تاثیرگذارترین مردان و زنان جهان (۳)
صد چهره برتری که دو ماهنامه فارن پالیسی به صورت سالیانه منتشر می کند بر اساس رای گیری از نظرات و آرای خوانندگان صورت می گیرد.امسال هم این نشریه در شماره نوامبر – دسامبر ۲۰۱۲خود به معرفی این ۱۰۰ چهره پرداخته است و ما هم به معرفی این چهره ها می پردازیم.
مهرنامه: صد چهره برتری که دو ماهنامه فارن پالیسی به صورت سالیانه منتشر می کند بر اساس رای گیری از نظرات و آرای خوانندگان صورت می گیرد. اولین فهرست صد نفره فارنپالیسی در نوامبر ۲۰۰۵ منتشر شد و در ژوئن ۲۰۰۸ معرفی این صد چهره از سوی فارن پالیسی به صورت مشترک با مجله پراسپکت در بریتانیا صورت پذیرفت.
هدف از تعیین این چهره ها هم مشخص کردن ۱۰۰ فرد «اثرگذار» و «زنده ای» است که در رشته های مختلف و در سطح جهان فعالیت دارند. بر اساس محل تولد، تقریباً ۴۰ درصد این چهره ها از ایالات متحده آمریکا و کانادا هستند؛ ۲۵ درصد از اروپا، ۲۲ درصد از خاورمیانه و شرق دور؛ کمتر از ۵ درصد هم از سایر مناطق هستند؛ آمریکای لاتین با ۴ درصد و استرالیا با ۳ درصد.
همچنین کمتر از ۸ درصد این فهرست را زنان تشکیل می دهند. تاکیر بر این نکته ضروری است که این انتخاب بر اساس نظرسنجی از خوانندگان صورت می گیرد و «زبان» و «ملیت» خوانندگان نقش مهمی در انتخاب چهره های مد نظر دارد و از آنجا که زبان اول یا دوم در بسیاری از نقاط دنیا انگلیسی است، بدیهی است که چهره های انگلیسی زبان نقش آشکارتری برای انتخاب شدن دارند.
تقریبا تمام رای دهندگان آفریقایی هم از کشور نیجریه هستند. امسال هم این نشریه در شماره نوامبر - دسامبر ۲۰۱۲خود به معرفی این ۱۰۰ چهره پرداخته است و ما هم به معرفی این چهره ها می پردازیم.
تاثیرگذارترین مردان و زنان جهان (1)
تاثیرگذارترین مردان و زنان جهان (2)
برای گفتن واقعیات تلخ به اروپا: بحران مالی غرب عمیق است
سرمایه گذار / نیویورک
هر چه بحران اروپا عمیق تر می شود از این میلیاردر مجارستانی و خبره در امور بازار انتظار اطمینان در مورد آینده سرمایه داری جهانی نداشته باشید. جورج سوروس در سخنرانی ماه ژوئن در ایتالیا استدلال کرد که بحران مالی نشان از شکست نظریه اقتصادی «عمیق تر از آن چیزی که فکر می شود» دارد و سیاست های ریاضتی دولت های اروپایی را با این استدلال مورد سرزنش قرار داد که این سیاست ها «نمی تواند با کوچک کردن و انقباض اقتصاد از بار بدهی ها بکاهد.»
سوروس در ارزیابی خود از نحوه پاسخ آنگلامرکل صدراعظم آلمان به این بحران واقعا تحقیرآمیز رفتار کرده است. در مقاله ای در «نقد و بررسی کتاب های نیویورک تایمز» که در ماه سپتامبر به شکل گسترده ای مورد بحث قرار گرفت، سوروس گفت که خود آلمان - که به اندازه یک پنی عقل دارد و به اندازه یک پوند دیوانه - و نه یونان بیشتر در خط گسل بحران قرار دارد. او می گفت آلمان یا باید اروپا را از این بحران خارج کند یا خود منطقه یورو را ترک کند که همین از شدت بحران خواهد کاست و به کشورهای کوچکتر اجازه می دهد با واحد پولی که ارزش خود را از دست داده به سوی رشد میل کنند.
اندکی بعد، مرکل رویکرد خود را عوض کرد و از برنامه بانک مرکزی اروپا برای خرید اوراق قرضه ایتالیا و اسپانیا حمایت کرد و شاید برلین به سخنان او گوش داد. سوروس - که اغلب به دلیل حمایت از گروه های لیبرال در ایالات متحده موضوع نظریه های توطئه بوده - فراتر رفته و در انتخابات امسال اعلام کرد تفاوتی میان اوباما با رامنی نیست. سرمایه گذاری همچون سوروس می داند که طفره رفتن همیشه عاقلانه است.
22- جویس باندا
مداخله و ساماندهی یک کشور نابسامان
رئیس جمهور / مالاوی
زمانی که «بینگو وا موتاریکا»، رئیس جمهور مالاویف به دلیل حمله قلبی در ماه آوریل درگذشت، مشخص نبود معاون وی، جویس باندا، چه کاره خواهد شد. این دو در سال های اخیر با یکدیگر مشاجره داشتند؛ به طوری که موتاریکا با استبداد تمام، در سال 2010 باندا را از حزب سیاسی خود اخراج کرد. حتی همسر موتاریکا در ملأ عام او را با لقب نایب رئیس شهر کوچک - به دلی لحمایت طولانی مدت وی از زنان، کودکان و فقرا - مورد تمسخر قرار داد و عنوان کرد: «وی هرگز رئیس جمهور نخواهد شد. چگونه ممکن است یک سمبوسه فروش روزی رئیس جمهور شود؟»
با وجود این، با گذشت 2 روز سخت پس از مرگ موتاریکا، باندا ثابت کرد که بانوی اول مالاوی سخت در اشتباه بوده است و به عنوان دومین رئیس جمهور زن آفریقا تا آن مقطع اغنتخاب شد. حکومت در مالاوی، جایی که 75 درصد جمعیت 15 میلیونی آن با روزانه یک دلار یا کمتر، امرار معاش می کردند، مطمئنا کشاکش های عظیمی را در پی دارد اما در عرض مدت 7 ماه، باندا از زیر سایه کنایه های مرتبط با نیاکان خود رهایی یافت و به جهان نشان داد چگونه قادر است قبول مسوولیت کرده و برای بهبود وضع کشور آشفته مالاوی تلاش کند. وی در چند روز اول شروع ریاست جمهوری، چند نفر از اعضای کلیدی کابینه موتاریکا را عزل کرد.
از جمله این افراد رئیس پلیس وقت مالاوی بود که باعث شده بود در راهپیمایی مخالفان در سال ۲۰۱۱۴، ۱۹ نفر از شهروندان این کشور کشته شوند. در ماه مه، در میان آزار و اذیت فزاینده همجنس گرایان در آفریقا، وی وعده داد قوانین مالاوی علیه همجنس گرایی لغو شود. باندا با تنزیل بیش از یک سوم ارزش پول ملی مالاوی، اقدامی که موتاریکا به رغم درخواست صندوق بین المللی پول (IMF)، برای مدت مدیدی از انجام آن امتناع می کرد، در ماه ژوئیه وام ۱۵۷ میلیون دلاری از IMF دریافت کرد تا در گام نخست، به بازسازی اقتصاد ناتوان مالاوی اقدام کند. وی اقداماتش را از خودش شروع کرد. با اینحال، تمامی نشانه ها باینگر این است که باندا می تواند به الگوی جدیدی برای رهبری کشورهای آفریقایی تبدیل شود:
پوست انداختن سندرم قدرت و پایین آمدن از تخت پادشاهی برای ایجاد و توسعه کسب و کار برای کمک به فقرا. برای اثبات این موضوع، باندا حقوق خود را ۳۰ درصد کاهش داد و جت ۱۲ میلیون دلاری ریاست جمهوری موتاریکا و بخش اعظم مجموعه ۶۰ خودروی لوکس وی را در معرض ف۵روش گذاشت. وی عنوان کرد: «من نیز می توانم از خطوط هوایی شرکت های خصوصی استفاده کنم. من حتی قبلا مفتی سواری نیز می کردم.»
وی حتی در مصاحبه ای با الجزیره عنوان کرد: «من باید به مردم مالاوی نشان دهم در این راه با هم هستیم. رفتار من باید در مالاوی و سرتاسر جهان الگو باشد.»
23- اد مورس
برای اینکه نشان داد استقلال انرژی موضوعی خیالی نیست
اقتصاددان / نیویورک
در ماه مارس، اد مورس و برخی از همکاران وی در سیتی گروپ، گزارش 92 صفحه ای شامل نظریه بحث برانگیزی را منتشر کردند که به دیدگاه سنتی درباره تامین انرژی در جهان پایان داد. آنها در گزارش خود عنوان کردند آمریکای شمالی، با کمک پوکه های معدنی، ماسه های نفتی و خروجی حاصل از آب های عمیق در کانادا، مکزیک و ایالات متحده درصدد رسیدن به استقلال انرژی است. تا سال 2020، تولید فزاینده انرژی و کاهش مصرف آن می تواند تاثیر دگرگون کننده ای بر اقتصاد راکد آمریکا داشته باشد که در حال حاضر رشد آهسته و 3 درصدی رشد تولید ناخالص داخلی (GDP)، کاهش 60 درصدی کسری تجاری (موازنه واردات و صادرات) و ایجاد حدود 4 میلیون شغل جدید را در نظر دارد. به طور خلاصه، قاره آمریکا در کمتر از یک دهه می تواند به یک خاورمیانه جدید تبدیل شود.
مطالعه و گزارش منتشر شده، هم اکنون نیز تاثیر شگرفی داشته است و هر دو حزب سیاسی آمریکا را برای بازنگری در استراتژی های انرژی خود ترغیب کرده است تا به جای وابستگی خطرناک آمریکا به واردات نفت از خاورمیانه، به پتانسیل های موجود در تامین نیازمندی های انرژی خود و همچنین منافع بسیار حاصل از آن، تمرکز داشته باشند. میت رامنی جمهوری خواه اعلام کرد طرحی برای استقلال انرژی تا سال ۲۰۲۰ دارد و در برنامه انتخاباتی کمپین وی، ۸ بار به گزارش سیتی گروپ اشاره شده بود.
در همین حال، کمپین انتخاباتی باراک اوباما نیز تعهد وی به کاهش وابستگی به واردات نفت با بکارگیری تمامی روش ها برای توسعه منابع انرژی را در بوق و کرنا کرد. موریس، رئیس بخش تحقیقات مواد خام سیتی گروپ، عنوان کرده است که نقش جدید آمریکا به عنوان صادرکننده محصولات و فرآورده های نفتی - پتروشیمی می تواند به تضعیف جایگاه سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) و دگرگونی چشم انداز ژئوپولیتیک انجامیده و آمریکای شمالی را از تاثیرات احتمالی نوسانات قیمت نفت دور نگه دارد. وی اخیرا پیش بینی کرده است که «ما دیگر لازم نیست در مواجهه با حاکمان مستبد و پادشاهان فئودال، به دلیل اینکه خطوط حیاتی تامین نفت را در اختیار دارند، درباره سایر ابعاد سیاست خارجی آنها با مراعات و ملاحظه رفتار کنیم.»
اگر آمریکا به این نتیجه برسد که لازم نبیند مشابه آنچه از جنگ جهانی دوم به بعد به عنوان ضامن و محافظ خطوط تأمین نفت از خلیج فارس داشت، ایفای نقش کند، تأثیر حاصله حتی ممکن است عمیق تر نیز باشد. اینها مواردی است که در طرح رامنی نیز آمده بودند. مورس همچنین به آتلانتیک گفته است: «بر این عقیده ام که آنها (کمپین انتخاباتی رامنی)، اصل داستان را کاملا درست متوجه شده اند. وی باید آگاه و مطلع می بود. باز هم جای امیدواری است که به هر حال بعد از این همه مدت، آن را تصدیق کرد.»
24- توماس پیکتی، امانوئل سائز
برای رسم نموداری که سبب اشغال وال استریت شد
اقتصاددان / فرانسه: برکلی، کالیفرنیا
«من جزو یک درصد نیستم» به شعار اعتراضی معترضانی تبدیل شد که وال استریت را به اشغال خود درآوردند بودند و این، موضوعی بود که ضمنی و آشکارا، در بیشتر گفت و گوهای کمپین انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال جاری دیده می شد اما به جرأت می توان گفت که این دو، یعنی پیکتی و سائز، اولین نفراتی بودند که توجه ها را به سمت افزایش بیش از حد درآمد «یک درصد طبقه مرفه» آمریکا جلب کردند. بنابراین باید بخشی از اعتبار این کار به نام توماس پیکتی و امانوئل سائز نوشته شود.
آنها با به کارگیری اطلاعات ارزشمند درآمدی آمریکا طی یک قرن، نابرابری درآمد در آمریکا را به تصویر کشیدند. مطالعه آنها همچنین نشان داده اختلاف طبقاتی اخیرا به سطحی رسیده است که از بدو پیدایش رکود بزرگ به این سو دیده نشده است. پیکتی از مدرسه اقتصاد پاریس و سائز از دانشگاه کالیفرنیا برکلی، پروژه دنبال کردن درآمد را 2 دهه پیش آغاز کردند. بررسی های آنها با به کارگیری سیستم درآمدی آمریکا که اطلاعاتی از سال 1913 به بعد را دربر دارد صورت گرفت و نتایج بررسی ها برای اولین بار در سال 2003 منتشر شدکه اخیرا نیز به روز شده است. محور مطالعه آنها، نمودار U شکلی است که سهم درآمدی یکدرصد از مرفه ترین و ثروتمندترین های بالای جدول درآمدی آمریکا از کل درآمد این کشور را به تصویر می کشد.
این میزان سهم پس از جنگ جهانی اول در پایین ترین میزان ممکن قرار گرفته، بعد از دهه ۱۹۷۰ روندی افزایشی به خود گرفته و در اواسط دهه اول قرن بیست و یکم، تقریبا به رکورد سال ۱۹۲۸ رسید. (خودتان حدس بزنید بعد از رخداد بحران مالی جهان، کدام گروه سریع ترین و پایدارترین بهبود را داشته اند؟) اکنون این منحنی نماد تمایز روشنفکران چپ گرایی شده است که معتقدند طبقه مرفه باید سهم بیشتری از بار مالیاتی آمریکا را بر دوش کشد. در اسناد بودجه ای کاخ سفید به تحقیق و مطالعه پیکتی و سائز اشاره شده است و بر اساس گفته های پیتر اورسزاق، اولین مدیر بودجه رئیس جمهور اوباما، «این مطاله کمک کرددولت راهی برای تههدش در قبال ایجاد توازن در کدهای مالیاتی خود بیابد.»
در این مطالعه مشترک اشاره شده است که راه حل مسئله نیز مانند خود مسئله کاملا آمریکایی است: مالیات بر درآمد بیشتر بر ثروتمندان. آنها نرخ مالیاتی بالای ۸۳ درصد را برای بالاترین طبقه ثروتمندان پیشنهاد کرده اند که از مقدار ۳۰ درصد پیشنهادی در قانون بودجه بسیار بیشتر بوده و حتی از بالاترین نرخ پیشنهادی رئیس جمهور فرانسه، فرانسوا اولاند (۷۵ درصد) نیز بیشتر است. پیکتی سطح نابرابری درآمد فعلی آمریکا را «کاملا دیوانه کننده» توصیف و عنوان می کند ایالات متحده جایگاه خود را با اروپای قدیم تعویض می کند. وی به نیویورک تایمز گفته است: «سابق بر این، نابرابری ثروت و درآمد در فرانسه بسیار بیشتر بوده است، در حالی که آمریکا موضوع مالیات بسیار بالا بر طبقه بسیار ثورتمند را مورد توجه قرار می داد.»
25- ندیم ماتا
به این دلیل که نشان داد هر شخصی به یک برنامه سررسید یکصد روزه نیاز دارد، نه فقط روسای جمهور
رئیس موسسه رپید ریزالتس / استنفورد، کانکتیکات
ما همگی با تاثیر فرا رسیدن یک سررسید درباره یک پروژه کاری یا حتی پرداخت صورت حساب، آشنایی داریم. ندیم ماتا این موضوع را دارای اهمیت بسیار بیشتری می داند. ماتا رئیس موسسه ای با نام «رپید ریزالتس» است. یک سازمان غیرانتفاعی که به جوامع فقیر در سرتاسر جهان کمک می کند و اهداف بلندپروازانه ای با زمان سررسید کوتاهی در جدول زمانی خود قرار می دهد که حتی غیرمنطقی نیز به نظر می رسد: فقط 100 روز.
رپید زیزالتس سپس به آموزش افراد محلی اقدام می کند که بعدا آموزش همنوعان خود برای رسیدن به هدفشان را برعهده خواهند گرفت: ساخت یک مدرسه در روستایی در سودان، آزمایش اچ آی وی برای ۷۰۰ نفر در آدیس آبابا و دو برابر کردن میزان تولدهای همراه با مراقبت در یکی از شهرهای رواندا. ماتا معتقد است که ایده محرک در پس این روش، این است که انگیزش عامل توسعه ای اصلی است که اغلب نادیده گرفته می شود. عاملی که سبب سوق ما به سمت خط پایان می شود. وی می گوید: «کاری که رپید ریزالتس انجام می دهد ورود به موضوع و کمک به شکوفایی توانمندی های محلی است.»
روش مبتنی بر زمان سررسید، ۴ دهه پیش در شرکت مشاوره مدیریتی ابداع شده است که ماتا نیز آنجا مشغول به کار است و اولین بار در مورد شرکت های فهرست ۵۰۰ شرکت برتر مجله فورچون به کار گرفته شد. ماتا اقتباسی از این روش را در حوزه توسعه بکار گرفت و نتایج چشمگیری به دست آورد. رپید ریزالتس، پس از تأسیس در سال ۲۰۰۷، در بیش از ۱۰ کشور آفریقای صحرا، ریشه دوانید. تقریبا همه وزرای دولتی کشور کنیا و همچنین بانک جهانی از روش مرسوم در این موسسه اقتباس کرده اند. در سال جاری نیز در آمریکا از این روش برای ساخت مسکن برای ده ها هزار بی خانمان استفاده می شود. ماتا عنوان می کند: «بزرگترین مساله این است که افراد واقعا تجهیز نمی شوند. آخرین گام، مرحله ای است که در آن راه حل ها به شیوه ای خاص در کنار یکدیگر قرار می گیرند. فکر کنم پاسخ بخشی از مساله آخرین گام را می دانم.»
26- آی وِی وِی
به دلیل تبدیل حبس خود به هنر و اعتراض
هنرمند / چین
یک سال از ایجاد محدودیت حصر خانگی برای هنرمند نام آشنای چین که به مخالفت با دولت چین برخاسته بود، می گذشت اما «آی وی وی»، همانطور که به کار خویش مشغول بود، شرایط سخت زندگی خود را به هنر نمایشی زنده ای مبدل ساخت و نشان داد که یک سیستم استبدادی ظاهرا غیرقابل تسخیر، تا چه حد می تواند حقیر و بدبین باشد. «آی» در ژوئیه 2011، بعد از تحمل 3 ماه حبس به اتهام ساختگی فرار از مالیات، از زندان آزاد شد.
فردی که روزگاری در مقام طراح استادیوم آشیانه پرنده پکن بود - که باعث افتخار حزب کمونیست بود - پس از واقعه زلزله سی چوان در سال 2008، در مقابل دولت قرار گرفت. در ماه سپتامبر، زمانی که رأی دادگاه تجدید نظر علیه «آی» صادر شد، حکم نهایی مبنی بر پرداخت 2/4 میلیثون دلار به عنوان مالیات صادر شد.
به وی همچنین اجازه خروج از کشور نیز داده نشد. شمار زیادی از هواداران «آی» به نشانه اعتراض اسکناس هایی را به شکل هواپیما درست کرده و به روی دیوار محل سکونتش پرتاب کردندتا برای پرداخت صورتحساب ادعایی دولت چین، به وی کمک کنند. اما «آی» راه هایی برای پر کردن اوقات خود پیدا کرد. وقتی که یکی از هوادارانش در توییتر از او سوال کرد که آیا کار هنری جدیدی در دست انجام دارد یا خیر، «آی» در پاسخ عنوان کرد که خودم کار هنری هستم. در ماه آوریل، وی دوربین هایی در سرتاسر خانه اش تعبیه کرد و تصاویر زنده زندگی اش را در وب سایت شخصی خود برای ۱۷۰ هزار نفر از هوادارانش به نمایش گذاشت.
او همچنین در سال جاری به فارین پالیسی گفت که توییتر شهر من است، شهر مورد علاقه من مقامات دولتی وی را تحت فشار قرار دادند تا دوربین ها را بردارد؛ ظاهر آنها ترجیح می دادند تنها کسانی باشند که یک مرد ۵۵ ساله گوشتالو را در حال کار با کامپیوتر خودو بازی با گربه هایش تماشا می کنند اما اشتباه نکنید.
این هنر نمایشی به شدت سیاسی است. در طول زندگی حرفه ای، «آی» اصرار داشت هنرمندان وظیفه ای در قبال بشریت دارندن که از وظیفه آنها در قبال کشورشان به مراتب سنگین تر است. وی حتی با بیان اینکه مخالفت یک فرد با قاچاق کودکان، فروش خون آلوده به اچ آی وی و برده داری در چاله های زغال سنگ، کافی است تا در روزگار سیاسی فعلی به او برچسب ضد چین زده شود، یک بار در وبلاگ خود مطلبی نوشت با این مضمون که با تمام این اوصاف، آیا اگر ما ضد چین نباشیم، هنوز هم می توانیم خود را انسان بنامیم؟
در ماه اکتبر، موزه هیرشورن در واشنگتن برای اولین بار کارهای قبلی «ـآی» را در حالی به نمایش گذاشت که این هنرمند در موزه حضور نداشت.
27- کریستین لاگارد
به دلیل سرمایه گذاری در خاورمیانه در نبود سایر سرمایه گذاران
مدیر عامل صندوق بین المللی پول / واشنگتن
در حالی که اعضای کنگره آمریکا، مصر را تهدید می کردند کمک اضطراری 450 میلیون دلاری وعده داده شده را لغو خواهند کرد، کریستین لاگارد در صندوق بین المللی پول با نمایندگان شورای همکاری خلیج فارس دیدار کرده و زمینه را برای پرداخت وام 4/8 میلیارد دلاری برای نجات اقتصاد آسیب دیده مصر فراهم کرد. در بدو پیدایش بهار عربی، که کاهش نرخ رشد اقتصادی در پی عدم ثبات سیاسی، اقتصادهای ضعیف و شکننده را تحت الشعاع قرار داده و دموکراسی های نوپا را برای تامین خدمات اولیه مانند آب آشامیدنی بهداشتی در فشار و تقلا قرار داد، وزیر مالی پیشین فرانسه، که در میانه ناآرامی های سال 2011، جایگزین دومینیک استراوس کانی شده بود که به دلیل رسوایی های جنسی از سمت خود کنارگیری کرده بود، تلاش کرد تا خلأها را پر کند. لاگارد یک سال پس از شروع اعتراض های مردمی در کشورهای عربی، گفت: «سرنوشت خاورمیانه در نهایت به دست خود این منطقه رقم می خورد اما جامعه بین الملل نیز مسوولیتی در قبال کمک رسانی دارد.»
نه آمریکا و نه اتحادیه اروپا به فراخوان تلویحی وی پاسخ ندادند، بنابراین لاگارد ۲ میلیارد دلار وام برای اردن و ۶/۲ میلیارد دلار خط اعتباری برای مراکش تصویب کرد. همچنین کمک کرد تا تونس بخش مالی خود را بهبود ببخشد، لیبی در سیستم پرداخت دولتی بازنگری کند و مصر کدهای مالیاتی اش را به روشی عادلانه تر تنظیم کند. در مجموع، صندوق بین المللی پول برای کشورهای متاثر از ناآرامی ها، ۳۵ میلیارد دلار وام و اعتبار تامین کرده است. در مقابل، بودجه درخواستی اوباما برای کشورهای درگیر ناآرامی های بهار عربی در مجموع به ۷۷۰ میلیون دلار می رسید که کنگره آمریکا حتی آن را نیز رد کرد. به نظر می رسد اگر خاورمیانه از باتلاق اقتصادی به وجود آمده، موفق و سربلند خارج شود، لاگارد و پیش بینی هایش اعتبار بیشتری خواهند یافت.
28- احمد داوود اوغلو، رجب طیب اردوغان
به دلیل حضور در خط مقدم
وزیر خارجه، نخست وزیر / ترکیه
عبارتی که در پی می آید، موضوعی نیست که حتی تا به حال در کریدورهای قدرت در واشنگتن نیز به گوش رسیده باشد. رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه پاییز امسال با اشاره به یکی از جنگ های اصلی اسلام که به ایجاد شکاف بین شیعه و سنی انجامید، عنوان کرد: «بسیار واضح و شفاف سخن می گویم؛ وقایعی که اکنون رویمی دهد دقیقا مشابه رخدادی است که 1332 سال پیش در کربلا روی داد.» اشاره به خونریزی های فرقه ای ممکن است برخی رهبران غربی را برای تصمیم گیری های مقتضی مجاب کند اما این موضوع همچنین نشان داد چرا ترکیه تحت رهبری اردوغان به عنوان قدرتی غیرقابل انکار در خاورمیانه ظهور کرد و آنگونه در زمینه کشمکش های مذهبی درباره هویت و مذهب عمل کرد که هیچ سیاستمدار آمریکایی تاکنون قادر به انجام آن نبوده است.
با توجه به اینکه جهان عرب در اغتشاش بوده و آمریکا به دلیل رهبری در پشت جبهه، مورد شماتت قرار می گیرد، ترکیه نقش بین المللی برجسته ای یافته است؛ به طوری که فرهنگ و تاریخ منحصر به فردش، آن را به پل ارتباطی ایده آلی بین شرق و غرب مبدل کرده است اما همانطور که اردوغان و وزیر خارجه متفکرش، احمد داووداوغلو، نیز به آن اذعان دارند، رهبری جدید هزینه هایی را نیز تحمیل می کند.
مخالفت آنها با رئیس جمهور سوریه، بشار اسد - که اردوغان دوست قدیمی خود را با عنوان رئیس یک دولت تروریست نکوهش کرده است - تهدیدهای امنیتی جدیدی در جنوب شرق ترکیه ایجاد کرده است، در حالی که روانه شدن بیش از ۱۰۰ هزار پناه جوی سوری به داخل خاک ترکیه، منابع آنکارا را به مرز پایان رسانده است. اکنون، اردوغان و داوود اوغلو، با معضلی در سوریه رویارو هستند که بسیار مشابه موضوعی است که واشنگتن با آن روبرو است.
باقی ماندن در خارج از معرکه بازی یا اقدام به تنهایی نخست وزیر ترکیه، اسد را به تلاش برای نسل کشی متهم کرده و به دیپلمات ارشد ترکیه، معمار فکری سیاست خارجی این کشور، دستور داده است جهان را در این باره هوشیار کرده و به عمل فراخواند. همانطور که داوود اوغالو قبلا در شورای امنیت سازمان ملل نیز عنوان کرده بود: «چه مدت می خواهیم بنشینیم و فقط تماشا کنیم، در حالی که یک نسل با بمباران های تصادفی و کشتار جمعی عمدی از بین برده می شوند.»
29- ویلم بویتر
برای هشدار درباره گرکزیت (Grexit)
اقتصاددان / انگلیس
ویلم بویتر، اقتصاددان ارشد، سیتی گروپ، فرد بسیار خوشفکری است که اظهارنظرهای جالبی دارد، به ویژه اگر موضوع مورد بحث رد کردن یک یا دو نظریه اقتصادی سنتی و متعارف باشد.
وی اخیرا به وال استریت ژورنال گفته است که مایلم چیزهایی بگویم که سبب شود افراد پیرامونم جلوی من سر تعظیم فرود آورند. هنگامی که در مورد اتحادیه پولی اروپا بحث می شد، بویتر برای مدت زمانی فقط سکوت پیشه کرد. در سال 1999، این اقتصاددان متولد هلند، مقاله ای با عنوان «آلیس در سرزمین اروپا» منتشر و در آن عنوان کرد که بانک مرکزی اروپا (ECB) که یک سال پیش از آن تاسیس شده بود، آنقدر ضعیف است که نه تنها می تواند واحد پولی مشترک تازه را تهدید کند، بلکه ممکناست موفقیت ادامه دار فرآیند اتحاد اروپا که در دوره پس از جنگ جهانی دوم شروع شد را نیز با مشکل مواجه کند. در آن زمان، این موضوع انتقاد نابجایی محسوب می شد اما امروز به نظر می رسد مانند یک پیشگویی به حقیقت پیوسته است.
بویتر پیامبر اروپا و هادی آنها در ضلالت و گمراهی است. زمانی که بحران بدهی اروپا در سال ۲۰۰۹ نمودار شد، وی عنوان کرد که کشور یونان که با معضل بدهی بسیار زیاد دست و پنجه نرم می کند، از اتحادیه اروپا خارج خواهد شد. پیش بینی که آنقدر در موردش بحث شد که بویتر و یکی از همکارانش در ماه فوریه برای تشریح آن کلمه ای ابداع کردند: گرکزیت(۸)! این واژه تا ماه مه مانند ویروس عمل کرد؛ به طوری که بی ثباتی سیاسی آتن را دربر گرفت و رسانه ها از موضوع جذاب بحران مالی اروپا به عنوان گیراترین رویداد سال استقبال کردند. در ماه سپتامبر، حتی نخست وزیر یونان نیز این واژه را بکار می برد: «آنچه آنها با عنوان گرکزیت از آن یاد می کنند، گزینه مد نظر ما نیست. خروج یونان از اتحادیه اروپا فاجعه بار خواهد بود. بویتر پیشگویی نکرده است.»
در ماه سپتامبر، تیم همکار بویتر رویکرد و دیدگاه سنتی که خرید اوراق قرضه از سوی EBC را به عنوان نقطه عطفی در بحران بدهی می دانستند، به چالش کشیده و عنوان کردند که این برنامه موضوع خروج یونان از منطقه یورو را کنترل پذیرتر خواهد کرد. آنها همچنین احتمال خروج یونان از اتحادیه اروپا ظرف ۱۲ تا ۱۸ ماه آینده را ۹۰ درصد پیش بینی کردند. این اخبار موضوعی دربردارد که برای کل اروپا نیز خوشایند نیست. بویتر همان موقع نیز به مخاطبان خود عنوان کرد که اتحادیه اروپا ممکن است برای حداقل ۲ تا ۳ سال آتی دچار ایست و سکون شود. زمان زیادی باقی مانده است تا افراد بیشتری با دیدگاه های مثبت در حوزه یورو، در مقابل ایشان سر تعظیم فرود آورند.
30- الون موسک
به دلیل اینکه پولش را جایی سرمایه گذاری کرد که فکر و مغزش آنجا بود
کارآفرین / لس آنجلس
اگر به دقت به صحنه مهمانی در فیلم پرفروش مرد آهنی 2 نگاهی بیندازید، صحنه عجیب دست دادن میلیاردر معروف پلی یوی، تونی استارک با الون موسک را خواهید دید. نمونه و موسک ممکن است هنوز قادر به پرواز نباشد اما در سن 42 سالگی، با ایجاد 4 شرکت نوآور آمریکایی، مدت کوتاهی پس از پشت سرگذاشتن کالج، موسک و همکار میلیاردر آتی اش، پیتر تیل، سیستم پرداخت آنلاینی بنا نهادند که بعدها «پی پال» نام گرفت و اکنون همه جا در دسترس است. پس از فروش یک میلیارد دلاری در سال 2002، موسک Space X را بنیان نهاد که یک شرکت خصوصی در زمیه پرواز و سفرهای فضایی است؛ در سال 2008 موفق شد قراردادی با ناسا منعقد که طی آن به حمل بار از فضا پیمای شاتل به ایستگاه فضایی بین المللی اقدام کند. در ماه مه سال جاری، SpaceX اولین پرواز تجاری خود به ایستگاه فضایی را انجام داد.
موسک همچنین یکی از بنیانگذاران «تلسا موتورز» است که بخت اول تولید اقتصادی نخستین خودروی تماما الکتریکی است. آخرین پروژه مورد علاقه وی «سولارسیتی» است. وی یک شرکت نوآور در زمینه انرژی تاسیس کرده است که با هزینه پایینی در زمینه انرژی خورشیدی برای شرکت ها خدمات ارائه می کند و در حال حاضر نیز در زمینه ساخت ایستگاه های شارژ خودروهای الکتریکی در کالیفرنیا فعال است. ایده ای که طی یک سفر جاده ای به «بورنینگ من»، گردهمایی سالانه هیپی ها در دره اسرارآمیز سیلیکون، به ذهن موسک خطور کرد. وی هنوز این ایده را عملی نکرده است. از سایر طرح های وی می توان به «هایپرلوپ» اشاره کرد؛ وجه چهارم حمل و نقل بر مبنای تیوپ که موسک ادعا می کند روزگاری قادر خواهد بود مسافران را در عرض فقط ۳۰ دقیقه از سانفرانسیسکو به لس آنجلس منتقل کند. ایده دیگر وی این است که کاوشگر مریخ نوردی بسازد که بتواند گلخانه کوچکی برای کشت حبوبات ایجاد کرده و شرایط را برای سکونت احتمالی انسان ها در این سیاره سرخ فراهم کند. موسک گفته است: «دوست دارم در مریخ بمیرم.» در مواجهه با اینچنین آدمی، شرط بستن با وی، به هیچ وجه عاقلانه نیست.
ارسال نظر