۵۳۸۳
۴ نظر
۵۰۰۹
۴ نظر
۵۰۰۹
پ

دردسرهای ازدواج با دختردایی پول‌دار

تنها ملاک من براي انتخاب همسر، پول و ثروت بود و روزي که فيروزه را به عقد خودم درآوردم نفس عميقي کشيدم و با خودم گفتم روزهاي سخت زندگي تمام شده است. اما با وجود پول و ثروتي که به دست آوردم از اين ازدواج خيري نديدم.

مرد جوان در حالي که بغض گلويش را مي فشرد به کارشناس اجتماعي کلانتري جهاد مشهد گفت: ۳ سال قبل با فيروزه ازدواج کردم. او دختر دايي ام است و با حمايت هاي مالي خانواده اش کار و بار درست و حسابي راه انداختيم. اما افسوس که از همان لحظه اول زندگي مان فيروزه ادعاي بيش از حد داشت و هر موقع مي خواستم حرفي بزنم سرم داد مي کشيد و مي گفت: يادت نرود که جوان يک لاقبايي بودي و اگر پدر و مادرم زير پر و بال تو را نمي گرفتند هنوز بدبخت و بيچاره بودي و... .

متأسفانه همسرم در تمام کارهاي خانه خودش را صاحب نظر مي داند و در محيط کار نيز برخورد بسيار تحقيرآميزي با من دارد. حدود ۴ ماه قبل يک روز به سبب مشکل کوچکي که به وجود آمده بود در حضور چند نفر شخصيتم را لگد مال کرد و چون جوابش را دادم مرا از محل کار بيرون انداخت و گفت ديگر حق نداري به سر کار بيايي.

فيروزه آبروي مرا نزد اقوام و آشنايان به باد داده است و جلوي همه مي گويد از سر دلسوزي تن به اين ازدواج داده است. همسرم معتقد است که اگر بچه دار شويم نخواهد توانست کارهايش را انجام بدهد و از اين مسئله نيز فراري است او با روحيه خشن خود عذابم مي دهد و هزار و يک ايراد روي من گذاشته، متأسفانه فيروزه نقش خود را به عنوان يک زن فراموش کرده است و يک بار که حرف از طلاق به ميان آوردم برادرانش آن چنان کتکم زدند که تا چند روز ناي حرف زدن و راه رفتن نداشتم.

مرد جوان با چشماني اشک بار ادامه داد: ۵ ساله بودم که پدرم فوت کرد و مادرم به هر بدبختي که بود مرا با آبرومندي بزرگ کرد و به دانشگاه فرستاد. پس از آن که فوق ديپلم گرفتم به خاطر مادرم از سربازي معاف شدم و سپس تصميم گرفتم ازدواج کنم.

تنها ملاک من براي انتخاب همسر، پول و ثروت بود و روزي که فيروزه را به عقد خودم درآوردم نفس عميقي کشيدم و با خودم گفتم روزهاي سخت زندگي تمام شده است. اما با وجود پول و ثروتي که به دست آوردم از اين ازدواج خيري نديدم.

همسرم در تمام لحظات زندگي احساس برتري و خودخواهي دارد و مرا به چشم يک کارگر و غلام حلقه به گوش مي بيند. الان پشيمان هستم و مي خواهم او را طلاق بدهم. کاش با يک دختر ساده و بي ريا ازدواج کرده بودم و با دسترنج خودم زندگي ام را مي ساختم و اين قدر تحقير نمي شدم.

همسرم ديشب در اتاق را به رويم قفل کرد و با عصبانيت گفت: چرا بدون اجازه او به خانه مادر پيرم رفته ام. من که ديگر واقعا به آخر خط رسيده ام از پنجره خانه فرار کردم و شب را در پارک خوابيدم.

منبع: تابناک

باز نشر: مجله اینترنتی Bartarinha.ir

دردسرهای ازدواج با دختردایی پول‌دار


پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • هستی

    این مطلب راباطلابنویسیدبرهرگذر/ای عاقل مگذرازاین گذر/که به جواهرمرصع است این نظر/گنج قارون وملک سلیمان چه سودمارا/که طینت زشت دمی نیاسودمارا.

  • manije

    haghete chon be khatere poolesh gool khordi va bahash ezdevaj kardi

  • مینا

    طبیعیه که وقتی سرمایه مال زن باشه نظر هم میتونه بده!جالبه این اقایان پول همسر هم میخوان حق اظهار نظر زن را هم حذف میکنند این سرنوشت تمام کسانیه که با پول ازدواج میکنند!!!!!

  • حسین

    این مشکل توی تمام دنیا وجود داره و بعلت فرهنگ عقب مانده ازدواج هستش که بعضی از کارهای زندگی مشترک بصورت وظیفه تعریف شده مثلا اگر مرد ظرف بشوره یا بچه داری کنه دنیا به آخر میرسه و اگر زن نون بیار خانواده بشه محشر کبری میشه و مرد باید اشهد خودشو بخونه. واقعا زندگی خفت باریه امیدوارم سر هیچ مردی هیچوقت پایین نیفته

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج