رمزگشایی از سریال «وست ورلد»
فصل نخست «وست ورلد» جدای از اینکه اقتباسی زیبا از یک فیلم سینمایی برای صفحه نمایش کوچک تلویزیون است، بیننده را با سؤالهای بسیاری تنها میگذارد. با پایان هر قسمت و وقتی که صحنه برای نمایش اسامی دستاندرکاران این مجموعه سیاه میشود، سؤالات یکی پس از دیگری به ذهن هجوم میآورند.
«وست ورلد» کجا قرار دارد؟
باید باور کنیم «وست ورلد» یک مکان فیزیکی واقعی است و نه یک دنیای مجازی. درحالیکه بیشتر نماهای بیرونی سریال در «کسل ولی» یوتا فیلمبرداری شدهاند. بااینحال، طبق گفته نولان، اینکه ما دقیقا در کجا و چه زمانی قرار داریم، چیزی است که از دریچه نگاه میزبانان به آن پی خواهیم برد.
همه این حرفها درباره خود پارک، ما را به این فکر میاندازد که این پارک کجا تمام میشود و اینکه در سرحدات آن چه چیزی انتظار ما را میکشد. آیا این آیندهای پساآخرالزمانی است؟ یا بیشتر نسخهای است آیندهگرا از جامعه مدرن امروزمان؛ چیزی شبیه آنچه در فیلم «گزارش اقلیت» به تصویر کشیده میشود؟
اسلحهها چگونه کار میکنند؟
در «وست ورلد»، ميهمانان پارک میتوانند با سلاحهایشان بهراحتی میزبانان را بکشند، ولی سلاحهای میزبانان به نظر تأثیر چندانی بر ميهمانان ندارد. نولان این قضیه را اینطور توضیح میدهد: «این قضیه نه به اسلحهها، بلکه به گلولهها مربوط میشود. ما خیلی دراینباره فکر کردیم. در فیلم اصلی، اسلحه ميهمانان روی ميهمانان کارگر نیست، ولی ما فکر کردیم که شاید ميهمانان در اینجا خواهان تجربهای هیجانانگیزتر باشند.
فیلم در چه زمانی میگذرد؟
جاناتان نولان در یک ویدئوی پشت صحنه افشا میکند که این مجموعه در قرن ٢١ به وقوع میپیوندد، اما اینکه در کجای قرن بیستم، چیزی است که ما نمیدانیم. یکی از شخصیتهای «وست ورلد» ادعا میکند که ٣٠ سال است به اینجا سر میزند، اما به نظر این پارک تاریخچه طولانیتری دارد. آنتونی هاپکینز ٧٨ ساله، نقش شخصیتی به نام دکتر رابرت فورد را بازی میکند که ایدهپرداز، سربرنامهنویس و مؤسس این پارک است. شاید او در ادامه به ما درباره عمر این پارک، سرنخهایی بدهد.
چقدر از داستانهای مربوط به «میزبانان» به نگارش درآمده است؟
ما در فصل اول میفهمیم که متخصصان تمام داستانهای مربوط به «دنیای غرب» را نوشتهاند. لیزا جوی به ما گفت که هر شخصیت خاص دارای مجموعهای از خطوط داستانی است که به صورت چرخهای مدام تکرار میشود. او در این رابطه میگوید: «مطمئنا تئوری علمی قصه در طراحی و تدوین چرخههای میزبانان مختلف نقش داشته است که برخی از این میزبانها جزء شخصیتهای اصلی و برخیشان نیز جزء شخصیتهای فرعیاند.
چرخهها کی پایان مییابند؟
در این سریال با صحنهها يا به عبارت بهتر، با چرخههایی مواجهیم كه بهکرات تکرار میشوند؛ اما این چرخهها قرار است تا کی تکرار شوند؟ هر شخصیت چه مقدار از این چرخهها دارد؟ صحنه دزدی قرار است چندینبار رخ دهد؟ کسی دراینباره به ما اطلاعاتی نمیدهد. جاناتان نولان گفته که بازیهای ویدئویی الهامبخش او بودهاند.
جوی در این خصوص اینطور بیان میکند: «خود ایده نوشتن داستانی که اعمال شخصیت اصلی بخشی از داستان نیستند، برایم جالب بود. در بازیهایی مثل «کتیبههای کهن: اسکایریم»، «سرخپوست مرده: رستگاری»، یا بازیهای آزاد (بدون محدودیت برای بازیگر نقش اصلی) که استودیوی بازیسازی بایوور (Bioware) سازندهشان هست، اخلاق یک متغیر است.
آیا مرد سیاهپوش کلید معماست؟
به نظر میرسد که «اد هریس» در نقش مرد سیاهپوش، «وست ورلد» را مثل یک بازی ویدئویی تجربه میکند و در تلاش برای کشف رازهای پنهان جهان است. هریس پیشتر به ما گفت که در قسمتهای بعدی با شخصیت او در جهان بیرون و همچنین گذشتهاش، آشنا ميشويم و خواهیم فهمید که او چرا اینجاست و دقیقا چه کسی است.
بازدیدکنندگان پارک چقدر امنیت دارند؟
با وجود استفاده از فشنگها و مهمات مشقی، امکان زخمی یا کشتهشدن ميهمانان پارک بسیار زیاد است. امکان دارد ميهمانان به همدیگر حمله کنند، امکان دارد از اسب یا تصادفا در دره بیفتند. طبق تصور نولان، متقاضیان قبل از ورود به «وست ورلد»، باید یک رضایتنامه جامع را امضا کنند. در قسمتهای اول، فرم پرکردن «ميهمانان» نشان داده نمیشود، اما نولان از وجود چنین چیزی به ما میگوید. همهچیز طراحی شده تا «ميهمانان» امنیت داشته باشند. به نحوی برنامهریزی شده که «میزبانان» نهتنها بخش مربوط به خود را در این داستان پرشاخوبرگ بازی کنند که مهمتر از آن، در صورت بهخطرافتادن امنیت «میهمان»، براساس برنامه و سناریوی ازپیشتعیینشده، عمل نکنند.
نولان دیدگاه خود در این رابطه را اینطور تشریح میکند: «ویژگیای در این برنامه هست به نام «واکنش یا کارکرد سامری نیکوکار» که ایفای چنان نقشی را برای «میزبانان» فراهم میکند. پارک پر از «میزبانان»ی است که هم بهخاطر مسئولیتشان و هم به دلیل برنامهریزی ناخودآگاهشان، هرجا بتوانند همهجوره از «میهمانان» حمایت میکنند. بنابراین، اگر «میهمان» مستی، تلوتلوکنان به طرف یک پرتگاه میرود، حتما سروکله یک «میزبان» در آن اطراف پیدا میشود که بدون قطع روند داستان میکوشد به شیوه ملایمی مانعش شود. آنان از یکسو «گوشت دمتوپ»ند و از سوی دیگر، نگهبانان همهکاره این سرزمین».
بهای هر بلیت چقدر است؟
برای ورود به «دنیای غرب» در کسوت یک «میهمان» چقدر باید هزینه کرد؟ آیا همه میتوانند در این پارک تماتیک حضور یابند یا فقط مختص پولدارترینهاست؟ بازاریابی آن که نشان میدهد حضور در آنجا، روزانه ٤٠٠هزار دلار برای هر «میهمان» خرج برمیدارد. به نظر میرسد خلق چنین دنیای عظیمی خیلیخیلی گران تمام میشود. مطمئنم با بررسی بیشتر انگیزههای شرکت سازنده، این هم مشخص میشود.
از آنجا که روایت «وستورلد» در زمانهای مختلف جریان دارد و شخصیتهای مختلف و متنوعی را به تصویر میکشد، طراحی صحنه و لباس، برای آن کربتری، طراح لباس و گروهش، کار بسیار عظیم و دشواری بوده. هرچند فیلمهای وسترن منبع خوبی برای الهام میتوانند باشند، ولی نقطه شروع و آغاز کربتری نبودهاند.
لباس آبی دُلارس
آبی به عنوان رنگ معصومیت و پاکی، تاریخی طولانی دارد. کافی است به تصاویر مریم مقدس نگاهی بیندازید تا ببینید او همواره لباسی آبی به تن دارد. بااینحال، کربتری میگوید دلیل اصلی سازندگان از انتخاب رنگ آبی برای لباس دُلارس را که قدیمیترین ساکن این پارک است، نمیداند. از نظر او، این رنگ که در غرب وحشی نیز وجود داشته، به بهتر دیدهشدن او در صحنهها کمک میکند.
مقوله بغرنج دیگر برای کربتری انتخاب کلاه برای بازیگران مرد سریال بوده است که در غرب وحشی آن روزگار شاید مهمترین پوشاک مردانه محسوب میشده؛ چیزی که به مرد شخصیت میداده است. کربتری دراینباره میگوید: «در غرب، آدمخوبها کلاههای سفید و آدمبدها کلاه سیاه به سر میکردند و این به قانونی نانوشته در فیلمهای وسترن بدل شده بود. برای مثال، کلانتر همیشه کلاه سفید به سر داشت همینطور جان وین یا گری کوپر». او هم چنین توضیح میدهد که چطور از لباس برای کمک به شخصیتپردازی هاپکینز و همبازی جوانش بهره گرفته. آنتونی هاپکینز در نقش رابرت فورد که حکم کارگردانی هنری «وستورلد» را دارد، مردی باهوش و بسیار خلاق است؛ شخصیتی پدرگونه در پارک و مرموز.
ارسال نظر