کارگردان هایی که یهویی تغییر مسیر دادند
پرونده ای برای کارگردان های مولفی که در دوره ای تغییر مسیر می دهند و فیلمی کاملا متفاوت از ساخته های پیشین می سازند.
«پنجاه کیلو آلبالو» همچنان در گیشه تاخت. گاهی نوک پیکان به سمت سازنده اش نشانه می رود که چرا با داشتن فلان سابقه در فیلمسازی، چنین اثری ساخته. رویکرد این گزارش مسیر غیرمتعارف مانی حقیقی است. «پنجاه کیلو آلبالو» از نظر تماتیک ارتباطی با ساخته های پیشین او ندارد و اگر اسم کارگردان از تیتراژ حذف شود، کمتر کسی می تواند تصور کند که سازنده این فیلم مانی حقیقی باشد!
حتما کیفیت فیلم در این اتفاق بی تاثیر نیست اما ابتدا به ساکن، ژانر فیلم عامل شکل گیری این شگفتی است. بازیگر فیلم (امید روحانی) معتقد است طرح این مسئله از اساس اشتباه است که دلیلش را در ذیل پرونده می خوانید؛ پرونده ای که سویه آن کارگردان های مولفی است که در دوره ای تغییر مسیر می دهند و فیلمی کاملا متفاوت از ساخته های پیشین می سازند. جالب آن که حقیقی سرنوشتی متفاوت در فیلم دیگر در حال اکرانش یعنی «اژدها وارد می شود» دارد.
مانی حقیقی
نام مانی حقیقی در ذهن غالب پیگیران سینما به عنوان همکار نویسنده اصغر فرهادی در «چهارشنبه سوری» حک شده. چه بسا اکران «آبادان» و «کارگران مشغول کارند» می توانست تصویری متفاوت از این اسم به سینما دوستان بدهد. چهره حقیقی بعد از «درباره الی...» و دو سه سال بعد از آن در فیلم «ورود آقایان ممنوع» به عنوان بازیگر پیش عامه مخاطبان تثبیت شد. هر دو فیلم از آثار پرفروش سینما هستند و از این منظر، حقیقی در بازیگری خوشبخت تر از کارگردانی است!
* مسیر فیلمسازی و مولفه ها: معدود کسانی که «آبادان» و «کارگران مشغول کارند» را تماشا کرده اند، ته مایه های فلسفی مانی حقیقی که از رشته تحصیلی اش می آید را در هر دو فیلم دیده اند. اصلا اجازه دهید از این تعبیر فلسفی که برخی درباره دو فیلم اولیه حقیقی به کار برده اند فاصله بگیریم و ساده تر با جناب کارگردان مواجه شویم.
این فیلم ها و پس از آن «کنعان» و «پذیرایی ساده» به شدت باب طبع منتقدان (طبیعتا نه همه آنها) و مخاطبان حرفه ای سینما هستند. در همه آنها، آدم ها به چالش کشیده می شوند و ذات آنها در بزنگاه های حساس محک می خورد. اوج این اتفاق در «پذیرایی ساده» رخ می دهد که کارگردان آدم ها را در موقعیتی دوگانه قرار می دهد. چه از کلیت فیلم خوش مان بیاید و چه نه، فیلم های مانی حقیقی مخاطب را ولو برای اندکی دچار تفکر می کند.
* با چه فیلمی تغییر مسیر داد؟ «پنجاه کیلو آلبالو» همه تصورات قبلی درباره مانی حقیقی را عوض کرد. کاری به ژانر کمدی فیلم نداریم. شگفتی از این منظر است که یک فیلمساز با چنان پیشینه ای که ذکرش رفت، جلدی دیگر از خود نشان می دهد.
* واکنش ها نسبت به آن چه بود؟ فیلم خیلی خوب می فروشد اما غالب منتقدان و رسانه ها انگشت اتهام سمت حقیقی گرفته اند که این چه فیلمی است! منتقدان برنامه هفت، «پنجاه کیلو آلبالو» را به فیلمی تعبیر کردند که فاقد مشخصه های آثار کمدی است و رسانه های اصولگرا سازنده اش را متهم به «سخیف سازی» کرده اند.
* مسیر فیلمسازی بعد از فیلم نامتعارفش: حقیقی «پنجاه کیلو آلبالو» را بعد از «اژدها وارد می شود» ساخته اما در نچینش اکران این تقدم و تاخر به چشم نمی آید. ظاهر امر این است که حقیقی یک کمدی تجربه کرده و حالا به دنیای فیلمسازی خودش بازگشته.
ابراهیم حاتمی کیا
قهرمانان ابراهیم حاتمی کیا پی ندای درونی هستند و خیلی مواقع به جای تعقل، دلی و احساسی تصمیم می گیرند. روی دیگر این تعریف، ارتباطی است که مخاطبان بیشمار این فیلمساز با ساخته هایش برقرار می کنند. حرف قهرمان های حاتمی کیا بر دل مخاطب می نشیند. او برای اثرگذاری بیشتر، دیالوگ فیلم هایش را ضرب دار می نویسد و آن را با موسیقی مناسب اثرگذارتر می کند. او سعی می کند احساس مخاطب را درگیر کند.
* مسیر فیلمسازی و مولفه ها: ابراهیم حاتمی کیا در اولین ساخته خود یعنی «هویت» و بعد از آن «مهاجر» و «دیده بان» نشان داد جنگ را طوری دیگر می بیند. در واقع جنگ را نمی بیند بلکه به درون آدم های جنگ کار دارد. در باکس بالا به طور گذری اشاره کردیم که برای اثرگذاری حرفش چه می کند. او سعی کرده تقید درونی آدم ها را ساده روایت کند تا حرفش به دل مخاطب بنشیند. حتی قهرمان عاصی اش در «آژانس شیشه ای» مستقیما دل مخاطب را هدف گرفته.
قهرمان فیلم های حاتمی کیا آدم هایی هستند که مناسبات جامعه پس از جنگ، آنها را دچار چالشی اساسی کرده که گاهی نتیجه اش می شود فریادهای حاج کاظم در «آژانس شیشه ای» و گاهی تمرد مامور عاشق «به رنگ ارغوان»، قهرمان «روبان قرمز» به تنهایی مین خنثی می کند. در «برج مینو» با فرزندش چالش دارد و یک تنه به جنگ ناو آمریکایی می رود؛ در «ارتفاع پست» قصد هواپیماربایی می کند و در «به نام پدر» نسل قبل را به چالش می کشد.
* با چه فیلمی تغییر مسیر داد؟ «دعوت» یک فیلم اجتماعی است که حتی جنسیت قهرمان های آن تغییر کرده و زن ها محور هستند. فیلم درباره سقط جنین است.
* واکنش ها نسبت به آن چه بود؟ غالب رسانه ها و منتقدان (از هر جناحی) بر این باور بودند «دعوت» مسیر حاتمی کیا نیست. کیفیت خود فیلم بر این اعتراض دامن زده بود.
* مسیر فیلمسازی بعد از فیلم نامتعارفش: حاتمی کیا «گزارش یک جشن» را ساخت که فیلم خوبی نشد و به خاطر برچسب سیاسی از سوی وزارت ارشاد دولت قبل خریداری و بایگانی شد. او با «چ» و «بادیگارد» به سینمای مورد علاقه خودش بازگشت.
کیومرث پوراحمد
سال 1357 با «قصه خیابان دراز» اولین فیلم سینمایی اش را ساخت و بعد از آن تا سال 1383، فیلم های «بی بی چلچله»، «ناتوره»، «شکوه زندگی»، «گاویار»، «شکار خاموش»، «لشگرگاه»، «قصه های مجید» و فیلم های مرتبط، «به خاطر هانیه»، «سرنخ»، «خواهران غریب» و «شب یلدا» را ساخت. بعد از ساخت دو فیلم «گل یخ» و «نوک برج»، به سمت و سوی ساخت فیلم هایی مثل «اتوبوس شب»، «پنجاه قدم آخر» و سریال «پرانتز باز» رفت.
* مسیر فیلمسازی و مولفه ها: تا قبل از سال ۱۳۸۳، فیلم های کیومرث پوراحمد حال و هوای خاص خودش را داشت؛ فیلم هایی ساده و تا حدودی کودکانه که سادگی، زندگی طبقه فرودست، روابط میان گروه سنی کودک و بزرگسال و توجه به موسیقی در آنها حرف اول را می زد. مخاطب مورد نظر فیلم های پوراحمد، مخاطبان خاص و منتقدان سینما بود. تا قبل از سال ۱۳۸۳، حاضر بود هر کاری بکند که این طیف را از خودش راضی نگه دارد.
* با چه فیلمی تغییر مسیر داد؟ با فیلم «گل یخ» یک مرتبه تغییر مسیر داد. هیچ کس انتظار نداشت کیومرث پوراحمد بعد از این کارنامه و امضای مشخصی که از خودش به جا گذاشته، یک مرتبه تغییر مسیر دهد و فیلمی از جنس «گل یخ» بسازد. با این حال همه منتظر بودند این کارگردان در فیلم بعدی اش جبران کند و مجددا به مسیر خودش برگردد. ساخت «نوک برج» بار دیگر روی مسیر عجیب فیلمسازی او صحه گذاشت. پوراحمد عملا با این دو فیلم، به سمت و سوی دیگری متمایل شد.
* واکنش ها نسبت به آن چه بود؟ منتقدان به طور کلی به مسیر جدید پوراحمد روی خوش نشان ندادند و فیلم ها در اکران هم آن طور که باید مورد توجه قرار نگرفت.
* مسیر فیلمسازی بعد از فیلم نامتعارفش: بعد از این دو فیلم نامتعارف، مسیر فیلمسازی پوراحمد تغییر کرد. او «اتوبوس شب» را در ژانر دفاع مقدس ساخت اما همچنان امضای فیلم های قبلی اش را روی آن داشت. «پنجاه قدم آخر» هم در ادامه توجه او به ژانر دفاع مقدس ساخته شد. فیلمی که آن طور که باید قوی نبود و باز هم نتوانست مهر پوراحمد را روی پیشانی داشته باشد. «کفش هایم کو؟» تا حدی بازگشت به گذشته بود. با وجود ضعفی که فیلم دارد اما شاید تا اندازه ای توانست پوراحمد را به رسالت قبلی اش نزدیک کند.
علیرضا داودنژاد
علیرضا داودنژاد از جمله فیلمسازانی است که از روی «عقیده» فیلم می سازد. شاید این تعبیر نیاز به واکاوی بیشتری داشته باشد اما خلاصه اش این است که او حتی پیش از انقلاب وقتی فیلمی تجاری می سازد، آن گونه می سازد که به آن ایمان دارد. تبلور کامل این اتفاق با «نازنین» رقم می خورد و بعد از انقلاب تداوم می یابد که اوجش را در فیلم «نیاز» می بینیم. او سپس با استفاده از اعضای خانواده اش در سات فیلم ها به الگویی تازه در سینمای ایران رسید.
* مسیر فیلمسازی و مولفه ها: علیرضا داودنژاد با جریان اصلی سینما شروع کرد و نتیجه اش شد «شاهرگ». فیلم اما تفاوتی محسوس با آثار جاهلی مسلک زمان خود را دارد که در عین توجه به المان های گیشه، داستانش را متفاوت روایت می کند.
داودنژاد بعد از آن کلی فیلم ساخت در مایه های مختلف از ملودرام گرفته تا سیاسی. گاهی به شدت موفق بوده مثل «نیاز» و گاهی شکست خورد مثل «خلع سلاح» که به رغم شایستگی دیده نشد.
در همه این فیلم ها رنگی از تلخی دلچسب دیده می شود که در عین گزنده بودن، در نهایت مخاطب با فیلم همراه می شود و با پایان آن احساس خفگی نمی کند. فیلم های داودنژاد حتی اگر گیشه موفقی هم نداشته باشند، عمدتا مورد توجه سخت پسندها هستند. فیلم های او روایتی ساده و سرراست دارند و مخاطب با تماشای آن احساس نزدیکی و همذات پندای می کند.
* با چه فیلمی تغییر مسیر داد؟ «ملاقات با طوطی» و پس از آن «هشت پا» رویی دیگر از فیلمساز را نشان داد. در این دو خبری از سادگی روایی نبود و حتی آدم هایش همراهی برانگیز نبودند. داودنژاد با خلق فضایی غریب در «ملاقات با طوطی» جسارت خود را به حد اعلا رساند و یک اکشن نامتعارف ساخت. «هشت پا» یک اکشن زنانه دیگر بود که فیلم قبلی را یادآور می شد؛ با همان فضای تو در توی روایی و البته پختگی بیشتر.
* واکنش ها نسبت به آن چه بود؟ هر دو فیلم در عین برخورداری از جسارت و البته مولفه های مردم پسند، مورد پسند منتقدان قرار نگرفت و به اندازه فیلم های ساده داودنژاد توفیق نیافت.
* مسیر فیلمسازی بعد از فیلم نامتعارفش: داودنژاد با «هوو» و «تیغ زن» باز هم منتقدان را روبروی خود می دید تا این که «مرهم» منتقدان را سر ذوق آورد و پس از آن «کلاس هنرپیشگی» به این تحسین ها دامن زد. او بعد از ساخت فیلم تجربی و بی سروصدای «روغن مار»، سراغ «فراری» رفت که هنوز اکران نشده.
ساموئل خاچیکیان
استاد فیلم های حادثه ای که کارش را در سینما با ف5یلم «بازگشت» شروع کرد و بعد از آن با ساخت فیلم هایی چون «چهارراه حوادث» و «توفان در شهر ما» خود را به عنوان هیچکاک سینمای ایران معرفی کرد، مسیری که در ادامه با کارگردانی فیلم هایی چون «یک قدم تا مرگ»، «فریاد نیمه شب»، «دلهره»، «ضربت»، «عصیان»، «سرسام» و ... ادامه پیدا کرد. فیلم های این کارگردان در دهه 30 و 40 توانست رونقی عجیب به سینمای ایران بدهد؛ رونقی که در دهه 50 به تدریج از آن کاسته شد.
* مسیر فیلمسازی و مولفه ها: ساموئل خاچیکیان در سینمای ایران به استاد دلهره و وحشت شهره شد و فیلم های او را مردم به خاطر خودش می دیدند. در واقع او جزو معدود کارگردانانی بود که در سینمای فارسی پیش از انقلاب نامش به یک برند برای جذب مخاطب تبدیل شده بود و مردم برای دیدن فیلم های او که به نوعی در جریانی متفاوت از سینمای آن روزها ساخته می شد، سر و دست می شکستند. فیلم های حادثه ای و ترسناک خاچیکیان بیش از یک دهه رونق بخش سالن های سینما بود.
* با چه فیلمی تغییر مسیر داد؟ خاچیکیان در طول دوران فعالیتش در سینمای پیش از انقلاب در همان مسیر همیشگی اش حرکت کرد تا زمان پیروزی انقلاب. او بعد از انقلاب این مسیر را با ساخت فیلم «بالاش» ادامه داد و بعد از آن هم فیلم حادثه ای و جنگی «عقاب ها» را ساخت؛ فیلمی که در راستای همان سینمای خاچیکیان قرار داشت.
اما اثر نامتعارف سینمای این فیلمساز فقید فیلمی بود تحت عنوان «چاووش» که آن را سال ۱۳۶۹ ساخت؛ فیلمی که حالا می توان آن را در زمینه سینمای معناگرا تقسیم بندی کرد. در واقع سیاست های خاص مدیران سینمایی وقت موجب شد تا خاچیکیان برای ادامه فعالیت سینمایی اش ناگزیر به ساخت این فیلم شود. فیلمی که داستانش درباره یک پیرمرد دهاتی است که قصد دارد به زیارت امام رضا (ع) برود و ... فیلمی که با مولفه های سینمایی این کارگردان هیچ سنخیتی نداشت.
* واکنش ها نسبت به آن چه بود؟ فیلم جزو کارهای شکست خورده خاچیکیان است که بعد از رونمایی اش در جشنواره فجر با واکنش های تند منتقدان روبرو شد و در گیشه هم شکست سنگینی خورد.
* مسیر فیلمسازی بعد از فیلم نامتعارفش: خاچیکیان بعد از این شکست همه جانبه، برای ادامه کارش در عرصه سینما دوباره به مسیر سابقش برگشت و دوباره در ژانر سینمای وحشت و حادثه ای فیلم ساخت. او ابتدا «مردی در آینه» را جلوی دوربین برد که البته در دهه هفتاد فیلمی دمده و تاریخ مصرف گذشته محسوب می شود و از همین رو مورد استقبال قرار نگرفت. خاچکیان بعد از آن فیلم پلیسی «بلوف» را ساخت که این فیلم هم نتوانست برای او توفیقی به همراه بیاورد.
مجید مجیدی
سال 1370، «بدوک» را به عنوان اولین فیلم سینمایی بلندش ساخت اما سال 1374 با فیلم «پدر» مطرح شد و بعد از آن، «بچه های آسمان»، «رنگ خدا»، «باران»، «بید مجنون» و «آواز گنجشک ها» را کارگردانی کرد تا زمانی که نوبت به «محمد رسول الله (ص)» رسید.
* مسیر فیلمسازی و مولفه ها: از زمان ساخت «بدوک»، امضای خاص خودش را روی فیلم هایش گذاشت. تمام فیلم هایش آثاری ساده و سرراست هستند که خیلی شفاف و صادقانه، قصه روایت می کنند. در هیچ کدام از فیلم هایش خبری از هزینه های سنگین با بیگ پروداکشن نبوده و معمولا سعی می کند داستانی تلخ یا سیاه را با فضایی لطیف و شاعرانه به تصویر بکشد. در تمام فیلم هایش تا قبل از پروژه عظیم «محمد رسول الله (ص)» چنین مسیری وجود داشت.
* با چه فیلمی تغییر مسیر داد؟ زمانی که اعلام شد یکی از مهمترین فیلم های تاریخی سینمای ایران به دست مجید مجیدی ساخته می شود، خیلی ها تعجب کردند. مجیدی تا به حال تجربه ساخت اثری تاریخی نداشت و در اینکه چطور توانست یک مرتبه از پس چنین کار سنگینی خارج از مسیر فیلمسازی اش برآید، عجیب بود.
احمد رضا درویش
کلا سینمای ما تجربه زیادی در خلق تولیدات عظیم ندارد. در این میان سهم احمدرضا درویش بیشتر از دیگران است. نام این کارگردان همچنین یادآور فیلم های جنگی است؛ فیلم هایی با پروداکشن گسترده.
* مسیر فیلمسازی و مولفه ها: در یک نگاه کلی، احمدرضا درویش در دسته فیلمسازانی قرار می گیرد که فیلم های جنگی ساخته اند؛ با این تفاوت که غالب فیلم های او بیگ پروداکشن هستند. او با «رستاخیز» و «دوئل» نام دو فیلم بیگ پروداکشن را در کارنامه اش قید کرده که اولی تاریخی و دومی جنگی است. در این زمینه پیش از این در سه فیلم «کیمیا»، «سرزمین خورشید» و «متولد ماه مهر» قدرت نمایی اش را در کارگردانی صحنه های پربرخورد جنگی به رخ کشیده بود.
* با چه فیلمی تغییر مسیر داد؟ با تجربه بالایی که به دست آورده بود سراغ یک فیلم عظیم تاریخی رفت. از نظر تماتیک در این تغییر مسیر نشانه های مشترک بین سوژه و فیلمساز می توان یافت اما این که درویش چه ارتباطی با ساخت فیلم تاریخی دارد سوالی بود که در پیش تولید در برخی محافل تکرار می شد. گویا ذهن برخی عادت کرده بود که درویش را پشت دوربین فیلم های جنگی ببینند نه تاریخی؛ تجربه ای که برای او اصلا خوشایند نبود.
ارسال نظر