اعتراف مرد ثروتمند به برادرکشی

روزنامه ایران: مرد ثروتمند که به‌ دنبال اختلاف‌های شدید خانوادگی برادرش را به قتل رسانده و گریخته بود با ردیابی‌های کارآگاهان پلیس جنایی پایتخت در خانه مجردی‌اش دستگیر شد.

بامداد ۱۸ فروردین امسال مأموران پلیس و بازپرس کشیک قتل پایتخت از وقوع جنایت خانوادگی در خیابان سازمان برنامه واقع درغرب تهران با خبرشدند. آنها پس ازحضوردرمحل حادثه با جسد مرد میانسالی کنارخیابان روبه‌ روشدند که با ضربات چاقو از پا درآمده بود. پسر قربانی که در صحنه حضور داشت به بازپرس منافی آذر از شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران گفت: «از۷ ماه قبل که پسرعمویم فوت کرد، رفتارعمویم با همه حسابی تغییر کرد ضمن اینکه دچار مشکلات روحی شد.

او درعین حال پدرم را عامل قتل پسرش می‌دانست به همین خاطرازمدتی قبل برایش پیامک‌های توهین آمیز، همراه با تهدید می‌فرستاد. حدود یک ساعت قبل که زنگ خانه ما به صدا درآمد پدرم متوجه شد برادرش- علی - پشت در است به همین خاطر از ما خواست در را باز نکنیم. اما او دست بردار نبود و مدام زنگ می‌زد. درنهایت پدرم در را باز کرد و به کوچه رفت. لحظاتی نگذشته بود که صدای فریادهای عمویم را شنیدم که فحاشی می‌کرد. پس ازآن صدای فریاد پدرم آمد. خیلی سریع خودم را به کوچه رساندم که دیدم عمویم پدرم را با چاقو زده است. وقتی با عصبانیت به طرف عمویم رفتم با چاقوتهدیدم کرد که من هم ترسیدم و عقب کشیدم. لحظاتی بعد عمویم سوار خودروی بنز گرانقیمتش شد و با سرعت فرارکرد.»

تجسس‌ها برای دستگیری علی که صاحب یک شرکت خصوصی بود ادامه داشت تا اینکه خانه‌ مجردی‌اش دریکی از شهرک‌های اطراف تهران شناسایی شد. سرانجام عامل جنایت صبح سه‌ شنبه ۲۷ فروردین درعملیات ضربتی کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت دستگیر شد.

متهم دربازجویی‌ها درباره انگیزه‌اش گفت: برادرم باعث شد تا پسرم به مصرف مواد مخدر اعتیاد پیدا کند به همین علت هم پسرم فوت کرد. البته من با برادرم مشکلات دیگری داشتم و حتی از او شکایت کرده و در یکی از دادگاه ها پرونده دارم. دو ماه بود که برادرم برایم پیامک‌های تهدید‌آمیز می‌فرستاد و من از دستش خسته شده بودم. شب حادثه به قصد انتقام، سراغش رفتم. من یک میله آهنی و اویک چاقو داشت. با میله به او حمله کردم که چاقو از دستش افتاد وبلافاصله چاقو را برداشته و ضربه‌ای به او زدم. آن زمان حال خوبی نداشتم برای همین سوار بر خودروام شده ورفتم.»