با کسانی که پارانوئید دارند، چه کنیم؟
پارانویا همان بیماریای است که خیلیها از آن با نام بدبینی و سوءظن یاد میکنند که یک تفکر غلط است که در ذهن بسیاری از افراد جاافتاده. اگرچه بدبینی و سوءظن جزو علائم این بیماری است، ولی این همه ماجرا نیست.
نکته مهم درخصوص پارانویا این است که این بیماری در بسیاری از اوقات قابل درمان است و فرد می تواند با رعایت یکسری اصول رفتاری به زندگی معمولی خود ادامه دهد. در مطلب پیش رو با ویژگی های این بیماران، چگونگی رفتار با آن ها و سایر مسائل مرتبط با این بیماری بیشتر آشنا می شوید.
بیماری پارانویا از زمان قبل از بقراط در یونان وجود داشته است ولی با این نام شناخته نمی شده و اغلب این بیماری را نوعی دیوانگی می دانستند. پارانویا در زبان یونانی از دو بخش پارا (Para) و نوس (nos) تشکیل شده و معنی دیوانگی می دهد. در قرن هجدهم اصطلاح پارانویید برای اختلالاتی که علائمی مثل هذیان و توهم داشتند، استفاده می شد تااینکه در سال ۱۸۹۳ امیل کریپلین (emil Kraepelin) اصطلاح مستقل پارانویا را به کار برد و آن را از پارافرنیا که در اروپا استفاده می شد، تفکیک کرد.
یکی دیگر از کارهایی که کرپلین انجام داد جداکردن پارانویید از اسکیزوفرنی است چون بسیاری از علائم این دو بیماری شبیه یکدیگرند. این روان پزشک آلمانی توهم را جزو اصلی ترین ویژگی های بیماری پارانویا دانست. او براساس معنای یونانی پارانویا هرگونه افکار توهمی را جزو این بیماری قرار داد.
به این ترتیب از نظر کرپلین کسی که با خودش فکر می کند یک شخصیت سیاس یا ادبی- هنری مهم است نیز جزو بیماران پارانویا محسوب می شود. ویژگی اصلی بیماری پارانویا یا بیماران مبتلا به اختلال شخصیت بدگمانی، شک و بی اعتمادی به همه افراد است.
مبتلایان به این بیماری در بیشتر مواقع خشمگین هستند و نسبت به دیگران دشمنی دارند. آن ها به هر بهانه ای دعوا و مرافعه راه می اندازند و به بقیه به خصوص همسر خود سوءظن دارند. علاوه بر این، افراد مبتلا به پارانویا اغلب مواقع تصور می کنند تحت تعقیب هستند یا شخصی با آن ها دشمنی دارد و آن ها را مسموم یا بیمار کرده است. در بعضی موارد، فرد دچار این توهم می شود که دارای یک قدرت ماورایی یا برگزیده خداست که توسط یکسری نیروهای خارجی کنترل می شود.
علت چیست؟
با اینکه هنوز هیچ دلیل و علت قطعی برای این بیماری مشخص نشده اما نقش ژنتیک و وراثت را در ابتلا به این بیماری نمی توان نادیده گرفت. تحقیقات متعددی نشان داده که وقتی یکی از دوقلوهای یک تخمکی همسان مبتلا به بیماری اسکیزوفرنی، علائم پارانویا دارند، دیگری هم به این بیماری مبتلا می شود. همچنین تحقیقات نشان داده که میزان ابتلا به بیماری پارانویا دارند، دیگری هم به این بیماری مبتلا می شود. همچنین تحقیقات نشان داده که میزان ابتلا به بیماری پارانویا در افرادی که به بیماری اسکیزوفرنی مبتلا هستند، بیش از بقیه است.
علاوه بر ژنتیک که متهم اصلی این بیماری به شمار می آید، مصرف داروهایی که دارای آمفتامین هستند، همچنین مصرف قرص های روان گردان، ماری جوانا، کوکائین و امثال این ها هم در ابتلا به این بیماری تاثیرگذار است. از دیگر عواملی که برای علت بیماری پارانویا ذکر شده، استرس و نگرانی است.
بعضی از تحقیقات ثابت کرده اند که وقتی فرد در شرایط سخت و تحت فشار باشد، رفتار پارانویاگونه انجام می دهد، به بیان دیگر این رفتار می تواند واکنشی نسبت به سختی و فشارهای زندگی باشد؛ بنابراین تحقیقات بیماری پارانویا در بیشتر گروه های اقلیت، مهاجران، اسیران و زندانیان شایع است. نکته قابل ذکر دیگر در رابطه با بیماری پارانویا این است که مردان از زنان بیشتر به این بیماری مبتلا می شوند.
علائم پارانویا
اگر می خواهید با علائم یک بیمار پارانویید آشنا شوید به رفتار او دقت کنید و ببینید کدام یک از این علائم را دارد؛ توهم های دیداری، شنیدن صداهای غیرواقعی، کژانگاری، مانند گمان اشتباه مبنی بر اینکه همکار شما می خواهد شما را مسموم یا صدای شما را ضبط کند، بیزاری، خشم، گوشه گیری، خشونت، دشواری های گفتاری، رئیس وار رفتار کردن و اندیشه و کنش خودکشی.
پارانویا در جامعه
تا به اینجا درخصوص بیماران مبتلا به پارانویا، علت ابتلای آن ها و علائمشان صحبت کردیم ولی به یک موضوع خیلی مهم نپرداختیم و آن هم اینکه پارانویا علاوه بر اینکه می تواند یک فرد را بیمار کند، می تواند یک جامعه را هم بیمار و مبتلا کند.
درمان چیست؟
از آنجایی که هنوز علت قطعی ابتلا به این بیماری مشخص نشده، درمان قطعی هم برای این بیماری تعیین نشده است، اما به طور کلی شیوه های درمانی این بیماری را می توان به دو بخش دارودرمانی و روان درمانی تقسیم کرد. پیش از اینکه به مبحث درمان این بیماری بپردازیم، باید گفته شود که اغلب مبتلایان به پارانویا معتقدند که بیمار نیستند، به همین خاطر کمتر حاضر می شوند نزد درمانگر بروند. این افراد به دلیل توهمی که دارند فکر می کنند خودشان مشکلی ندارند و این بقیه هستند که بیمارند و مشکل دارند.
در بخش دارودرمانی، بیمار با استفاده از داروهای آرام بخش مثل دیازپام تسکین پیدا می کند. البته در برخی مواقع داروهای ضد روان پریشی برای فرد تجویز می شود که تجویز داروها بستگی به تشخیص پزشک و حد و اندازه بیماری فرد دارد. با وجود اینکه خیلی از بیماران پارانویید تحت روش دارودرمانی هستند، روش روان درمانی در اغلب مواقع از دارودرمانی موفق تر است. در این روش درمانگر بیش از هر چیز تلاش می کند تا حساسیت ها و شک و سوءظن های بیمار رفع شود؛ ضمن اینکه در طول درمان تلاش می شود که توانایی های اجتماعی فرد نیز تقویت شود.
نکته مهم در مورد این روش درمانی آن است که درمانگر باید صبر و حوصله فراوانی برای پروسه درمانی داشته باشد چون معمولا سر و کار داشتن با این دسته از بیماران کار بسیار سختی است، آن ها بسیار زودرنج هستند، رفتار خصمانه و تندی دارند و به سرعت عصبانی می شوند. درمانگر در روش روان درمانی ابتدا تلاش می کند شک و بدگمانی را از فرد دور و پس از آن با انجام تمرین های آرامش بخش او را از حالت انزوا و گوشه گیری خلاص کند.
علاوه بر اینکه در مرحله روش درمانی، درمانگر نقش بسیار مهمی دارد، خانواده بیمار هم بسیار تاثیرگذارند، طوری که امروز یکی از روش های درمانی پارانویا خانواده درمانی است. به این معنی که آن ها می توانند با آموزش دیدن درخصوص برخورد با بیماران و کمک به آن ها بر سیر بهبودی بیمار تاثیر بسزایی داشته باشند. با اینکه پارانویا بیماری است که فرد را تا آخر عمر درگیر می کند ولی با اجرای پروسه های درمانی به موقع و درست می توان این بیماری را مدیریت و کنترل کرد.
چگونه با بیماران پارانویید رفتار کنیم؟
اگر در دور و بری ها یا نزدیکان خود با یک بیمار پارانویید سر و کار دارید، این توصیه ها را جدی بگیرید.
• سعی نکنید رفتار آن ها را تغییر دهید، این کار تقریبا غیرممکن است.
• سعی کنید ارتباطتان با بیمار را نزدیک تر کنید تا از شما راضی باشد، ولی هرگز سوءظن هایش صحه نگذارید و در این بحث ها اصلا شرکت نکنید.
• هنگامی که بیمار سوءظن نسبت به همسرش پیداکرده، مواظب باشید تا از همسر او جانبداری نکنید، این کار باعث به وجود آمدن پیش فرض های جدید در او شده و ممکن است فکر کند شما با همسرش ارتباط دارید و به شما هم بدگمان شود.
• هرچه اختلال پارانویید شدیدتر باشد، احتمال دست زدن به خشونت در این گونه بیماران بیشتر می شود. در این مواقع حتما از پزشک کمک بخواهید.
• از آن ها انتظار روابط عاطفی نداشته باشید. برقراری این رابطه تقریبا غیرممکن است.
• بهتر است برای جلوگیری از لوس شدن یا طلبکار بار آمدن بیمار، گاهی که از او ناراحت هستیم، او را با محرومیت مواجه کنیم.
چه افراد مشهوری پارانویا داشتند؟
فروید، اختلال پارانویا را بیماری مختص روشنفکران و طبقه تحصیل کرده جامعه می داند. به عقیده فروید افراد معروف و مشهور به دلیل شهرتشان همواره توهم توطئه دارند؛ به نظر او روشنفکران چون بلندپرواز هستند، گاهی دچار این توهم می شوند که موقعیتشان خیلی با مردم عادی فرق دارد، پس هر آن ممکن است تحت تعقیب یا توطئه یک نفر باشند. اگرچه این نظر فروید را نمی توان تعمیم داد ولی افراد مشهوری بوده اند که در طول زندگی شخصی و حرفه ای خود از بیماری پارانویا رنج می بردند.
بسیاری از افراد مشهور هم به این بیماری مبتلا نبوده اند ولی تفکراتشان پارانویاگونه بوده است. به عنوان مثال، استالین، رهبر و سیاستمدار شوروی در دوران حکومت خود همواره توهم این را داشت که دشمنان بسیاری در کمین و علیه او هستند یا مثلا گالیه به اندازه ای جاه طلبی بیهوده و تکبر داشت که فکر می کرد همه به فکر سرقت آثار او هستند، طوری که یک بار کاپرا را آن چنان به سرقت از کتاب ها و اطلاعاتش متهم کرد که پای او را به دادگاه کشاند و یک مطلب تند و تیز هم علیه او نوشت.
جوزف استالین
نیچه یکی دیگر از افرادی است که به محض جدایی از محبوبه اش به همه زنان بدبین و دچار نوعی جنون شد؛ این موضوع در بسیاری از آثار او هم دیده می شود، اما توهم توبیخ و تحت تعقیب بودن در کافکا به اندازه ای بود که یک روز صبح وقتی از خواب برخاست احساس کرد که قرار است محاکمه شود و باید به دادگاه برود، در حالی که اصلا این گونه نبود؛ اما نقطه اوج این داستان جایی است که خود فروید هم که ماجرای ابتلای روشنفکران به پارانویا را طرح می کند، به این بیماری مبتلاست. او در حدی دچار توهم شده بود که در دوره ای از زندگی خود ادعا می کرد می تواند بشریت را زیر سلطه فکری خود دربیارود.
ارنست همینگوی از نویسندگان معروف هم از پارانویا در امان نبود. او علاوه بر پارانویا از بیماری افسردگی هم رنج می برد، به همین خاطر تاب زندگی با این اختلالات روحی را نیاورد و یک روز تصمیم گرفت خودش را با یک تفنگ شکاری خلاص کند. به این ترتیب می توان گفت که بیماری پارانویا مختص قشر یا گروه خاصی از مردم نیست و هرکسی ممکن است به این بیماری مبتلا شود اگرچه وجود یکسری شرایط، زمینه ابتلا به این بیماری را فراهم می کند ولی می توان گفت هیچ کس از فکر و رفتارهای پارانویاگونه در امان نیست.
نظر کاربران
یکی از بارزترین ویژگی هایی که افراد پارانوئید دارند این است که فکر می کنند حوادث بدون هیچ دلیلی و اتفاقی به وجود می آیند.هیچ وقت موقعیت و شرایط را در نظر نمی گیرند.
پاسخ ها
دقيقا برعكس گفتي
منفی.کاملا برعکسه اونا همیشه فکر میکنن همه جی با توطئه و نقشه قبلی علیهشون اتفاق میفته
پس اين دشمني هاي ما با تمام جهان !! هم ، پارانويا گونه است ؟!
همه به نوعي دچارش هستيم ! با شدت و ضعف مختلف !
يكي با هاله نور و ديگري با دروازه تمدن ! و آن ديگر با گفتگوي تمدنها و ......... ! بنظرم اين مرض مُسريست و هم در كوتاه مدت و هم در ميان مدت و هم در دراز مدت ، دامن بقيه رو هم ميگيره ! چه بسا ، اين توهم توطئه ، الان همه گير و فراگير هم شده !
من 5ساله ازدواج کردم خانم بنده شدیدا دچار پارانویید هستند و واقعا اوایل داشتم از رفتاراش دیوانه میشدم تا اینکه در این مورد مطالعه کردم
و تا حدی جلوی رفتارش را گرفتم اما حتما باید به مشاور و روانپزشک مراجعه کرد توهم خود رای بودن بد بینی نسبت به همه و عدم ارتباط با دیگران از علامت های رفتار ایشان است
پاسخ ها
مثل زن همسایه ما همه اینا به کنار لجباز و کینه ای بودن و دنبال انتقام بودنشون به کنار.کافیه ده سال پیش یه جا بهشون گفتی باشی تو.تا آخر دنیا دنبال تلافیشن.چطوری بعضیا اینطورین متوجه نمیشم
مادر من هم دچار این بیماری هس . الان بیست سالمه این بیست سالی ک گذروندم واقعا یه زندگی جهنمی بود تو رو خدا اگ چیزی مشابه این اقا تو رفتار همسرتون دیدین هیچوقت و تحت هیچ شرایطی بدون کنترل اوضاع اقدام به بچه نکنین ک اون بیچاره رو هم بد بخت کنین اگ واقعا دیدین نمیتونین کنترلش کنین بی برو برگرد طلاقش بدین الان من یه پسر جوونم ک تقریبا هیچی از زندگی اجتماعی بلد نیستم چون ما نمیتونستیم حتی یه مهمونی ساده بریم چون مادر گرامی بنده به پدرم شک میکرد ک حتی نمیتونس با فامیل خودش چن کلوم صحبت کنه سرتونو درد نیارم الان واقعا از زندگیم خسته شدم بخاطر پدرم نبود تا حالا هزار بار خودکشی میکردم ولی میبینم خودخواهیه
محضه الان تو این شرایط خودمو راحت کنموبقیه اعضای خونوادمو یه عمر بدبخت فقط تا حالا بگم ک خیر از جوونیم ندیدم هزار بار التماستون میکنم ک تو دوران نامزدیتون حتما محک بزنین همسرتونو ک ایا میتونین باش یه عمرناقابلتونو باش سر کنین یا میتونین بااون یه خونواده تشکیل بدین یا نه ... یاعلی
طلاقش بدین؟!! مردها هیچ کدوم دچار این مرض نیستند احیانا یا فقط زنها رو باید دور انداخت؟ پدر من هم پارانویا داره و البته خودش اصلا قبول نداره .عمری ما رو شکنجه کرد.بخصوص دخترها رو .تو خیابون دنبال ما می کرد و فکر می کرد با همه مردهای شهر رابطه داریم .تف به مردسالاری که به مرض این بیمار دامن میزد
من یه دختر هیجده سالم و پدرم پارانوئید داره .این هجده سال فقط شکنجه و عذاب من و خونوادم بوده چهارتا بچه ایم ک سنامون کمه ولی مصیبت هایی دیدیم ک گفتن نداره .پدر من نه اجازه میده کسی بیاد نه کسی جایی بره به مادرم تهمت هایی میزنه که هر بار میشنوم دلم میخواد خفه اش کنم ...ما هم داریم عصبی میشیم .این بیماری یک بیماری بی منطقیه .که حتی حرفهای خودشونم قبول ندارم .در ظمن این جامعه مرد سالاری اجازه میده هر کاری دلشون میخوان بکنن متاسفم برای هر کسی که درگیر هست با این بیماری امیدوارم صبر داشته باشین .من هدفم پزشکی هست و میتونم اما وقتی از بابام جدا بشیم که تنه
امید بهترینها برای شما
من ۲۵ سالمه و چند سال پیش بر اثر شکست یک رابطه عاطفی با یک نفر دچار این بدبینی ها و بدگمانی ها شدم و تا حالا دامنگیرم شده
یه توصیه برادرانه میکنیم برای دوستان : به هیچکسی وابسته و دلبستگی پیدا نکنید که تا جایی برسه که خودتون رو قربانی کنید
در زندگی الویت در دوست داشتن را اول خودتون بدونید و بعد دیگران!!!
پاسخ ها
کاملا با حرف شما موافق هستم
همین الان که دارم تایپ میکنم مامانم اومده کنار اتاقم میگه داری فساد رو ترویج میدی معلوم نیس با این گوشیت چیکار میکنی و... الان 16 سالمه ولی از 13 سالگی این حرفا رو بهم میزده راستش 1 درصد هم برام مهم نیس بی خیالم زندگیمو میکنم و به فکر ایندمم به خاطر اینه رفیق زیاد دارم و جای خانواده رو برام گرفتن و هدف هایه بزرگی دارم
ولی مشکل اینجاست که بابام زجر زیادی میکشه تغریبا تمام بدنش دیگه از کار افتاده و مامانمم وضعش هر روز بدتر میشه حتی به برنامه خندوانه هم شک داره
من یه دختری هستم که بخاطر این بیماری مادرم زندگیم تباه شدازبچگی شکها وتهمتهای مادرمو به همه میدیدم وقتی خودم بزرگ شدم از تهمتاش مستثنی نشدم ابروم وبختم بخاطر تهمتاوبی ٱبروییهاش سوخت هیچ چاره ای هم ندارم فقط نشستم سوختن زندگیمو میبینم تسلیم شدم
پاسخ ها
خواهش میکنم لطفا به فکر آیندت باش من در مورد این بیماری تحقیق کردم رفتم پیش دکتر ، دکتر گفت راه حلی برای درمان این بیماری وجود نداره جز اینکه دارو مصرف کنن که بیشتر این افراد از خوردن دارو امتناع میکنن، بازم ازت خواهش میکنم فقط فقط به فکر آیندت باش. ما هم این شرایطو دیدیم تحمل ، کردیم حقارت کشیدیم، آبرومون رفت، الانم که دارم پیام میدم رو مخمه، ولی میبینم چاره جز سکوت و رهایی ندارم. تسلیم نشو هیچ وقت
واای آخرش چجوری می شه نمی دونم.مادرم به پانارویا مبتلاست من ازدواج کردم ولی روزی نیست که به فکر پدر و برادرم نباشم.مامانم کلا منو دشمن خودش می دونه.خیییلی دردناکنه
پاسخ ها
باهاش قطع رلبطه کنمادرمهمینطوربود نفرین کردم مورد
همه مامانا همینن الکی میگن فرشته و فلان و اینا دشمن آدمن
دقیقا مث خواهر منید ک الان به فکر من و پدرم هس
آیا زندگی کردن با یک پارانوئیدی خیلی سخته؟درد جدا شدن سخت تره یا زندگی کردن با یک آدم پارانوئیدی؟آیا این بیماری درمان قطعی دارد؟
پاسخ ها
سلام،من خودم این بیماری مزخرفو دارم،ولی خیلی دارم رو خودم کار میکنم،نیاز به حمایت داریم نه اینکه تا متوجه شدید فرار کنید،تازه الان هست که نیاز به کمکتون داریم نه اینکه به فکر جدایی بیفتید ،پس کی میخواین پشتیبانمون باشین و حمایت کنید تا اینکه خودمونم متوجه این همه مسخره بازیامون بشیم،به نظر من خیلی خوب میشه کنترل و درمانش کرد الان من خیلی خدا رو شکر تغییر کردم م
خیلی سخته من همسرم این بیماری و داره و خودشم کتمان میکنه و همراهی نمیکنه تا خوب بشه منم میخام جدا بشم
جدا شدن بهترینراه حله زندگی با این افراد واقعا زجر کشیدنه
اینا بیمار نیستن... خوده شیطانن... جنی هستن.. باید رفت جناشونو دراورد
پاسخ ها
فکر کنم تو خودت پااز این بیماران مستثنی نیستی جنازه و شیطان ، حالت خوبن
اونی که مشکل روحی داره ظاهرا شمایی
حداقل اونا از نظر عقلی سالمن ولی شما ؟!!!
الاغیکه میگی تو خودت مشکل داری.. پارانوییدی کناارت نبوده حالیت نیس.. ک ی پارانوییدی ادمو ا خونه بیرون کنه.. یسری افراد خانوادرو اواره کنه .ک ت ادم بره تو خیابون زندگی کنه.ک ع
درشیطانی بودن بیماری شکی نیست میفهمم چی میگی
منم دقیقا همین حس رو ب شوهرم دارم خود شیطانن خدا ب ماها صبر بده ،من فقط دلخوشم ب این که بچه ندارم که اونم اذیت شه
پارانوید خیلی ادم رو اذیت می کنه.مرسی.
پاسخ ها
ناز بشی
مادر من وضعش خیلی خرابه. به زن داداشم شک داره. تازگیا میگه میخاد منو بکشه. از یه طرفی هم به خود کشی فکر میکنه. موندیم چیکار کنیم. تو رو خدا یه دکتر خوب معرفی کنید
پاسخ ها
زودببرش دکتر سرکوچه زیاده ادامبخشها گفت خوبه
شبیه بیماری آلزایمر هم هست. این رو هم پیگیری کنید. تا اگر این علائم باشد سریع دارو بخورد و حدودا کنترل شود و با سرعت کمتری شدید شود.
سلام من همسرم دچار این بیماری بود چون قبلا هم ازدواج کرده بود و همسر سابقش بهش خیانت کرده بود..اما چون من روانشناسم قبل اینکه اوضاع حاد شه درمانش کردم..توصیم ب کسایی که چنین افرادی نزدیکشونن اینه که خیلی باید مراقب باشید..باهاشون مدارا کنید..من الان خیلی در مقابل همسرم کوتاه میام چون بچه و زندگیو همسرمو دوست دارم❤
پاسخ ها
مردمم کیا رو میگیرن!
دقیقا درست گفتی وبنظرم انسان بجای انکه پارانوید ها را منزوی کند ونءذارد برما مسلط شوند متاسفاته دزوانه هایی ک مارانویدن میخاهند اداده جهان را عهده گیرند وببشریت ضربه میزنن کشتارمیکنن چرا ادمها ب پارانویید ها فرصت ورو میدهند واانهادا وقتی در راس میبینند نمیلرن دااتشون ازشرشون راحتشن وچرا از چنین دیکانهایی تبعیت میکنند از ترسشونه یا .....
از هجده سالگیم دارو میخورم و آمپول میزنم الآن ۲۹سالمه و در تاریکی اتاق هستم و در دوتا گوشام پنبه هست تا صدا نشنوم و همش فکر میکنم که همه جا مخصوصا تو خونه برای مخفی دیدنم دوربین کار گتاشتن و غیر ارادی فکر میکنم همه منو به اسم مایکل جکسون میشناسن و منتظر هستن من برقصم .
بیرونو میشه با ماسک رفت ولی خونه که حتی تو توالتش هم دوربین داره چی . کمک
پاسخ ها
ای وای
خدابهت رحم کنه پارانوئیدهستی
منم حس میکنم دوربین تو خونمون هست...
این شیزوفرنیه
همینکه خودت متوجه شدی که این مشکل رو داری بزرگترین کار هست. ه
بیماری روانی سوکیال فوبیا از همشون بدتره
ازدواج شخصیت پارانوئید (مرد) با شخصیت مرزی (زن) چقدر فاجعه انگیز هست؟ و چطور میشه جدا شد که از نظر روحی زیاد آسیب نبینیم؟ (مدت زمان زندگی 3 سال و نیم )
پاسخ ها
ازدواج دوتا آدم سالمم همش فاجعه انگیزه چه برسه پارانوئید و مرزی
نمیدونم منم دچار این بیماریم اخه بعضی مواقع یهو اطرفیانم در حال صحبت کردنم و من چشمم ناخوداگاه میره ب سمتشون در صورتی ک مستقیم رو نگاه میکنم چشمم ب سمت راست ک اون صدا میاد میره یا اجسامی جابه جا میشه چشم ب سمت اجسام میره ب حالت زیر چشمی انگار ولی من چون نگاه مستقیم نیس تار میبینم میشه بگین دلیلش اینه یا ن
منم در حال حاضر پدرم مبتلا به این بیماریه ومادرم داره ازش جدا میشه ولی واقعا خیلی سخته این بیماری ها خدا به داد هممون برسه
وای یه چیزی هم که هست اینه که همه فکر میکنن این اطرافیانشونن که پارانویان حالا شاید همه اینا که گفتن پدر مادرم برادرم زنم اصلا خودشون پارونوئیدن به دلیل همینم بقیرو مشکلدار میبینن
یکی از نزدیکان منم این بیماری رو داره. خیلی عجیبه همه از دستش ذله شدن .در اتاقاشو قفل می کنه همه ی وسایلشو حتی لحاف تشکشو با لوازم آشپزخونش تو اتاق گذاشته درو قفل کرده.همیشه در و پیکر خونش قفله . آخرشم می گه همه از خونه ی من کلید دارن وقتی نیستم میان دزدی می کنن میرن...
به همه بدبینه به همه تهمت میزنه خیلی تنهاست هیشکی دوسش نداره همه ازش دوری می کنن . از دست هیشکی هیچی نمی خوره میگه می خوان منو بکشنن . تو مهمونیا هیچی نمی خوره . خیلی عجیبه ... حتی اگه یکی جلوش ادکلن بزنه میره تمام سر و صورت و دهنشو می شوره می گه توش سم بود می خواستی منو بکشی... واقعا ادمای عجیبین
پاسخ ها
پدر مادر بزرگه منم اینجوریه، و یکی از فامیلامون.. پدر مادربزرگم همش فکر میکنه هرچیزی ک گم میکنه رو دزدیدن، هیچکس جرئت نداره بره خونش چون ابروشو پیش همه میبره و تهمت الکی میزنه حتی به دخترش... یکی از فامیلامونم ک شوهرش دچار این اختلاله،زنه گل تزئینی درست میکرده و داخل یک کانال میذاشته ک بفروشه اما شوهرش اینو فاحشگی میدونه و همش کتکش میزنه و سیاه کبودش میکنه، جلوی کل فامیل حتی خواهرای زنش ابروشو میبره و میگه زنه من فلانه و میخنده بهش ، حتی گوشی رو از دست دختراش گرفته چون فکر میکنه دارن یه غلطی میکنن اون تو ک نمیشه گفت..
با این بیمارا مهربون باشید.سعی کنید درکشون کنید خیلی تنهان
پاسخ ها
اتفاقا برعکس بیشتر محبت باعث شک بیشتر میشه
البته نظر منم این هست که عشق همه جا کارسازه. اما اینا حتی فک میکنن که یکی با این سیاست میخواد بشون نزدیک شه که بشون اسیب بزنه. مم با یکیشون در ارتباطم. مث رو مین راه رفتنه. یهو ممکنه بت شک کنه
بخدا سخته زندگی با چنین زنی..واقعا دیوانه است حتی یک قابلیت برای دلخوش کردن نداره.
خدایا کمکم کن..
متاسفانه شوهر منم اين بيماريو داره خيلي دوسش دارم ولي ديگه اعصابي برام نمونده و دارم جدا ميشم همه اين مشكلاتشون برميگرده به دوران كودكيشون وقتي از خانواده محبت نميبينن تورو خدا به بچه هاتون اهميت بدين كه بزرگ ميشم باعث تباهي يك زندگيو احساسات يك نفر نشن
پاسخ ها
درکتون میکنم و دارین بهترین انتخاب زندگیتونو میکنین اینو بهتون قول میدم خدا ازم نگذره اگ بخوام احساسی بگم ولی مادر من یه عمر مارو بدختو بیچاره کرده من یه پسر بیست سالم ک بخاطر مادرم تقریبا هیچی از روابط اجتماعی بلد نیستم چون ما حتی بخاطر شک ایشون یه مهمونیم نمیتونستیم بریم و در نهایت یه ادمی دستوپاچلفتی شدم الان دارم زمینو زمانو بهم میدوزم واقعا سخته خواهش میکنم کاری نکنین ک فردا پشیمون بشین ک کاش خودمو و بچه هامو از دستش زودتر خلاص میکردم ... علی یارتون
دوستان با یکی اشنا شدم قرار بود چند ماه قبل نامزد کنیم که یه مشکلاتی پیش اومد نشد بعد از این چند فهمیدم انگار مشکل اعصاب داره سریع عصبی میشه...پرخاشگری میکنه فحش به خودم و خانوادم میده نسبت به همه چی بدبینه و شک داره واسه هچیز الکی دعوا میکنه بعدم میگه تو ( من )مقصری منم میگم باشه...خودم خیلی آروم و صبور و اجتماعی هستم درکم بالاست چیزی نمیگم شاید آروم بشه اما بدتر میکنه و بدترم شده روزی سه بار دعوا میکنه شاید دو هفته ای یکبار واسه دو روز خوب باشه...روز اولی گفت همه برنامه هاتو پاک کن...شماره همه دوستات پاک کن قطع رابطه کن ....با هیچ کس هیچ ارتباطی نداشته باش حتی خواهرت ..بعدش شمارتو عوض کن ...فقط با مامانت برو بیرون...حق اهنگ گوش دادن نداری...همه عکسات و پاک کن از گوشی...اگه یه لحظه رفتی تو اتاقت دیدم تنهایی دنیا رو سرت خراب میکنم در ضمن قبلشم بهم خبر بده ...چرا میری حموم؟ چرا چند دقیقه بیشتر طول کشید؟چرا موهاتو شونه میزنی؟چرا این لباسو پوشیدی؟؟واسه کی تیپ زدی؟دومادتون میاد حق نداری بشینی یا طوری بشین که نبینتت...ویدئوکال میزنه روگوشی مامانم گوشیمو چک میکنه...میگه چرا دور گوشیتی به کی پیام میدی ؟ببینم چقد شارژ داری؟بعد میگه همش دروغ میگی...داری خیانت میکنی قسم قران میده قسم میخورم چند بار دست رو قران گذاشتم که من هیچ دروغ و خیانتی بهت نمیکنم بازم حرفه خودش میزنه ... از همه چی بلاکم میکنه بعدم میاد میگه دوست دارم بدون تو نمیتونم همه حرفاش دوتا میشه انگار ثبات شخصیت نداره...بعضی چیزا فراموش میکنه میگه یادم بیار ..با هیچکی رفت آمد نداره میگه عروسی کردیم نمیخوام با کسی رفت و آمد کنم فقط خونه بابات میری .....از نظر شما چطور شخصیتیه؟پارانوئید داره ؟خیلی مطالعه کردم خودم به این نتیجه رسیدم که دارهچند بار باهاش صحبت کردم میگم این رفتارا بزار کنار میگه نامزد کنیم درست میشه صبر کن...ولی میترسم...گفتم برو با یه مشاوری حرف بزن بهت کمک میکنه خودمم کمکت میکنم تا همه چی بهتر بشه میگه نیاز نیس ...با همه رفتاراش کنار اومدم بیشتر سکوت میکنم فقط باشد میگم که قانع بشه و دعوا نشه بازم میشه ....راستش خسته شدم ..اعصابم از دست دادم ....دارم دیوونه میشم اصلا نمیخندم حالم اصلا خوب نیست نمیدونم چیکار کنم
کمکم کنید این رابطه تموم کنم؟ولی خیلی دوستش دارم دلم میخواد کمکش کنم خوب بشه آیا میشه بعدها با همچین آدمی زندگی کرد؟رفتارشون عادی میشه ؟کاملا درمان میشن؟
پاسخ ها
جدا شو.منم تو نامزدی و عقد شوهرم این نشانه ها رو داشت ولی متاسفانه نادیده گرفتم و گذاشتم رو حساب دوست داشتن ولی الان ک ازدواج کردیم واقعا مشکل دارم هم شدیدتر شده و هم اینکه اصلا قبوا نداره مشک داره ک دنبال درمان بریم .الان ب فکر جدایی ام واقعا نمیدونم چی کارکنم.
اگه درمان رو قبول نمیکنه مطمئن باش بیماریش شدیده و جداشو
سلام خواهش میکنم التماستون میکنم تحت هیچ شرایطی باهاش ادامه ندین اشتباه پدر منو تکرار نکنین ک دقیقا الان مشابه پدر منید ک با خودش میگفت باهاش (مادرم)ک ازدواج کنم یا بچه دار بشم شرایطش تغییر میکنه پدرم حتی رابطشو با خواهراش و برداراش بخاطر اینکه مادرم حتی به زمداداشاش شک میکردقطع کرد الان نتیجه اون اشتباه دوتا بچه س ک همون دوتای بد بخت زندگیشون تباه شد هم زندگی خودش خواهش میکنم التماستون میکنم این اشتباهو هیچوقت مرتکب نشین
همسر منم پارانویید داره تازه اون قبول میکنه درمان بشه ولی باز دوباره شروع میکنه سیاه بخت شدم هم خودم هم بچه های نازم
ممنون از توجه شما
بهم گفته بود حق نداری با دوتا از عمه هات حرف بزنی حتی موقعی که اومدن خونتون با فاصله ازشون بشین اگه لازم شد برو تو اتاق بشین چهار روز قبل عمم اومد خونه گفتم اومده چون گفته خبرم کن سریع ویدئوکال زد گوشیم سایلنت بود متوجه نشده بودم باز زد جوابش دادم دیگه دعواها شروع شدگفت با عمت چی میگفتین چیکار میکردین کجا بودی و..... اما اصلا هیچ جوابی ندادم گفتم فعلا نمیتونم صحبت کنم بعدا با هم حرف میزنیم که بیشتر دعوا نشه الان چهار روزه بعد از اون دیگه هر چی تماس گرفتم جواب نداده یا بهونه میاره پیام داد تو دیگه واسه من اصلا وجود نداری برو پیش عمه هات خدانگهدار...بازم تماس گرفتم جواب نداد منم گفتم داری اشتباه میکنی خدانگهدار بعدش اومده میگه دارم میمیرم میخوام صدات بشنوم زنگ زد جوابش دادم اول خوب حرف زد باز گفت تو دروغ میگی خواست شروع کنه که خداراشکر مشتری براش اومد نتونتست حرف بزنه قطع کرد باز زنگ زد دیگه جواب ندادم راستش حوصلشو نداشتم ....اومده میگه مقصر خودتی(من) گفتم باشه مقصر من دروغگو من ...گغت دلم برات سوخت زنگ زدم گفتم مشکلی نی دیگه اصلا برام مهم نیست وایه من تموم شدست ....
همیشه قبل نامزدی حتما اگه شده حداقل واسه بیست روز با طرف حرف بزنید تا کاملا شناخت نداشتین اصلا جواب ندین هیچ عجله ای نکنید ....من حتی باهاش رفتم بیرون گفت بیا که از نزدیک حرف بزنیم همین که میرفتم فقط گوشیم چک میکرد حتی اون موقع هم دعوام کرد یه سیلی هم زد بازم منه احمق دوستش داشتم ...وقتی به این کاراش فکر میکنم حالم از خودم میخوره که چقد ساده ام
منم تونامزدی ازش بدبینی و تعصب دیدم اما این رفتارا برای خانواده های اطراف من عادی بود میگفتن مرد غیرت داره.من ک ناخون کاشته بودم میخواست بشکنشون گفت دفعه بعد که میبینمت اینارو نداشته باشی،، توخونه خودمون ک میام حتما باید مامانم یاباباکنارم باشن والا میگه تنهایی و دعوا،،، باخالم نمیزاره برم حتی میگفت وقتی خونتون تنهایی نیان اونجا،، الان خاهرش ایناگفتن زنت میخاد مریضی پارانوئید بچسپونه بهت زیربارنری ،مهربون باش و آزی حرفا،، من ک نمیخاستم جدابشم ازش میخاستم ببینم توچه مرحله ایه ، الانم همه میگن ایناازغیرتشه
پاسخ ها
جدا شو وگرنه عمری بدبختی.بچه ات رو هم بدبخت میکنی
مادر منم اين بيماريو داره من تازه ٢٠ سالمه كه درست علائمشو تشخيص دادم پدرمم عصبي شده و اعتياد داره
مناسفانه از زمين و زمان شاكيه مادرم و همش سوضن و شك داره
در اتاقشو قفل ميكنه فك ميكنه وقتي خوابيم ميان اذيتمون ميكنن بقيه يا بدتر آمپول تزريق ميكنن
با هيچكس ارتباط نداريم
هيچكس خونمون نمياد
يه مهموني هم كه ميريم با ترس و لرزه كه چيزي نگه خجالت زده بشم
يا هم مسخرمون ميكنن فاميل
هيچ جا تنها نميتونم برم دنبالم مياد
تنها هم برم صد بار زنگ ميزنه بارها جلوي بقيه خجالت زده شدم...
هر روز به خودم ميگم چرا اين بايد زندگي من باشه
دكتر نمياد بابام خيلي اصرار كرده ببرمش
نميدونم چيكار كنم
عصبي شدم تا يه چيزي ميگه روش داد ميزنم
الان هم ميترسم براي آيندم هم دلم براش ميسوزه
هم پدرم داغون شده
هم خودم....
سلام .
میخواستم بگم منم این شک و گمان شدید رو دارم ولی خودم کاملا قبول دارم که مشکل از خودمه . نمیدونم . حتی گاهی اوقات خودم متوجه اشتباهم میشم و هی عذر خواهی میکنم . من نمیخوام اصا این مشکلا پیش بیاد . باید چیکار کنم ؟ من از بچگی اینطور بودم در حدی که حتی به دوست داشتن و حس علاقه مادرم به خودم شک داشتم . خیلی دارم عذاب میبینم و هر تلاشی باشه میکنم تا خودمو درمان کنم . گاهی اوقات شده حتی ته دل خودم بار ها گفتم فلان فکرت اشتباس اون فکرو نکن ولی باز اومده تو سرم . به همه ی دوستام و اطرافیانم بدگمانم . همش فک میکنم دارن نقش بازی میکنن . خیلی وضع بدیه . واقا کمک میخوام
اگه مرد باشی و طرفت پارانوئید باشه باز شانسی داری ولی اگه برعکس باشه بی پناه و بیچاره ای در این مملکت ضد زن.پدر من الان مثلا به برادرهام هم شک داره . فکر میکنه اونها میخوان پولش رو ببرند ولی زنها رو رسما به چشم بدکاره می بینه. هر کار ساده ای که دخترهای دیگه می کنند رو ما بکنیم میشیم فاحشه.من سالها بخاطرش افسردگی داشتم و به ندرت بیرون می رفتم.بهم می گفت تو دختر فرشته منی چون منو اذیت نمی کنی! منظورش این بود که چون بیرون نمیرم که بهم شک کنه!!! یادم نمیره وقتی بچه بودم شاید هشت نه ساله، پسر چهار ساله مستاجرمون رو ترک دوچرخه سوار کرده بودم و می رفتیم .یهو در حیاط رو باز کرد و با یه قیافه ترسناکی بهم اشاره کرد برم تو حیاط .وقتی رفتم بدون هیچ حرفی با کابل کلفت برق افتاد به جونم .تا مغز استخونم می سوخت و نمی فهمیدم چرا دارم کتک می خورم.بعد که خوب سیاه و کبودم کرد و زوزه هام بلند شد گفت چرا اون پسره رو پشتت سوار کردی.........
اگر میخواهید زندگی را ادامه دهید ..ابتدا از شدت این اختلال در شریک محبوب خود توسط روانشناس آگاهی پیدا کنید
معمولا کسانی که افراد پارانوئید را انتخاب میکنند خود یا اطرافیان آنها هم از این اختلال یا اختلال های شخصیتی دیگر بی بهره نیستند مثل شخصیت خود شیفته
در اوایل آشنایی یا در محیط های کاری با تهدید جدی به اخراج یا طلاق رضایت به روان درمانی میدهند
نگران اینکه بعد از شما آنها تنها میمانند و شما گناهکار هستید نباشید ..آنها سالها قبل از شما به این اختلال گرفتاراند
در زمان آشنایی اولیه چون افراد همه زندگی و شخصیت خود را بروز نمیدهند و دیدگاه تونلی ماها که فقط چند موضوع را بررسی میکنیم و خلا های زندگی ما ...و گاهی کاملا اتفاقی عاشق این افراد میشویم
سعی کنید تا میتوانید با آنها شفاف باشید و صادق
و مهمترین مطلب تا میتوانید در خصوص دیگران در حضور انها مثبت صحبت نکنید تا حس شک آنها گل نکند
در روز ها و ساعاتی که حسابی بهم ریختند ..خیلی مواظب آسیب جانی و درگیری آنها باشید و امنیت خود را در نظر بگیرید ....ممنونم دقت کردید
سلام من خودم یکی از گرفتارهای این بیماری هستم ۸سال رنج میبرم اوایل بهتر بودم ولی الحان دیگه به داداشم هم شک میکنم که با خانمم ارتباط داره به مغازه دار به نونوا به همسایه به فامیل به همه بدگمانم بااین که خودم میدونم مشکل از خودمه ی چیز کوچکی بشه تا ۳یا۴روز افسرده میشم بخدا خیلی اذیتم کمکم کنید این شماره من ۰۹۱۷۵۰۹۵۱۳۴هر کس مثل من است زنگ بزنه یکم درد دل کنم سبک میشم ممنون
پدره منم این بیماری رو داره. الان ۲۵ سالمه. واقعا این مدت از دسته کاراش اینقدر عذاب کشیدم.نفهمیدم عمرم چطور گذشت.
کسانی که این بیماری رو دارن دچار خودشیفتگی فوق العاده بالایی هستن و از خودراضی هستن. همیشه احتیاج به مراقبت دارن. توان برای کار کردن ندادن. تنبل هستن. بهانه گیر هستن.فوق العاده شکاک هستن. حسه حسادت دارن. بدبین و شکاک هستن.موذی و باهوش هستن. حتی اگه حرفشون در هر مساله هم غلط باشه، روش پافشاری میکنن و به هیچ وجه منطق ندارن.فوق العاده کینه ای هستن. همش در حاله نقشه کشیدن هستن به جایه این که کاری انجام بدن. هرچی با این افراد صمیمی تر باشین، بیشتر روشون بهتون باز میشه و بیشتر در عذابین. در اکثر مواقع فحاشی میکنن. همیشه که حالشون یه مقدار بد میشه یا اینکه چند بار دارو استفاده نکن حالت تهاجمی میگیرن و به هرکسی ممکنه صدمه بزنن شدیدا رفتاره هجومی دارن باهر وسیله ای که دستشون بیفته(چاقوو...) ، مواقعی هم که کلا حالشون بده بماند دیگه،فقط اون موقع بستری جواب میده.
اینا رو گفتم که دوستانی که میخوان ازدواج کنن حواسشون رو خیلی جمع کنن. تو رو خدا شناخت از طرفه مقابلتون پیدا کنید. تا در آینده هم خودتون و هم بچه هاتون رو بدبخت نکنید. خودتون حق انتخاب دارین در صورت ازدواج با این افراد، ولی با بچه دار شدن کسانی دیگه ای رو بدبخت نکنید!!
یا اگرم با این افراد ازدواج کردین،مدتی بچه دار نشین که اگه بخوایین طلاق بگیرین خیلی راحت تره بچه ای در کار نباشه که زجرشو بکشه.
زندگی با این افراد واقعا مرگه تدریجه.
یه سری دوستان میگفتن بعد از ازدواج با این افراد ممکنه حاله روحی کسانی که این بیماری دارن خوب بشه. همچین چیزی نیست ،بدتر میشن که بهتر نمیشن. مادره منم فکر میکرد پدرم بهتر میشه بهتر نشد که هیچ... بگذریم.
پاسخ ها
اقا هومن پدر منم دقیقا همینطور هست .مرگ تدریجی جمله مناسبی برای توصیف حال ماست
زندگی و استعداد هایی که بخواطر این بیماری تلف شدن کم نیستن الان من پشت کنکوریم نمیدونم چطور تمرکز داشته باشم تنها پناهم خداست
خدا پشت پناه همه باشه
راستش مدتی است درگیر حرکات پسرم بودم الان که این مطالب رو مطالعه کردم فهمیدم دچار این بیماری شده اون 28 سالشه اکثرا فکر میکنه تحت نظره مثلا میگه از طریق موبایلت حرفامونو گوش میدن اگه از چیزی ناراحت بشه دادو بیداد میکنه خلاصه همش در اضطرابیم از حرکات ورفتارش نمیدونم این کارا تا کی ادامه داره ایا ازدواج میکنه یانه ترا خدا بفریادم برسین خسته شدم نمیدونم چکار کنم
پاسخ ها
برادر من هم وضعشه همینه . واقعا نمیخوام با هیچ دختری ازدواج کنه و زندگی اونو تباه کنه.
باسلام .بیماران پارانویید .یاهر بیماری اینها قربانی هستند .زن من پانویید شدید هستش الانم مهریه شو اجرا گذاشته یه بچه ۵ساله دارم ومحکم به پرداخت مهریه شدم وخانومم بچه رو هم نمیخواد والان فراری هستم .واقعا سخته با این جور بیمار ها باید صبر ایوب داشته باشی .هرجوری حرف میزنی یه جور دیگه برداشت میکنه اصلا نمیشه بهشون کمک کرد خدایی روانی شدم .چند باری ازدست کاراش خواستم خودکشی کنم .یه حرف هایی میزنن انگاباپک زدن توسرت .خدا کمکشون کنه .
فقط میتونم بگم پارانوید یعنی یه زندگی جهنمی .زن من دشاراین بیماریه دوفطبی هم هستش بچه۵ساله رو ول کرده حتی از بچه هم رنجش داره دیگه تااخرش بدونید چی میگم .الانم محکوم شدم به پرداخت یکجای مهریه الان فراریم .از مسولین محترم تقاضادارم کمکم کنید اخه بچه من چه گناهی داره این وسط .کاری نمونده بودکه نکنم برای زنم که خوشحال باشه
همسر منم این بیماری رو داره تمامی این علایم رو داره ما 3 ساله که عقد کردیم و الان تو پروسه طلاق هستیم ایشون از کشور خارج شده و یک ساله که منو ول کرده واسه من لباس عروس میخرید منو میاورد خونه میزد میگفت تو از مغازه داره خوشت اومده با هم دوست شدید تو خونش میگفت من که میرم بیرون تو از سقف خونه اویزون میشی تلفنی که من گذاشتم صداتو ضبط کنه قطع کنی زنگ بزنی به دوست پسرات
زندگیم حروم شد فقط کتک خوردم و گریه کردم به شوهر خواهر خودشم مشکوک بود میگفت از زن من خوشش میاد
سلام دوستان
چند وقتی میشه که درباره این بیماری تحقیق میکنم مقالات زیادی خوندم ولا این بیماری مادرزادی نیست و شرایط و اتفاقات اطراف خیلی تاثیر داره بر این موضوع چون خودم گرفتارش شدم راه حل داره ولی نه به تنهایی باید همسرتون کمکتون کنه
اولین گام طرف باید قبول کنه که بیماره این یعنی 70درصد راهو رفتین
من خودم حالم از خودم بهم میخورد الان هم درگیرش هستم ولی نه به اون صورت بهترم و راضیم خودم خواستم خودم شروع کردم و الان هم دارم ادامه میدم چون زندگیمو دوسدارم خلاصه کنم مقاله ای که خوندم در این سایت (برترینها) سرچ کنید چطور به همسر خود بدبین نباشیم به نوعی برای شروع مقاله خوبی هستش ارام بخشه
برادر من هم پارانوئید داره. واقعا دلم نمیاد با هیچ دختری ازدواج کنه . بدبختش میکنه. مارو که بدبخت کرده.
ازتون خواهش میکنم اگ این مشکلو خودتون یاهمسرتون دارین ب هیچوجه بچه دارنشید......................منو خواهرام رنج هایی کشیدیم از دست مادرمون ک اگ تعریف کنم براکسی دیوونه میشه...............
یادمه بچه بودم عموم سر زنعموم هوو آورد، شاهد همه ناراحتی هاشون بودم گریه ها حرفها همچی، تو ذهنم مرهارو به شکل یه خائن و تنوع طلب تجسن میکردم و واقعا بر این باور بودم که هیچ مردی نمیتونه فقط با یه زن زندگی کنه حتما یکی رو یواشکی داره ! ازدواج کردم متاسفانه همسرم آدم نرمالی نبود و اجازه بیرون رفتن نداشتم نه خرید نه گردش و حتی مهمونی های زنانه ، حبس در خانه ! در کنار همه این بدی هاش بهم خیانت هم میکرد و من شدم یه آدمی که هم افسردگی گرفته بودم و هم به همچی شک داشتم ، البته شک های من بی اساس نبود اما اون تاکید داشت که من ذهن بیمار دارم و بهش مشکوکم، قانع شدم که بخاطر خاطره بد کودکی ذهنم خرابه تا اینکه خیانتشو به چشم دیدم، جدا شدم ، بعد از چند سال بلاخره تونستم خودمو قانع کنم که دوباره ازدواج کنم هنوز در مرحله آشنایی هستیم اما من ناخودآگاه به نامزدم شک میکنم دست خودم نیست نمیدونم چطوری کنترل کنم ،همش فکر میکنم داره با یه نفر دیگه هم حرف میزنه یا با یکی دوست شده، واقعا نمیدونم ذهنم خرابه یا حدسم درسته، از خودمو و این فکر و حالم خسته شدم ،نمیدونم به مشاور مراجعه بکنم یا نه
ربطی به طول عمر داره این پارانوید!؟
پاسخ ها
اره عزیزم حتما برو
خداوند همه رو شفا بده از جمله خود بنده رو
آمین
این همه علم تو هر زمینه ای رشد کرده یعنی واقعا نمیشه به این بیماران هیچ کمکی کرد چون نود درصدشون قبول ندارن که بیمارن پس هیچ تلاشی برای درمان از طرف خودشون نمیشه، ولی واقعا بقیه ام نمیتونن هیچ کاری برای درمانشون بکنن؟! راه حل بدین که بتونیم بهشون بقبولونیم که مشکل از خودشونوه مخصوصا کسایی که خودشون درگیرن! چطورتونستن خودشونو راضی کنن که بیمارن؟
منم شوهرم این بیماری روداشت همیشه پیش خودم میگفتم بیماره, گاهی هم میگفتم حتما عیب از خودمه, اما نمیدونستم واقعا ی بیماری هستش ۴سالتحملش کردم چون ازدواج دومم بود,الان طلاق گرفتیم وهم خودم بدبخت شدم هم دخترم
کاش اطلاعات درباره این بیماری رسانه ای بشه ک هم خود بیمار وهم اطرافیان ازش باخبربشن
اولین راه درمان قبول کردن بیماریه، درمانش هم با تمرینای یوگا و آرامش و مثبت اندیشیه. داروی درمانی داره که دکتر باید تجویز کنه همچنین مصرف شراب برای سرخوشی اینگونه افراد توصیه میشه تا از توهمات منفی خارج شن.
مادر من پارونویید هست و وسواس هم داره شدیدن . الان هم به خاطر وسواس مریض شده . حالب اینجاست من با یه پسر نانزد کردم بعد یک ماه فهمیدم وسواس داره و شدسدن پارانویید عست . خیلی اذیت شدم . من تو عمرم دوست پسر نداشتم این اقا طوری رفتار میکرد که از سایه خودمم میترسیدم . میترسیدم تو خیابون حتی یه زن بهم سلام کنه . خیلی تلاش کردم هر کاری گفت انجام دادم ولی دیگه نتونستم و چند ماه نشده طلاق گرفتم .
شوهرم هم ای درد را دارد اگر بخاطر پسرم نبود واقعا میرم با همه قهر است با من که از اول زندگی میکرد و من نمیداست م حالا که همه را از ما گرفته شده و افسرده شدم تازه فهمیدم
پاسخ ها
من 29 ساله ازدواج کردک.همسرم چند سالی اسیر بودن تو عراق البته قبل ازدواجمون.جانباز اعصاب و روانن. همیشه بهم شک داشته که من بر علیه ش توطئه می کنم. کارایی که خودش اجازه انجامشو بهم میده بعد میزنه زیرش و میگه تو با خانواده ت یا دخترامون نقشه کشیدین.هر روز بدتر از قبل میشه. به زمین و زمان شک داره و بد وبیراه میگه.الان که دانشگاه دارم روانشناسی می خونم می بینم پارانویاست.بارها فکر کردم تو این 29 سال که ازش جدا بشم اما به خاطر دخترام نمی تونم . الانم که داماد دارم بدتر شده. الان باز فکر جدایی ام چون غیرقابل تحمل شده اما باز میگم با داماد چطوری جدا شم و تازه اینکه یه دختر بزرگ دیگه هم دارم که مجرده و بخاطر اونم نمیتونم. علاوه بر این خسیس هم هستند . تورو خدا مثل من اینقدر تحمل نکنین . اینجور افراد قبول ندارن بیمارن و ما رو بیمار میدونن برا همین درمان نمیشن. اگه میتونین جدا بشین و فکر زندگی و سلامت روح و روان پسرتون و خودتون باشید.
چه حقارت و توهین ها و سوظن های بی پایه و اساسی رو تحمل کردیم و کوتاه اومدیم تا جایی ک الان پیشرفت و جایگاه شغلی و تحصیلی منو نمیبینه و در صدد اینک مختل کنه کارو تحصیلاتمو
من واقعا متاسفم واس داشتن همچین مادری ک با افکار بیمارش همه اتحاد و بنیان خونواده رو از هم پاشید و الانم اصرار داره ک طلاق بگیره چون فکر میکنه همه دشمنش هستن و میخوان بهش صدمه بزنن
من هم با پسری در ارتباطم که تحصیل کرده خانواده دار خوش استایل با وضع مالی خیلی خوب و هالی اما این مشکل رو داره
مدام به من شک داره
منو رستوران می بره می گه هیچ میزی رو نگاه نکن هیچ مغازه ای رو نگاه نکن با هیچ فروشنده مردی حرف نزن
تو ساندویچ فروشی یهو داد می زنه تو داشتی به یه پسر امار می دادی ،هر بار تلگرام واتس اپ یا هر جا آنلاین شم می گه چرا آن شدی
با کی حرف می زدی
به همه ی دوستام تهمت می زنه اگه به بار برم بیرون می گه شماره گرفتی؟ خوش گذشت؟
من هم با پسری در ارتباطم که تحصیل کرده خانواده دار خوش استایل با وضع مالی خیلی خوب و هالی اما این مشکل رو داره
مدام به من شک داره
منو رستوران می بره می گه هیچ میزی رو نگاه نکن هیچ مغازه ای رو نگاه نکن با هیچ فروشنده مردی حرف نزن
تو ساندویچ فروشی یهو داد می زنه تو داشتی به یه پسر امار می دادی ،هر بار تلگرام واتس اپ یا هر جا آنلاین شم می گه چرا آن شدی
با کی حرف می زدی
به همه ی دوستام تهمت می زنه اگه به بار برم بیرون می گه شماره گرفتی؟ خوش گذشت؟ دوس
بیرون می گه شماره گرفتی؟ خوش گذشت؟ دوس پسرت رو دیدی؟
هر بار زنگ می زنه باید جواب بدم اگه ۲ دقیقه جواب ندم می گه با اون یکی تلفن حرف می زدی قطع کردی که جواب منو بدی؟ حتی به خواهر و مادر من هم بدبینه
خودم فروشگاه دارم وقتی تلفنی حرف می زنیم هر مشتری که میاد می گه مرده؟ خوش قیافست؟ مدام به من می گه اگه یکی دیگه رو دوس داری بگو
اگه عاشق یکی دیگه هستی بگو
بعد گریه می کنه
کادو می خره
بعد سی سال امشب فهمیدم خواهر منم این اختلال رو داره
فقط میدونم هیچ وقت ارامش نداشتیم، و زندگی جهنمی داریم
فقط ارزوی مرگش و دارم، تا ودر و مادرم سر پیری ب ارامش برسن
باسلام
خدایاکمک کن هیچ کسی همچین دردی نداشته باشه
من سال ۹۰ازدواج کردم زنم مدام همه این رفتار هارو داشت گفتم بچه بیاریم درست میشه بچه اوردیم بدتر شد خدایی روانی شدم بچه ۶ماهه رو ول کرد رفت باوجودی که من تهران زندگی میکردم بچه رو بردم شهرستان التماسش کردم که شیر بده بهش دوباره راضیش کردم که برگرده خونه که بعد ۵سال بازم بچه رو ول کرد رفت مهریشو اجرا گذاشت زندان انداخت منو کسیم نداشتم از بچه مواظبت کنه زنم بچه رو نمیخواست قاضی بچه روداد بهزیستی
تنها راه اینکه از دست شون خود کشی کنی .انقد شدت بیماری زنم بالابود از دست بچه ۵ساله خودش هم نفرت داشت میخواست انتقام بگیره .خدارحم کرد بهم فقط طلاقش دادم .باوجود کلی درگیری وزندان به خاطر مهریه یه پولی دادم فقط راحت شدم از دستش .اینها خوب نمیشن .خدا کمکشون بکنه
پاسخ ها
هیچ درمانی وجودنداره
5 ساله ازدواج کردم همسرم همه ی این علایم رو داره تو رو خدا کمک کنید راهنمایی کنید چیکار کنم هم جدا نشم با یک بچه هم این مرد سر به راه باشه ؟ در ضمن خودشم آقا قبول نداره که یک بیماره !
متاسفانه خانم بنده هم این مشکل رو داره،6 ساله ازدواج کردیم اما هیچ وقت بیش از سه روز پیاپی آرامش تو خونه نداشتیم، با عالم و آدم کینه توزی میکنه و همیشه فکر میکنه براش نقشه میکشن، متاسفانه به شدت خود بزرگ بین هم هست- زندگی با این آدما دوستی خاله خرسه است- سعی کنید هیچ وقت به این افراد نزدیک نشوید، و اگر بچه ندارید حتما جدا شوید. متاسفانه من خیلی دیر فهمیدم پاراتوئید چی هست. موفق باشی
پاسخ ها
پدر منم همینطوره و متاسفانه زجر به تمام معنا هست
زندگی با کسی که منطقی نداره و فقط خودش رو خوب میبینه و....
متاسفم جدایی تنها راه حله به هر دوستی که درگیره پیشنهاد میکنم فقط و فقط جدا شه از اون شخص
باسلام
یه چیزی بگم شدت بیماری پارانویید فرق میکنه اگه زیادباشه اصلا خوب نمیشه .زن من حتی از بچه ۴ساله خودش هم بدش میاد زندگیم ونابود کرد مهریه شواجراگذاشت ماشین داراییی هم رو توقیف کرد وبردبرای خودش چون پرینت بانکیم زیادکارکرده بود منوزندان انداخت وبچه رو ول کرد.درکل نابودم کرد .مادرشم هم بیماربود کلا نابودم کرد
بیماری پارانویید خوب نمیشه به فکرچاره باشید من که طلاق دادم من هرکاری کردم که نجاتش بدم بیفایده بود تنها راه طلاق هست
من طلاقش دادم خدایی راحت شدم داغونم ونابودم کرد
این چه بیماریه خدابه دادتون برسه
سلام ببخشید میشه بیشتر در مورد بیماری پارانوئید بگید
خیلی جالبه استالین دچار این بیماری بوده اون خیلی ها رو به خاطر همین بیماری کشت رحمت بر اون قبرش هر کس که باهات بد بود باید از سر راه برش داری
پاسخ ها
چه کسایی هستند که از دست بیماران واقعی دارند قرص و دارو میخورند .
مادرم وسواس فکری داشت ونمیذاشت هیچجا بریم وهمیشه درمونده بود و عقده های خونه پدرش رو سر ما خالی میکرد همیشه حرف این و اون توی خونمون بود همیشه حرص میخورد مقایسمون میکرد من به کارهاش اهمیت نمیدادم ولی برادرم بیمار شد الان ۲ ساله که شب و روز نداریم مادرمم هم گردن نمیگیره .
دوستان نظر شخصی من اینه که این بیماری فقط از طریق محیط منتقل میشه و ربطی به ژنتیک نداره.
بد بینیـ فقط تو اینـ بیمارے نیسـ منمـ دارمـ پاے یهـ نفر زجر میکشمـ میگهـ منـ راستـ میگمـ نهـ مشاورهـ هیجـ جا نمیرهـ واقعا خستهـ شدمـ واقعا از منـ دختر چند سالهـ چیـ بر میاد
با سلام او کمک کنیدتا بیماری اش را درمان کند
بهتر است با انها بحث و جدل نکنید وکاری کنید که ازحالت منفی نگری خارج شوند و فازشان مثبت شود مثلاآنها را به کتاب خواندن علاقه مند کنید کتابهایی مثل از دولت عشق و دیگر کتابهای خانم کاترین پاندر کتاب راز کتاب 4اثر فلورانس و کتابهایی ک به انها انرژی مثبت میدهد
با انها واقعا وقلبا مهربان باشید باانها به مکانهای زیبا مثل طبیعت زیبا کنار اب و... بروید تا روحیه یشان حفظ شود
بنده تجربه شخصیم را گفتم موفق باشید
پاسخ ها
اونا اصلا اعتقاد ندارن که کتابها خوبن. .معتقدن خودشون از همه بهترن و بهتر میفهمن. یا یه جمله ای از تو کنابه پیدا میکنن بهت شک میکنن میگن کی بهت گفته اینو به من بدی. من با یکیشون در ارتباطم. ولی معتقدم مهر دوای همه چی هست
سلام دوستان من یکی ازاعضای خونوادم داره همیشه ازرفتاراش تعجب میکردم تاباخوندن مطالب فهمیدم بیماره
به نظرم زندگی باهاشون وحشتناکه ازبس ازنظرروانی ادمو داغون میکنن ادم نمیتونه ب خودش زندگیش اینده وهدفهاش فکرکنه فقط باید مواظب باشه کاری نکنی اون ناراحت بشه به شدت کینه ای بدبین اند حتی حرف زدن ب شوخی اوناروناراحت میکنه وحاضر نیستن قبول کنن بیمارن یاحتی سعی کنن درمان بشن من که نمیدونم چیکارکنم خسته شدم خداخودش کمک کنه
پاسخ ها
منم اینجوریم تمام فشار اون بیمار رو دوش منه نمیدونم چه خاکی بریزم تو سرم آیندم و زندگیم داره تباه میشه شبا به امید اینکه صبح از خواب پا نشم سرمو میزارم رو بالشت
سلام.
طول عمر بیماران پارانویید چگونه است؟ آیا کم عمر میکنند؟ مثلا 50 یا 60 سال؟
سلام به همه ی دوستان عزیزم
خواهشی که ازتون دارم اصلا با همچین آدم هایی ازدواج نکنید چون زندگیتون و آیندتون رو خیلی راحت از دست میدین بچه دار نشین چون ظلم بزرگی به بچتون میکنید من ۱۸ سالمه و شیمی درمانی میشم استرس برام بده ولی خوب متاسفانه مادرم گذاشته رفته و من پیش پدرم هستم و کاملا خستم کرده تمام هدفام مردن برام و احساس افسردگی دارم
برام دعا کنید
امیدوارم تمام این بیماران هرچه زودتر خوب بشن که البته بعیده!
سلام این بیماری بسیاربیماری مزخرفیه من درگیرشم خیلی بده اصن نمیخوام راجبش صحبت کنم من ب چشامم اعتمادندارم بایکیم در ارتباطم اونم دارم اذیت میکنم کلن بیماریش اینجوریه ک وقتی عصبانی میشی از کسی دلت میخواد طرفو بکشی یه همچین حسی دارم دوست داری دیگرانو متهم کنی خلاصه ماهاهرچی زودتر بمیریم زودتر راحت میشیم چون زندگی سختی داریم
۶ماهه تو رابطم.بعد ۱ماه فهمدم پارنویا داره.فشارهای بعد ازداوجش دیده.ماریجونامصرف کرده وترک کرده.قبول نداره مشکل داره.میگه ی گروه دنبالشن برشگردونن ب اون زندگیو همه بااونا همدستن.حتی والدینش.تاحالاتونستم قابل اعتمادباشم وتنهامعتمد.تماس خونوادش باروانشناسارو فک میکنه بااون گروهه.ادم حساس،مهربان و باهوش هست.نمیشه پیشنهاد روانشناس بدم.میگه ان گروه گفتن من دیونم وتو غذاش قرص بریز دیونه شه.اگ بگم ممکنه شک کنه از اونام.میخام کمک کنم شاد شه،همیشه ناراحته