رنج جانفرسايي كه به دليل تاثير و تاثر از عامل شيميايي هرروز در وجود خود احساس ميكنند، درد بيتوجهي مسئولان به نيازها و خواستهايشان و زجر محروميت و فقر را نيز تحمل ميكنند. در اين شهر بيكاري فرياد ميزند و دانشآموزان و چه بسا همين جانبازان براي امرار معاش ناچار به كولبري و كارگري هستند. بدونشك تاريخ روزي به قضاوت ما خواهد نشست كه با مردمي كه در نهايت مظلوميت و بيگناهي، قرباني يكي از دهشتناكترين انواع جنايات ضدبشري شدند، چه كرديم و چگونه آنها را مورد حمايت قرار داديم. بنيادي كه براي حمايت از چنين گروهايي تشكيل شده، امروز بايد پاسخ بدهد كه از اين مردم به چه نحو حمايت كرده و دليل ناله و گلايه اين مردم از نحوه نگاه بنياد به آنها چيست. آري تاريخ به قضاوت ماخواهد نشست.مبادا كه آنروز رخسارمان سياهتر از چهره مردماني باشد كه به خاطر بمباران شيميايي، رنگ صورتشان به تيرگي نشسته است.
نظر کاربران
واقعا تلخ و ناراحت کننده بود
من یکی از فربانی های حادثه سر دشتم که برای بازید از مناطق جنگی رفته بودم که طرف راست بدنم کاملا بی حس شد و یک هفته نتونستم راه برم و بیمارستان بستری بودم . خیلی تلخ بود . واقعا اونایی که اونجان چی میکشن ؟
تلخ ترین چیزیه که هر روز بهش فکر میکنم