از «کانت» و «دکارت» تا «هیوم» تجربهگرا
انتشار دو کتاب دیگر از دیوید هیوم در سال جاری، بار دیگر مساله ضرورت و خوانش هیوم را مطرح کرد.
روزنامه آرمان - محسن آزموده: انتشار دو کتاب دیگر از دیوید هیوم در سال جاری، بار دیگر مساله ضرورت و خوانش هیوم را مطرح کرد.
از هیوم طی سالهای قبل کتابهای «رساله تاریخ طبیعی دین» ترجمه حمید عنایت، «گفتوگوها در باب دین طبیعی» ترجمه حمید اسکندری، «جستاری در باب اصول اخلاق» ترجمه مجید داودی و «کاوش در مبانی اخلاق» از مرتضی مردیها منتشر شده بود. در سال جاری نیز دو اثر مهم و اثرگذار هیوم به فارسی ترجمه و منتشر شده؛ اولی «کاوشی در خصوص فهم بشری» ترجمه کاوه لاجوردی، نشر مرکز، و دومی، «رسالهای درباره طبیعت آدمی» با عنوان «کتاب اول: در باب فهم» ترجمه جلال پیکانی، نشر ققنوس. آنچه میخوانید یادداشتی است از محسن آزموده، روزنامهنگار، منتقد و پژوهشگر فلسفه و تاریخ به مناسبت انتشار این دو کتاب به فارسی.
زندگی و زمانه هیوم
دیوید هیوم فیلسوف اسکاتلندی، در سال ۱۷۱۱ در ادنبورگ (ادینبره) متولد شد، اما همچون دیگر همشهریان خود و حتی بسیاری از ایرلندیها به سبب تعلق به فرهنگ آنگلوساکسون انگلیسی دانسته میشود. خانوادهاش میخواستند قاضی شود، اما چنان که آمد شور ادبیات بر او غلبه کرد. پدرش چندان توانگر نبود که پسر در پی آرزوهایش روانه شود. ناگزیر به بریستول رفت و سوداگری پیشه کرد. در آزمایش سوداگری کامیاب نبود و پس از چند ماه کار گل به فرانسه رفت تا به علایق ادبیاش بپردازد. در طول سالهای ۱۷۳۴ تا ۱۷۳۷ یعنی تا پیش از سی سالگی نخستین کتاب مهمش در فلسفه یعنی «رسالهای در باب طبیعت بشری» را منتشر کرد، در سه جلد و بدون نام مولف. چندان استقبالی از کتاب نشد، خودش نوشت که کتاب «از طبع مرده به دنیا آمد» بدون آنکه حتی «زمزمهای از میان متعصبان» برانگیزد.
دیوید هیوم فیلسوف اسکاتلندی، در سال ۱۷۱۱ در ادنبورگ (ادینبره) متولد شد، اما همچون دیگر همشهریان خود و حتی بسیاری از ایرلندیها به سبب تعلق به فرهنگ آنگلوساکسون انگلیسی دانسته میشود. خانوادهاش میخواستند قاضی شود، اما چنان که آمد شور ادبیات بر او غلبه کرد. پدرش چندان توانگر نبود که پسر در پی آرزوهایش روانه شود. ناگزیر به بریستول رفت و سوداگری پیشه کرد. در آزمایش سوداگری کامیاب نبود و پس از چند ماه کار گل به فرانسه رفت تا به علایق ادبیاش بپردازد. در طول سالهای ۱۷۳۴ تا ۱۷۳۷ یعنی تا پیش از سی سالگی نخستین کتاب مهمش در فلسفه یعنی «رسالهای در باب طبیعت بشری» را منتشر کرد، در سه جلد و بدون نام مولف. چندان استقبالی از کتاب نشد، خودش نوشت که کتاب «از طبع مرده به دنیا آمد» بدون آنکه حتی «زمزمهای از میان متعصبان» برانگیزد.
در سال ۱۷۳۷ از فرانسه به اسکاتلند بازگشت تا با مادر و برادرش زندگی کند. در سال ۱۷۴۱ و ۱۷۴۲ «جستارهای اخلاقی و سیاسی» را منتشر کرد که اینبار در میان مخاطبان توجه برانگیخت. همین انگیزهای شد برای آنکه رساله ناکام را بازنویسی کند، شاید در صورت تازهاش نزد مردم اقبال بیشتری بیابد. در سال ۱۷۴۵ کرسی تدریس اخلاق و فلسفه روحی را در دانشگاه ادنبورگ درخواست کرد، ولی شهرتش به شکاکیت سبب ناکامیاش شد. یک سال به تدریس خصوصی پرداخت و سپس به سمت منشی ژنرال سنت کلر به خارج رفت و تا سال ۱۷۴۹ به کشورش بازنگشت. در این میان بازبینیاش در بخش نخست رساله در سال ۱۷۴۸ با عنوان جستارهای فلسفی درباره فهم بشری منتشر شد. چاپ دوم کتاب در سال ۱۷۵۱ با عنوان «کاوشی در خصوص فهم بشری» منتشر شد.
همان سال «کاوش در مبانی اخلاق» منتشر شد که تا حدودی بازنویسی بخش سوم رساله بود و خود هیوم آن را بهترین کتابش میخواند. در سال ۱۷۵۲ نیز «گفتارهای سیاسی» را منتشر کرد که به شهرتش منجر شد. همان سال کتابدار «دانشکده وکلای مدافع» در ادنبورگ شد و چون برادرش ازدواج کرده بود، برای زندگی نزد خواهرش رفت. هیوم یک مورخ حرفهای بود. او در ایام کتابداری با بهرهگیری از کتابخانه به نگارش تاریخ انگلستان روی آورد و در ۱۷۵۶ تاریخ بریتانیای کبیر از زمان به قدرترسیدن جیمز اول تا مرگ چارلز اول را منتشر کرد و در ادامه جلد دومی در ۱۷۵۶ منتشر شد که تاریخ بریتانیای کبیر را تا انقلاب سال ۱۶۸۸ دربرمیگرفت. تاریخ انگلستان هنگام فرمانروایی خاندان تئودور در سال ۱۷۵۹ منتشر شد و در سال ۱۷۶۱ تاریخ انگلستان از حمله ژولیوس سزار تا به قدرترسیدن هنری هفتم را نگاشت. در این سالها چندان به فلسفه نمیپرداخت، هرچند چهار رساله از او منتشر شد که در این میان یکی رساله معروف «تاریخ طبیعی دین» بود که در سال ۱۷۵۷ منتشر شد.
هیوم در سال ۱۷۶۳ با ارل آو هرتفورد، سفیر بریتانیا در فرانسه در سمت دبیر سفارت به پاریس رفت و در این ایام با فیلوزوفهای فرانسوی اصحاب دایرهالمعارف نشست و برخاست کرد. در بازگشت از این سفر بود که روسو را با خود به انگلستان آورد که مشکلاتی به همراه داشت. هیوم دو سال معاون وزیر بود ولی در سال ۱۷۶۹ به ادنبورگ برگشت و همانجا در ۱۷۷۶ مرد. ویل دورانت در «تاریخ تمدن»اش از روحیه شکاک هیوم در لحظات احتضار او نوشته است. گفتوگوهایی درباره دین طبیعی که پیش از ۱۷۵۲ نوشته شد، پس از مرگش در سال ۱۷۷۹ منتشر شد. جستارهایش درباره خودکشی و نامیرایی نفس بدون نام و نشان او در ۱۷۷۷ و با نام خودش در ۱۷۸۳ منتشر شد.
مخالفان و موافقان
هیوم زبان انگلیسی را با لهجه غلیظ انگلیسی حرف میزد و زبان فرانسهاش چنگی به دل نمیزد. او را معمولا با جان لاک و برکلی در یک مجموعه قرار میدهند، چنان که به گفته فردریک کاپلستون مورخ فلسفه در جلد پنجم کتاب حجیم و مشهورش تاریخ فلسفه، تحت عنوان «فیلسوفان تجربهگرای انگلیسی»: «درعینحال او با شافتسبری و هاچسون هم در یک دسته قرار میگیرد، از این حیث که هر سه ریشه اخلاق را در احساسات و در طبع آدمی میجویند و البته نسبت به آن خوشبین هم هستند». مرتضی مردیها معتقد است «هیوم با بنتام و میل هم در یک مجموعه تواند قرار گرفت، چون گرچه بنا به تعریف دقیق کلمه فایدهگرا نیست، اما به عنصر فایده در اخلاق اهمیت بسیار میدهد و بنتام که مشهور است به موسس مکتب فایدهگرایی، گفته است که هیوم معیارهای مرسوم فلسفی را در نظرش بیاعتبار کرد.»
چارلز اسپنسر داروین هم به تاثیر جدی هیوم بر خود تاکید کرده است. این همه در حالی است که در میان فلسفهدوستان فلسفه هیوم (و نه شخصیت او) چندان پرخواننده نیست. مردیها برای این امر دلایلی برمیشمرد: «نخست اینکه هیوم یک فیلسوف ضد فلسفه است؛ یعنی فلسفه برای او در همان معنای قدیم علم و دانش است و چون هیچ طریقی جز تجربه را واجد حظی از حقیقت نمیداند، فلسفه به معنای کلی و علم عقلی و متافیزیک و استدلالات انتزاعی برای او معنایی ندارد.» از همین منظر، آثار فلسفی هیوم را میتوان نیای فیلسوفان اثباتگرایی خواند که «دکان فلسفه را از رواج و رونق انداختند».
«دوم اینکه هیوم نیای فلسفه تحلیلی (تحلیل منطقی نه تحلیل زبانی) است و چنین فلسفهای راه تخیلات خلاق شبههنری و شبهعرفانی را در فلسفه میبندد و زایش فلسفی و کشف و تاسیس را، چنان که مثلا در فلسفههای هگل و نیچه میتواند دید، محدود میکند»، درنتیجه هیوم همچون ویلیام اوکام انگلیسی است که تیغ تیزش را به دست گرفته و میکوشد فلسفه و اندیشه را از هر گونه حشو و زوائدی بپیراید. «سوم اینکه زبان فلسفه هیوم بسیار دقیق و روشن است و زمینهای به تفاسیر بسیار متنوع و متفاوت نمیدهد و چندان ایجاد اشتغال فلسفی نمیکند.» به عبارت دیگر وقتی زبان فیلسوفی روشن باشد، بساط شرح و تفسیرهای مختلف از او تعطیل میشود و دلیلی هم پیدا نمیشود که پژوهشگران زیادی وقت خود را صرف او کنند. دلیل نهایی هم شهرت هیوم به شکاکیت و زیر سوالبردن باورهای عمومی است.
این همه اما از اهمیت هیوم به مثابه مدافع عقلانیت و روشنگری و خوشبین به آدم و عالم نمیکاهد. هیوم را میتوان با کانت و دکارت از این حیث که سرمنشا بزرگترین تحولات در دنیای فکر فلسفی و شناختشناسی مدرن شدند در یک مجموعه قرار داد. آنچه کاوه لاجوردی درباره کتاب او، «کاوشی در خصوص فهم بشری»، نوشته اغراق نیست: «در کنار تاملات دکارت و نقد اول کانت، مشهورترین و تاثیرگذارترین اثر در فلسفه دوران مدرن بوده است.» مرتضی مردیها نیز در اهمیت هیوم نوشته: «دکارت بزرگترین فیلسوف عقلگرا، هیوم بزرگترین فیلسوف تجربهگرا و کانت بزرگترین فیلسوف عقلگرا-تجربهگرا» است.
سال هیوم در ایران
در چند سال اخیر خوشبختانه به رغم یک غفلت طولانی، توجه مترجمان و اهالی فلسفه در ایران به هیوم جلب شده است، تا سالها تنها چند اثر از او به فارسی موجود بود: «رساله تاریخ طبیعی دین» با ترجمه حمید عنایت، «گفتوگوها در باب دین طبیعی» با ترجمه حمید اسکندری و «جستاری در باب اصول اخلاق» با ترجمه مجید داودی. در سال ۱۳۹۲ ترجمهای قابل اتکا از اثر اخیر با عنوان «کاوش در مبانی اخلاق» از مرتضی مردیها استاد فلسفه (نشر مینوی خرد) منتشر شد و امسال نیز در فاصله کوتاهی ترجمه دو اثر مهم و اثرگذار او به فارسی منتشر شده است: «کاوشی در خصوص فهم بشری» با ترجمه کاوه لاجوردی استاد فلسفه (نشر مرکز) و کتاب اول رسالهای درباره طبیعت آدمی با عنوان «در باب فهم» توسط جلال پیکانی (نشر ققنوس).
هنوز درباره صحت و سقم این ترجمهها ارزیابیهای دقیقی از سوی پژوهشگران و استادان فلسفه صورت نگرفته است، اما دستکم میتوان به تخصص استادان و فعالیت حرفهای ناشرانی که این آثار را منتشر کردهاند (مینوی خرد، مرکز و ققنوس) اعتماد کرد و این اتفاق مهم در عرصه فلسفه در ایران را به فال نیک گرفت. تنها نکته توضیح عجیب و غیرضروری جلال پیکانی مترجم «رسالهای درباره طبیعت آدمی» است که در یک صفحه با فونتی متفاوت آغاز کتاب آمده و در آن کل فلسفه هیوم را با تعابیری تند و غیرعلمی مردود خوانده و فاقد ارزش! برای نگارنده روشن نیست که اگر مترجم چنین نگاه تندوتیزی نسبت به کتاب کلاسیک و مهمی در تاریخ فلسفه داشته، زحمت ترجمه دشوار آن را بر خود هموار کرده و چرا به فلسفههایی نپرداخته که در آن پیشگفتار یک صفحهای از اهمیت و صحت و بزرگی آنها تجلیل کرده است! البته تردیدی نیست که هیوم خود با آن بزرگمنشی که داشت، این نقد یکسویه را نادیده انگارد و همین که نخستین اثر برجسته فلسفیاش با تاخیری سیصد ساله در ایران ترجمه و منتشر میشود را به فال نیک بگیرد!
رسالهای درباره طبیعت آدمی
«رسالهای درباره طبیعت آدمی» اولین و مفصلترین اثر فلسفی هیوم است و مربوط به دوران جوانی او وقتی تنها ۲۷ سال داشت. ایمانوئل کانت با انتشار این اثر، بیان کرد که «به صراحت اعلام میکنم که این هیوم بود که برای اولینبار مرا از خواب جزمیت بیدار کرد.» و تقریبا همه فیلسوفان بر این اتفاق نظر دارند که هیوم بزرگترین فیلسوف تاریخ بریتانیا و مکتب تجربهگرایی بوده است، و «رسالهای درباره طبیعت آدمی» یکی از مهمترین متون کلاسیک فلسفه غربی است که محتوای آن عموما در قرن بیستم مورد التفات جدی فلاسفه قرار گرفت. اهمیت این کتاب فقط در بیدارکردن کانت از خواب جزمیت خلاصه نمیشود؛ بلکه بدون شک سرچشمه اصلی فلسفه تحلیلی معاصر این کتاب است. از آنجا که محتوای آن در عصر هیوم بسیار نامتعارف و دور از ذهن بود، هیچ واکنش جدیای به دنبال نداشت. در مقابل، در عصر حاضر هر روز بیشتر جان میگیرد و بیشتر میدرخشد. حتی یافتههای جدید علوم شناختی تا حد زیادی در تطابق با یافتههای هیوم قرار دارد. موضوع رساله انسان یا طبیعت انسان است.
کاوشی در خصوص فهم بشری
هیوم «کاوشی در خصوص فهم بشری» را در ۱۷۴۸ نوشت و منتشر کرد؛ زمانی که در اوج فلسفه تجربهگرای بریتانیایی قرار دارد. این کتاب در کنار «تاملات» دکارت و «نقد عقل محض» کانت از تاثیرگذارترین متون فلسفه مدرن است. تحلیل هیوم از علیت و ارتباط ضروری و نیز بحثش در مورد معجزات، از معروفترین بخشهای کتاب است. کتاب در دوازده بخش تدوین شده است. عنوان بخشها از این قرار است: در باب گونههای متفاوت فلسفه، در باب خاستگاه ایدهها، در باب تداعی ایدهها، تردیدهای شکاکانه در خصوص کنشهای فهم، راهحل شکاکانه این تردیدها، در باب احتمال، در باب ایده ارتباط ضروری، در باب آزادی و ضرورت، در باب عقل حیوانات، در باب معجزات، در باب یک مشیت خاص الهی و یک وضعیت آتی و در باب فلسفه آکادمیک یا شکاکانه.
پ
ارسال نظر