ترلان پروانه
درسم مهمتر از بازیـگری است
گفتوگو با ترلان پروانه كه این روزها فیلم سینمایی «خروس بيمحل» با بازي او در سينماها اكران شده است
ترلان جان، اول برايمان بگو ترلان يعني چه؟
يعني پرنده طلايي كه روي دست پادشاه مينشيند و همنشين پادشاه است.
كارت را با تيزرهاي تلويزيوني شروع كردي، درست است؟
بله، حدود ۳ساله و نيمه بودم كه بهطور اتفاقي من را در فرودگاه ديدند و براي بازي در تيزر انتخابم كردند. در عرض ۷-۶ ماه ۱۱۴ تيزر بازي كردم و بعد از آن وارد كار بازيگري شدم. البته اولش كه وارد اين كار شدم در يكي، دو كار بازي كردم كه نقشم خيلي زياد نبود اما بعد از آن كارها در سريال «شبي از شبها» بازي كردم كه نقشم طولانيتر و اصليتر بود. خودم آن كار را خيلي دوست دارم، چون به نوعي شروع جدي بازيگريام با اين سريال بود.
در خانواده يا فاميل كسي در حرفه بازيگري نبود كه باعث شود تو به اين سمت كشيده شوي؟
قبل از اينكه من بازيگر شوم نه، اما بعد از من برادرم، عرفان مشتاق شد تا چند كار انجام دهد، در 7-6 كار هم بازي كرد اما بعد از آن ديگر ادامه نداد.
عرفان چند سالش است؟
۲سال و نيم از من بزرگتر است.
چرا ديگر بازي نكرد؟
كار بازيگري را زياد دوست نداشت و از اينكه در جمع گروه و افراد فيلم باشد لذت نميبرد، به خاطر همين ادامه نداد. او نوشتن و كارگرداني را بيشتر دوست دارد، چند فيلمنامه نوشته و چند فيلم كوتاه هم ساخت كه در جشنواره شركت كرد و جايزه هم گرفت. فيلمنامههايش هم خوب است و يكي از آنها در جشنواره جوانان و مقاومت برگزيده و عرفان هم بهعنوان جوانترين نويسنده جشنواره انتخاب شد.
تو چطور، بازيگري را بيشتر دوست داري؟
بله، بازيگري يكي از علاقههاي اصلي من است.
با هم بازي هم كرده بوديد؟
بله، در سريال «پيلههاي پرواز» نقش برادر ناتني من را بازي ميكرد. البته عرفان در سريال «صد و يك راه براي ذلهكردن پدرومادرها» هم با من بازي كرده بود ولي نقشش خيلي اصلي نبود.
براي بازي در سريال، چطور انتخاب شدي؟
آن هم خيلي اتفاقي بود. از يك دفتر فيلمسازي با ما تماس گرفتند و چون تيزرهاي من را ديده بودند كه شعر ميخواندم و حركات جالبي ميكردم براي بازي از من دعوت كردند. مامان ترلان ميگويد: «آن كار يك تلهفيلم بود كه مهرداد خوشبخت آن را كارگرداني كرده و ترلان را براي بازي در صحنه فلاشبكي كه خانم آزيتا حاجيان نقش بزرگسالي آن را بازي ميكردند، انتخاب كردند. بعد از آن هم در سريال «بچههاي خيابان» بازي كرد، اما نخستين سريال جدياش «شبي از شبها» بود.»
از اين سريال چه خاطرهاي داري؟
كارگردان اين كار آقاي رضا كريمي سعي ميكرد، با من خيلي جدي برخورد كند كه همه چيز را ياد بگيرم. در آن سريال سكانسي بود كه بايد كيسه برنج از دست من ميافتاد، ولي من نميدانستم كه اين صحنه در فيلم است، بعد از اينكه اين صحنه را گرفتيم و كيسه از دست من افتاد آقاي كريمي سر من داد زدند كه من اشك توي چشمهايم جمع شد، البته بعدش برايم توضيح دادند كه اين كار را كردند تا صحنه طبيعي شود.
پس بازيگري برايت سختي هم داشته؟
بله، آن موقعي كه من بچه بودم، كارگردانها تلاش ميكردند تا حسهايي را كه قرار است بگيرم به من انتقال دهند، ولي براي من كه آن موقع خيلي از اين مسائل سر در نميآوردم، سخت بود يا درك سختگيريهاي آنها براي يك بچه 4 ساله بهنظرم خيلي سخت ميآمد.
اين سختيها هيچ وقت باعث نشده از بازيگري دلزده شوي؟
چون اين كار را دوست دارم با اين سختيها كنار ميآيم. خيلي از اين مسائل هم ديگر برايم عادي شده و قبول كردم. وقتي مسئوليتي را ميپذيرم بايد آن را به بهترين نحو انجام دهم. البته آن اوايل يك مقدار برايم سخت بود؛ ولي بعد ديگر عادت كردم.
آن اوايل كه تيزر بازي ميكردم، يك مقدار ميترسيدم چون كوچك بودم خيلي با محيط و فضاي كار آشنايي نداشتم. ولي چون از همان بچگي به اين كار علاقه داشتم و ميخواستم از آن سر در بياورم، ترسي نداشتم و سعي ميكردم حواسم را جمع كنم تا كارم را خيلي خوب انجام دهم. بعد از اين هم كه چند كار بازي كردم، ديگر فضا برايم راحت شده بود و بدون هيچ استرس يا نگراني كار ميكردم. خوشبختانه هيچوقت حتي همان بچگي از جلوي دوربين رفتن نميترسيدم. هميشه احساس ميكردم دوربين مثل يك دوست است ولي نبايد وقتي جلوي آن ميروي بخندي.
البته فكر ميكنم آن موقع چون سن و سال كمي داشتي علاقهات به بازيگري بيشتر از سر كنجكاوي بوده، درسته؟
بله، دوست داشتم بدانم كه بازيگري چيست ولي بعد از اينكه در چند كار بازي كردم، بازيگري به معناي واقعي و جدي برايم دوست داشتني شد.
شرايط كار برايت سخت نبود، خسته نميشدي؟
چرا، واقعا خسته ميشدم. مثلا سر همان سريال « شبي از شبها» من تقريبا ۴ سال و ۳-۲ ماهم بود و براي فيلمبرداري بعضي از صحنهها بايد تا صبح بيدار ميمانديم و براي من كه سن كمي داشتم، سخت بود. بعضي وقتها هم از ۶ صبح ميرفتيم سر صحنه و تا ۵ صبح روز بعد فيلمبرداري ميكرديم. براي من واقعا شرايط سختي بود يا مثلا سر كار «باغ آلوچه» كه با آقاي شهاب حسيني بازي كردم چون ايشان بايد سر يك كار ديگر ميرفت ما مجبور بوديم خيلي فشرده كار كنيم. البته من با اينكه ممكن بود خسته شوم اما شرايط را قبول كردم، چون وقتي مسئوليتي را قبول ميكني بايد با همه شرايط آن كنار بيايي و احساس مسئوليت داشته باشي. من وقتي كاري را قبول ميكنم با همه سختيهاي آن هم كنار ميآيم، حتي اگر قرار باشد با تمام خستگي ساعت ۵ صبح هم سر صحنه بروم.
خودم از اينكه توانستم از سن كم وارد اين حرفه شوم و با اساتيد بزرگي كار كنم و از آنها ياد بگيرم و تجربه كسب كنم خيلي لذت ميبرم. فكر ميكنم تجربههايي كه من توانستم در اين مدت با بازي در كارهاي مختلف كسب كنم خيلي بيشتر از شركت در كلاسهاي بازيگري توانسته در بازيها به من كمك كند. البته من هم ابتداي كار بازيگريام تجربهاي نداشتم؛ اما بهدليل آشنايي كه با دوربين داشتم برايم جا افتاده بود كه جلوي دوربين چه حركتي داشته باشم.
بازیگری و معروفبودن هیچوقت تو را محدود نكرده؟
چرا بعضی وقتها دوست داشتم كارهایی را انجام بدهم؛ ولی چون همه من را میشناختند نمیتوانستم. مثلا دوست داشتم در پارك بازی یا ورزش كنم، اما نمیشد. مثلا چند وقت پیش رفته بودیم دوبي، آنجا هم چون ایرانی زیاد است من را میشناختند. البته مردم كه لطف دارند و چون ما را دوست دارند به ما محبت میكنند، اما ما بعضی وقتها معذب میشویم. در مدرسه هم بعضی وقتها حرفهایی میزنند كه ناراحت میشوم.
بازيگري به درس و مدرسهات لطمه نزده؟
نه، من همیشه سعی كردم با برنامهریزی به درسهایم هم برسم. من یك سال را هم جهشی خواندم، البته زمانی كه دبستان بودم و سر كار میرفتم برای بعضی درسها معلم میگرفتم، اما الان همه را خودم میخوانم. البته معلمها هم هوایم را دارند و اگر در درسی مشكل داشته باشم آن را دوره میكنند اما از نظر نمره اصلا هوایم را ندارند!
با وجود اینكه بیشتر سر كار هستی، فرصت میكنی در كلاسهای متفرقه هنری یا ورزشی هم شركت كنی؟
بله، با برنامهریزی در این كلاسها هم شركت میكنم. من پیانو میزنم و مواقعی هم كه سر كار نباشم كلاس بسكتبال میروم. البته اسكیت و دوچرخهسواری هم میكنم، برای اسكیت كلاس نرفتم، اما مقام دارم.
بهنظر تو اعتماد به نفسی كه لازمه بازیگری است در همه وجود دارد یا باید برای رسیدن به آن تلاش كرد؟
ممكن است این علاقه و اعتماد به نفس در خیلیها وجود داشته باشد اما نتوانستهاند آن را پیدا كنند و بشناسند. من از همان اول این اعتماد به نفس را در خودم پیدا كردم و با خودم كنار آمدم كه از دوربین نمیترسم.
احتمالا بعد از سریالهایی كه در تلویزیون بازی كردی كارت ديده شده و برای بازی در فیلمهای سینمایی هم انتخاب شدی، درست است؟
بله، آقای آرش معیریان تدوین سریال «101 راه...» را انجام میدادند و بازی من را در آن كار دیده بودند. وقتی میخواستند فیلم سینمایی «چپ دست» را بسازند از من خواستند در آن فیلم بازی كنم. من با این فیلم وارد سینما شدم.
بهنظرت بازی در سینما بهتر است یا تلویزیون؟
هر كدامشان یك خوبی دارند. من درهر كاری كه بازی میكنم، دوست دارم با گروه راحت باشم و احساس كنم با آنها كنار میآیم. اگر اینطور باشد فرقی نمیكند كه در سینما بازی میكنم یا تلویزیون. البته نقشی كه بازی میكنم هم مهم است و باید آن را دوست داشته باشم.
از بین فیلمنامههایی كه به تو پیشنهاد میشود كدام را انتخاب میكنی؟ حتما باید نقش خودت زیاد باشد یا دلیل دیگری هم برای انتخاب كارها داری؟
بیشترین نكتهای كه برایم اهمیت دارد این است كه نقشم شبیه كارهای قبلی نباشد چون اصلا دوست ندارم در كارهای شبیه هم بازی كنم. البته بستگی به كار هم دارد، مثلا ممكن است نقش من در یك كار كوتاه باشد اما آنقدر خوب و متفاوت باشد كه دید همه به آن از بقیه نقشهایی كه در كل فیلم هستند، بهتر باشد. یا ممكن است در كاری نقشی كه به من پیشنهاد شده خیلی پررنگ نباشد اما بودن در كنار بازیگران حرفهای آن كار، ارزش زیادی داشته باشد. مثلا در سریال «زیر تیغ» نقشم نسبتا بد نبود اما همین كه در كنار بازیگران با تجربهای مثل آقای پرستویی یا خانم معتمدآریا و بقیه دوستان بازی كردم و از آنها یاد گرفتم، برایم خیلی ارزش داشت و جذاب بود. البته در انتخاب كارها همه موارد ازجمله كارگردان، گروه، فیلمنامه، نقش خودم و بازیگران نقش مقابلم برایم مهم است.
وقتی با این گروهها كار میكنی، رفتار آنها با تو بهعنوان یك بازیگر نوجوان چطور است؟
بعضی از بازیگران هم سن و سال تو میگویند چون سن كمتری دارند گاهی اوقات با بیبرنامهگی با آنها برخورد میشود.
نه، بهنظر من این مسئله درست نیست چون در كار سینما این مسائل وجود دارد و فكر نمیكنم قصدی در كار باشد. حالا اگر سكانسی عقب میافتد، فكر نمیكنم به این خاطر باشد كه ما سن كمتری نسبت به بقیه داريم، بالاخره ما هم در كار و فیلمنامه نقشی داریم و باید برای ما هم به اندازه دیگران احترام بگذارند. البته ممكن است یك روز از صبح بیایی و هیچ پلانی هم از تو نگیرند، اما این مسئله برای همه پیش میآید و تنها برای ما نیست. به هر حال من این حرفه را انتخاب كردم و با آن كنار میآیم.
مادر ترلان درباره این موضوع میگوید: این مسئلهای كه شما میگویيد ممكن است وجود داشته باشد، اما به كار و گروهی كه قرار است با آنها كار كنی، بستگی دارد. مثلا در همان سریال «زیر تیغ» آقای پرستویی و خانم معتمدآریا وقتی كارشان تمام میشد نمیرفتند تا در صحنههایی كه ترلان بازی داشت، حس را به او منتقل كنند.
در كارهایی كه تا به حال بازی كردی گریم خاصی هم داشتی؟ اصلا گریم را دوست داری؟
گریم كه بستگی بهنظر گریمور دارد. اگر او صلاح بداند من گریم میشوم ولی در كارها معمولا گریم خیلی خاصی ندارم. البته در فیلم «بالا بلند» چون نقش یك دختر فالفروش را بازی میكردم، پوستم را سیاه میكردند. در فیلم «نصف مال من، نصف مال تو» هم پوستم را یك مقدار تیره میكردند.
برای انتخاب كارهایی كه پیشنهاد میشود، پدر و مادرت چقدر كمكت میكنند؟
من حتما با آنها مشورت میكنم و نظرشان برایم مهم است؛ حتی برادرم هم با اینكه هیچ دخالتی در كارهای من ندارد بعضی وقتها میگوید مثلا فیلمنامه این كار خوب است، قبول كن و... به هر حال نظر همه افراد خانواده برای من مهم است. اگر كاری به من پیشنهاد شود و مادرم از آن خوشش نیاید اگر دلایلی داشته باشد كه بتواند من را قانع كند، من حرفش را گوش میدهم و آن كار را انتخاب نمیكنم، اما اگر دلیلش منطقی نباشد و پدرم هم با من موافق باشد سعی میكنم قانعش كنم.
با اینكه بعضی نقشهایی كه بازی میكنی خیلی آرام هستند اما خودت بهنظر شیطون میرسی، درسته؟
خب شیطونی را كه بهنظرم همه دارند، البته من در خانه زیاد شیطونی نمیكنم ولی كلا پر انرژیام. اما اصلا دوست ندارم خرابكاری كنم. سر كار هم ممكن است بعضی وقتها برای شوخی یا خنده چیزی را بگویم یا كاری را انجام دهم ولی كاری نمیكنم كارگردان یا گروه عصبانی یا ناراحت شوند.
فیلم سینمایی «خروس بی محل» الان با بازی تو در سینماها اكران شده، برایمان از این فیلم بگو.
این فیلم را ۲ یا ۳ سال پیش بازی كردم و در آن با بازیگرانی مثل آقای شفیعیجم، خانم اليزابت امینی و آقای مرتضی ضرابی بازی ميكنند. اولین روزی كه این فیلم اكران شد من رفتم و آن را دیدم اما من هر وقت كارهای خودم را میبینم خیلی از آن راضی نیستم، چون تجربههای جدیدی به دست آوردهام و فكر میكنم میتوانستم بهتر باشم. این فیلم هم كه ۳ سال پیش ساخته شده بود و من آن موقع سن كمتری داشتم.
این فیلم برای گروه سنی كودك است و آن موقع هم كه تو آن را بازی كردی كوچكتر بودی.
بله، فضای فانتزی كه این فیلم دارد بیشتر برای بچه های 8-7 ساله است، چون ما كه الان بزرگتر شدیم متوجه میشویم اتفاقهایی كه در فیلم میافتد واقعی نیست و تخیلی است.
فكر كنم بیشتر دوست داری در كارهای جدی و بزرگسال بازی كنی؟
بله، البته اگر فیلمنامه كاركودك خوب باشد دوست دارم بازی كنم اما خودم ترجیح میدهم كه در كارهای بزرگسال بازی كنم. خیلی هم دوست ندارم در كارهای طنز بازی كنم.
من در سالهای گذشته هر سال در این جشنواره فیلم داشتم و بهعنوان بازیگر مهمان شركت میكردم. كاندیدا هم شدم و دیپلم افتخار بهترین بازیگر را گرفتم اما امسال فیلم نداشتم چون فیلمنامههایی را كه بههم پیشنهاد شده بود دوست نداشتم. ولی این جشنواره ۵۰ داور داشت كه همه آنها همدانی بودند و فقط یكنفر از تهران داور میشد كه من انتخاب شدم.
دستمزدی كه از كارها میگیری خوب است؟
به اندازهای كه زحمت میكشم و از درسم میافتم و از صبح تا شب هم اینجا هستم و دیگر شب و روز ندارم، نمیشود گفت خوب است اما خیلی هم بد نیست.
به بازیگری بهعنوان یك شغل نگاه میكنی؟
نه بهعنوان شغل اصلیام به آن نگاه نمیكنم. دوست دارم شغل دیگری داشته باشم و در كنار آن به بازیگری هم بپردازم. البته درسم هم مهم است و در مقابل درسم بازیگری برایم تفریح است.
دوست داری چه رشته ای بخوانی؟
در دانشگاه دوست دارم پزشكی بخوانم. میخواهم در دبیرستان تجربی بخوانم كه در دانشگاه یا داروسازی بخوانم یا دندانپزشكی. بازیگری را هم دوست دارم ادامه بدهم البته اگر شرایطش فراهم باشد؛ چون بالاخره هر 2 این كارها سنگین است و ممكن است من فرصت نكنم خیلی برای بازی وقت بگذارم.
از بین تمام كارهایی كه بازی كردی كدام را بیشتر از همه دوست داری؟
همه آنها را دوست دارم و نمیتوانم یك كار را انتخاب كنم. مثلا من فیلم «نصف مال من، نصف مال تو» را به خاطر نقش سپیده كه بازی كردهام و آن موقع با روحیهام جور بود دوست داشتم یا «زیر تیغ» را به خاطر بازی در كنار آقای پرستویی و خانم معتمدآریا دوست داشتم. یك تله فیلم هم با آقای اعلامی كه فوت كردند كار كردم كه خیلی خوب بود. من آقای اعلامی را خیلی دوست داشتم.
میتوانی یك خاطره از كارهایی كه بازی كردی برایمان تعریف كنی؟
لحظهلحظه كارهایی كه بازی كردم خاطره است و آنها را دوست دارم. الان اسم بعضی از كارهايم را یادم نمیآید ولی چون خودم هیجان را خیلی دوست دارم سر كار «خاطرات فردا» كه جلوههای ویژه داشت و آقای پیمان ابدی كه فوت كردند آن را انجام میدادند بهم خوش گذشت، در آن كار ما باید از یك تونل زمان به زمان حال میآمدیم. برای تصویربرداری این صحنه با طنابی كه به ما وصل بود داخل صحنه میافتادیم كه خیلی جالب بود. یا در «زیر تیغ» كه سوار موتور میشدم هم برایم جالب بود چون من موتور سوار نمیشوم ولی در آن كار در بعضی صحنهها سوار موتور میشدم.
منبع : مجله شهرزاد
نظر کاربران
عکس هایت خیلی نازند لباس هایت نیز قشنگند .خودت خیلی زیبایی
ترلان جان من خیلی دوست دارم بازیگر شم اما چهجوری
اخر نفهمیدم تو اولی یاسومی؟؟؟
ترلان جون خوبی انشا... در تموم زمینه ها موفق بشی. منو شاید نشناسی ولی تو سال 93 انشا... باهم همکاریم
زیادهم خوشگل نیست
از بازیگری خیلی خوشم می آمد ولی ی نفر اومد کلاه سرم گذاشت 1 میلیون زد به چاک .الان خیلی بدم مییاد .من تا یک سال با هیچ کس حرف نمیزدم چون عاشق بازیگری بودم
سلام منم عاشق بازیگری ام تاحالا تقریبا توهمهی وبلاگ هانظرگذاشتم می خواهم بازیگرشم یک پیشنهاد
خوشگل هستی ولی به نظر من زیادی خودتو میگیری
ترلان جان خانمی سعی کن خوب درسهایت رابخوانی تاخانم دکترشوی بازیگری خوب است ولی فقط ب عنوان یک هنرنه بیشتر
سلام من اول دبیرستانم و فردا انتخاب رشته میکنم ب بازیگری علاقه دارم و نمره همه درسام خوبه چ رشته ای بهتره برم و چطوری وارد بازیگری بشم توی 2 یا 3 فیلمم بازی کردم .
عزیزم خوبه آدم از همه داشته هاش خوب استفاده کنه در هر شرایطی حالا چه زیبایی باشه یا هر چیز دیگه ای
امیدوارم همیشه درکارهایت موفق باشی گلم .
خیلی نازی دوست دارم
خیلی قیافه معمولی داره.خدایی خیلی گندش کردین
سلام من خیلی دوستون دارم ترلان خانوم شما هم باوقاری و هم متین من به بازیگری خیلی علاقه دارم و دوست دارم در آینده نه چندان دور مثل شما بشم ولی متاسفانه من کاملا شیطونم نه خرابکار ولی کلا پر جنب و جوشم
فکر میکنین بشه که مثه شما بشم
راستی خیلی نازی و خوشمل
سلام من خیلی دوستون دارم ترلان خانوم شما هم باوقاری و هم متین من به بازیگری خیلی علاقه دارم و دوست دارم در آینده نه چندان دور مثل شما بشم ولی متاسفانه من کاملا شیطونم نه خرابکار ولی کلا پر جنب و جوشم
فکر میکنین بشه که مثه شما بشم
راستی خیلی نازی و خوشمل