یغما گلرویی و امیدواری اش به رضا یزدانی
یغما گلرویی ترانه سرای مهمی است. اگرچه چندی پیش اعلام کرد از دنیای موسیقی خداحافظی می کند، اما نمی توان نقش او را در رشد ترانه امروز ایران نادیده گرفت. او که از اوایل دهه هفتاد وارد بازار شعر و ترانه و موسیقی شده، تقریبا با اکثر خوانندگان بنام کشورمان همکاری داشته است.
او که از اوایل دهه هفتاد وارد بازار شعر و ترانه و موسیقی شده، تقریبا با اکثر خوانندگان بنام کشورمان همکاری داشته و با ترانه های زیبای خود طرفداران زیادی برای خود دست و پا کرده است.
او می گوید دیگر هیچ کس صدای یغما نیست، حتی رضا یزدانی، فعلا با هم کار نمی کنیم و اگر چنین تصمیم بگیریم باید شرایطی مثل گذشته هم فراهم شود! این شما و این صحبت های جالب یغما گلرویی:
همکاری شما با رضا یزدانی روند بسیار خوبی را طی می کرد، چه اتفاقی افتاد که این همکاری ادامه پیدا نکرد؟
- من پیش از این خیلی شفاف به این مسئله اشاره کرده ام و گمان نکنم تکرار کردنش به درد کسی بخورد. فقط می توانم بگویم رضا به راهی رفت که خودش می پسندید و از نظر بازار هم موفقیت بیشتری به دست آورد و حتی شاید اگر الان زمان را برایش به عقب برگردانی خیلی از کارهایی که قبل ها از من اجرا کرده را دیگر اجرا نکند.
شاید مقصر من بودم که رضایی دیگر را در رضا می دیدم. رضایی دور از چشم تر، خاص تر و عاصی تر ... در هر حال همچنان تنها می توانم برایش آرزوی پیشرفت داشته باشم و امید اینکه گول هوراها و امضا گرفتن ها و ... را نخورد. رضا خواننده خوب و دوست قدیمی من است و کار نکردنمان با هم لطمه ای به این دوستی نزده.
پس رضا یزدانی دیگر صدای ترانه های یغما نیست؟
- نه ... هیچ کس دیگر صدای ترانه های یغما نیست.
بعد از اینکه از رضا یزدانی جدا شدید؛ ترانه سراهایی با رضا همکاری کردند که جنس کارهایشان شبیه به ترانه های شما بود، این موضوع را چطور ارزیابی می کنید؟
- این به خودی خود برای من اتفاق بدی نیست. من مانند آن ترانه سرای خودشیفته کنار اقیانوس آرام نیستم که با این چیزها مشکل داشته باشم و مدام غر بزنم که فلان ترکیب و فضا و نگاه مال من است و در ترانه دیگری تکرار شده. اگر این حرفی که می زنید حقیقت داشته باشد، نشان می دهد که تجربه من با رضا تجربه های موفقی بوده اند که سعی در تکرارشان داشته ولی من چون درست و دقیق آن کارها را نشنیده ام و نمی توانم نظر بدهم. فقط امیدوارم رضا در کارهایش، خودش را، حتی تجربه هایی که با هم داشتیم را تکرار نکند. چون تکرار برای هیچ خواننده ای خوب نیست.
شما که به جایگاه خوبی در ترانه رسیده اید، چرا تصمیم به خداحافظی گرفتید؟
- جایگاه؟ کدام جایگاه؟ اینکه فلان و بهمان آوازخوان کارهایت را اجرا کرده باشد تنها می تواند آدم های سطحی را راضی کند. هیچ وقت چنین چیزهایی را برای خودم «جایگاه» به حساب نیاورده ام. تمام موضوع یک لطیفه گریه دار است. جایگاهی اگر باشد و به آن ببالم اعتماد مخاطبم و لطفی است که همیشه به من داشته اند و شاید برای خش نیفتادن به همین اعتماد است که امروز ترجیح داده ام از ترانه سرایی کناره گیری کنم چون ممکن است مشکلات مالی حاصل از ممنوع الفعالیتی و بیماری و تنگناهای موجود رفته رفته من را به سمتی ببرد که روبروی مخاطبانم قرار بگیرم نه مثل همیشه در کنار آنها!
با شرایطی که امروز در فضای موسیقی ما وجود دارد ترجیح می دهم دیگر در این حیطه کار نکنم. من رویاهای بزرگتری برای خود داشتم که اوضاع حاکم بر موسیقی و ترانه جلوی رسیدن به آنها را گرفت. یعنی چیزی که روزی عشق و آرمان من بود امروز به بلای جانم بدل شده و همانطور که گفتید کار ترانه سرایی را کنار گذاشته ام.
بله به دلیل برخوردهایی که این روزها با بعضی از عوامل موسیقی و ترانه شده؟
- نوع برخوردی که با آن کارورزان و بعد با خود من شد درست و منطقی نبود اما این تنها یکی از دلایل من برای کنار گذاشتن کار ترانه سرایی است. وقتی فضای موسیقی ما آنقدر مه آلود است که بعد از تمام این سال ها هیچ آینده روشنی پیش چشمت نمی بینی، وقتی مرکز موسیقی که مثلا قرار بوده حامی موسیقی و ترانه این مملکت باشد با شوراهای ناوارد و ناآگاه موسیقی و ترانه و ممیزی حسین قلی خانی اش جلوی هر نوآوری را گرفته، وقتی کل موسیقی مجاز ما تنها یک شوخی بی مزه است که شاید تنها برای همان متولیان فرهنگی خنده دار باشد کم کم به این نتیجه می رسی که بهتر است بیشتر از این خود را سبک نکنی.
من هم عطای نداشته این حرفه را به لقایش بخشیدم و اگر هم از این به بعد ترانه ای بنویسم به قصد چاپ کردن می نویسم نه اجرای این و آن خواننده چون متاسفانه خوانندگان هم اغلب برده بازاری شده اند که از همان تهیه کنندگان کاسب لاله زار و متولیان فرهنگی خط می گیرد و در چنین فضایی سکوت کردن از اجبار به پرت و پلا گفتن بهتر است. هر چقدر در این سال ها اجازه دادم به شعور و شخصیتم توهین شود بس است.
شاید اگر آن سندیکایی که ۱۰ سال پیش قرار بود برای ترانه و موسیقی راه اندازی کنیم و با کم لطفی دوستان و سنگ اندازی مسئولان نشد امروز وجود داشت، می توانستیم به شکلی صنفی در مورد هم اتفاقی واکنش دهیم اما در اینجا کسی اهل کار گروهی کردن نیست و تنها جنگیدن برای ساده ترین مطالبات هنری باعث فرسودگی هنرمند می شود.
من همیشه ترانه را اثری نوشتاری دانسته ام که اجرای خواننده تنها دامنه مخاطبانش را بزرگتر می کند، پس همان بهتر که بدون واسطه خواننده و تنها با انتشار کتاب هایم با مخاطبانم در تماس باشم. آینه موسیقی مردمی ما آنقدر کدر شده که دیگر تصویر جامعه در آن منعکس نمی شود و کار کردن در این فضا آب به هاون کوبیدن است.
چند وقت پیش ترانه مکرم بحثی را مطرح کرد که باید درصدی از سود کنسرت های خوانندگان، به ترانه سراها اختصاص بیابد، در این باره چه نظری دارید؟
- این موضوع بخش کوچکی از حق قانونی مولف است که متاسفانه در کشور ما رعایت نمی شود و رعایت نشدنش هم به یک عامل برنمی گردد. هم مرکز موسیقی و هم خود کارورزان موسیقی در ترانه در آن مقصرند. من سال ها قبل پیشنهاد کردم برگه های قراردادی تهیه شود تا تمام موارد - که حق کنسرت خواننده یکی از آنهاست - در آن لحاظ شده باشند و تمام ترانه سرایان با آن برگه واحد ترانه هایشان را واگذار کنند تا رفته رفته صاحب یک کپی رایت وطنی شویم اما ظاهرا این دغدغه دیگران نبود و حالا هم داریم نتیجه اش را می بینیم. البته در کل این اتفاق نخواهد افتاد مگر اینکه یک سیستم دولتی پیگیر این موضوع باشد. اگر حق کپی رایت در کل کشور و در زمینه های مختلف محترم شمرده شود، این موضوع قابل اجرا و پیگیری است.
در تمام دنیا اگر فقط یک آهنگ از یک خواننده یا ترانه سرا یا آهنگساز مورد توجه قرار بگیرد، هر بار که رادیو و تلویزیون آن را پخش می کند، مبلغی به عنوان حق کپی رایت به حساب آنها ریخته می شود اما متاسفانه در ایران چنین چرخه ای وجود ندارد. یعنی خواننده با چندرغازی که می دهد یک عمر از آن ترانه استفاده می کند و چیزی بابتش به دیگر عوامل تولید نمی دهد. کسی هم صدایش درنمی آید و از طرف دستگاه های اجرایی هم واکنشی دیده و قانونی تدوین نمی شود چون اصولا موسیقی - مانند بسیاری دیگر از شاخه های هنر - مسئله ای جدی برای متولیان فرهنگی نیست؛ یعنی همین که سنگ جلوی پای هنرمندنیندازند باید خوشحال باشیم، حمایت پیشکش شان. من هم باور دارم که ترانه سراها هم باید از کنسرت های موسیقی سود ببرند اما این موضوع تا اطلاع ثانوی در موسیقی ما در حد یک شوخی است!
به نظرتان ترانه های پاپ ارزان نیست؟
- ارزان و بی بها بودن کلیت هنر در این سرزمین است اما بخشی از کم بها بودن ترانه به خود ترانه سرایان برمی گردد که به آثار خود - حداقل از نظر مالی هم - احترام نمی گذارند. وقتی خودت به کار خودت احترام نگذاری مشخص است که خواننده هم این کار را نخواهد کرد. هیچ چیز در این چرخه سر جای خودش نیست. اصولا چیزی که به اسم «موسیقی مجاز» در ایران وجوددارد، به نظرم موسیقی نیست و فقط به دلیل خالی نبودن عریضه و به شکل کاملا گلخانه ای اداره می شود.
این موسیقی نیست و دستاویزی است برای مسوولان که بگویند ما هم موسیقی مردمی داریم و بعد هم بیایند و سال به سال برایش جشنواره آبکی برگزار کنند و به به کنان دستپخت خود را سر بکشند! خواننده ها هم که به همین سالی یکی دو کنسرت توی سری خورده راضی شده اند واین قلابی بودن کل چرخه را بیشتر نشان می دهد. خواننده باید بتواند هر روز و در مکان های مختلف موسیقی اش را اجرا کند اما اوضاع به گونه ای رقم خورده که الان برای خوانندگان ما افت محسوب می شود که در رستوران یا کافه ترانه هایش را اجرا کند و این در حالی است که کسی مثل «فرهاد» که همه بزرگ و محترمش می دانند هم سال ها از عمر خود را صرف خواندن در رستوران «کوچینی» کرد و چیزی از بزرگی اش کم نشد. خواننده ای که مدام در حال اجرا نباشد، خواننده نیست.
بنیامین و رضا صادقی به خاطر این پرمخاطب شده اند که ...
با توجه به روحیه معترضی که دارید، اگر خواننده می شدید سبک رپ را انتخاب می کردید؟
- نه، من خواننده نمی شدم اما رپ فارسی را هم جدی و بیان کننده به قول شما اعتراض نمی دانم. این را باید بگویم که معترض بودن و اینکه به همه چیز معترض باشی، به خودی خود برای کسی حسن به حساب نمی آید. ما بیشتر عصبی هستیم تا معترض. به باور من در رپ داخلی کسی را نداریم که واقعا معترض باشد. اگر هم داشته باشیم من نشنیده ام. اعتراض ها هم اغلب در حد صفحه حوادث روزنامه هاست و به مشکلات ریشه ای نمی پردازد. من وظیفه خواننده - رپر، یا غیر رپر را- خیلی بیشتر از اینها می دانم.
با این تفاسیر به نظر شما کار رپر چیست؟
- کار موسیقی رپ این است که به چیزهایی اشاره کند که صفحه های حوادث روزنامه ها از بیان آن عاجز هستند وگرنه بیان همان حرف هایی که در روزنامه ها نوشته می شود، آن هم با کمترین قریحه شعری که کار بزرگی نیست!
پس چی باعث می شود که مثلا آهنگ «از چی بگم برات» اینقدر مورد استقبال واقع شد؟
- حس دلسوزی مردم به هر حال با شنیدن این نوع آهنگ ها تحریک می شود و بالطبع این جنس آهنگ ها به دلیل مرثیه وار بودن مورد توجه قرار می گیرند. ما مردمی هستیم که به گریه و سوگواری عادت کرده ایم و شاید به همین دلیل هم هست که خوانندگانی مثل «بنیامین» یا «رضا صادقی» که از نوحه خوانی وارد خوانندگی شده اند، مخاطب بیشتری پیدا کرده اند.
شاید به دلیل اینکه موسیقی درستی نداشته ایم امروز کسانی از این دست در جامعه موسیقی مطرح می شوند و کار می کنند، وگرنه بسیاری از آثار چشم بازار درآور ما اصلا ارزش موسیقایی ندارند و رنجموره اند بیشتر تا موسیقی!
ارسال نظر