باورهای اشتباه در مورد مغز انسان
مغز یکی از شگفت انگیزترین ساختارهای شناخته شده در دنیا است و اگر می خواهید به خاطر عملکرد ارزنده مغزتان، برایش هورا بکشید، باید نخست باورهای اشتباهی را که در موردش وجود دارد دور بریزید.
نظریه های عجیب زیادی درباره چگونگی عملکرد مغز انسان وجود دارد. این که نواختن موسیقی کلاسیک برای کودکان، آنها را باهوش تر می کند! یا بازی های فکری آی کیو شما را ارتقا می دهد! همه اینها اشتباه اند و توهمی بیش نیستند! در اینجا می خواهیم باورهای اشتباه معروف درباره مغز انسان را به شما معرفی کنیم:
باور اشتباه اول: تنها از ۱۰ درصد مغزتان استفاده می کنید!
اشتباه است! باور استفاده ۱۰ درصدی مغز، افسانه ای بیش نیست. ما برای انجام فعالیت های روزانه مثل: نفس کشیدن، خوردن، دیدن و تحلیل اطلاعات ساده، به تمامی قسمت های مغزمان نیاز داریم. در کلاس درس، ممکن است معلم ها بخواهند دانش آموزان را به تلاش بیشتر تشویق کنند، اما انجام این کار باعث ایجاد اتصالات عصبی بیشتر نخواهدشد و پیشرفت تحصیلی تا زمانی که سوئیچ این اتصالات خاموش باشد، ممکن نیست.
محققان معتقدند که در هر لحظه از زمان، تمامی بخش های مغز درگیر انجام چندین عملکرد هستند. اگر باور اشتباه ۱۰ د رصدی از مغز، حقیقت داشته باشد، آسیب دیدن مغز دیگر نباید نگران کننده باشد! چر ا ما باید تنها در مورد ۱۰ درصد کوچک از مغزمان که آسیب دیده است، نگران باشیم؟! واقعیت این است که حتی آسیب به کوچک ترین بخش مغز می تواند منجر به ایجاد عواقب وخیمی در عملکرد هر دو حوزه، شناخت و وظیفه، شود. تصویربرداری از مغز حاکی از این است که تمامی سطوح مغزی حتی در طول مدت خواب هم فعال هستند.
بیشتر قسمت های مغز همیشه فعال است، حتی در زمانی که ما واقعا از بخش های خاصی از مغزمان استفاده می کنیم. خوب فکر کنید: چگونه مغزی که ۳ درصد از وزن بدن را به خود اختصاص می دهد، ۲۰ درصد انرژی بدن را مصرف می کند! و فقط ده درصد آن فعال است؟
باور اشتباه دوم: با حل کردن معما و پازل به طور روزانه می توانید مغزتان را جوان نگه دارید!
اشتباه است! هیچ مدرک تحقیقاتی وجود ندارد که ثابت کند، انجام روزانه جدول، سودوکو، یا تمرینات آموزش ذهن زوال مغز را به تاخیر می اندازد یا انجام تمرینات فیزیکی یا معاشرت با دیگران می تواند باعث جوان ماندن مغز شود.
بارو اشتباه سوم: مغز افراد «چپ دست» و «راست دست» با یکدیگر فرق دارد!
اشتباه است! باور اشتباه است! چیزی که عنوان می شود این است که افراد چپ دست منطقی و راست دست ها هنری هستند. انسان از دو نیمکره اش برای عملکردهای شناختی استفاده می کند. عقیده دست چپی/ دست راستی نشات گرفته از این نظریه است که بسیاری از افراد (البته نه همه) پردازش اطلاعات زبانی را بیشتر در نیمکره چپ و قابلیت های مکان یابی و بیان عواطف را بیشتر از طریق نیمکره راست انجام می دهند. روان شناسان از این عقیده برای بیان تمایزات بین تیپ های مختلف شخصیتی استفاده می کنند.
در آموزش و پرورش، برنامه هایی طراحی شده که اتکای کمتری به فعالیت های منطقی «دست چپی» دارد. با این حال، طی بررسی های تصویربرداری از مغز، هیچ مدرکی دال بر این که نیمکره رسات به عنوان مکان خلاقیت باشد، به دست نیامده است. از طرفی با انجام آزمایش های اسکن از مغز این طور مشخص شده که دو نیمه مغز به طور پیچیده ای و حتی بیشتر از آنچه که قبلا تصور می شده، به یکدیگر متصل هستند. پس عملکردهای حل مسئله یا خلاقیت، مرتبط به هر دو نیمکره مغز است، نه فقط یک قسم خاص. مغز از هر دو نیمکره و حتی از تمامی قسمت هایش برای یادگیری، در ک و تجسم در ریاضیات استفاده می کند.
باور اشتباه چهارم: شما قبل از یاد گرفتن زبان دیگری باید بتوانید به یک زبان صحبت کنید!
اشتباه است! کودکانی که به طور هم زمان فارسی و مثلا ترکی را یاد می گیرند، زبانی را با زبان دیگر اشتباه نمی کنند و روند یادگیری آنها هم کند نیست. نظریه تداخل دو زبان به این دلیل ارائه شد که بخش های مختلف از مغز برای ذخیره سازی اطلاعات دریافتی با یکدیگر رقابت می کنند. در واقعیت، کودکانی که دو زبان را فرا می گیرند، حتی به طور هم زمان، دانش کلی بهتری از ساختارهای زبانی به صورت یک پارچه به دست می آورند.
باور اشتباه پنجم: مغز زنان و مردان در کسب مهارت های یادگیری متفاوت هستند!
اشتباه است! البته تفاوت هایی در مغز زنان و مردان وجود دارد و تمایز فیزیولوژیکی ممکن است منجر به تفاوت هایی در عملکرد مغزشان شود. تاکنون در هیچ تحقیقی مشخص نشده که تفاوت جنسیتی در نحوه اتصالات شبکه های عصبی در زمان یادگیری یک مهارت جدید، نقش داشته است. حتی اگر تفاوت هایی مرتبط با جنسیت یافت شود، معمولا بسیار ناچیز است یا به بیان دیگر این تفاوت ها الزاما به هیچ شخص، گروه یا جنس خاصی مرتبط نخواهند بود.
باور اشتباه ششم: هر فردی سبک یادگیری مخصوص به خود دارد!
اشتباه است! خیلی ها گمان می کنند اگر دانش آموزی بخواهد بهتر یاد بگیرد باید سعی کند اطلاعات جدید را مطابق سبک یادگیری خاص وجودش دریافت کند. مثلا اگر دیداری است از روش های تصویری و اگر شنیداری است از ورودی های صوتی و حس شنوایی خود کمک گیرد. درخصوص این باور اشتباه به نظر می رسد که اذهان عمومی از آزمایش های علمی هم پیشی گرفته اند، چرا که هر روزه، افراد زیادی از متخصصان مغز و اعصاب تقاضا می کنند روش مناسب مغز آنها برای یادگیری را مشخص سازند! نکته اینجاست که هنوز هیچ تحقیق علمی وجود ندارد که ثابت کند هر فردی روش یادگیری خاصی دارد و تمام نظریات ادعایی در این مورد امتحان نشده و بی اساس هستند. مراقب باشید توهمات شبه علمی جای شواهد علمی را نگیرند.
باور اشتباه هفتم: آسیب مغزی ماندگار است!
اشتباه است! اکثر افراد، فکر می کنند آسیب های مغزی در هر جایی از مغز که ایجاد شوند، به طور دائمی خواهند ماند و دیگر قابل درمان و ترمیم نیستند. برای مثال وقتی سکته مغزی می کند خیلی ها می گویند تا آخر عمر باید با عواقب و عوارض سکته بسازد چون دیگر راه درمانی برای او وجود ندارد! اما روند بهبود چنین آسیب هایی بستگی به شدت، محل و قابلیت فرد دارد. برای مثال، آسیب به سر در طول بازی فوتبال ممکن است منجر به ضربه مغزی جدی شود، اما اکثر افراد می توانند به مرور زمان بهبود یابند و حتی دوباره بازی کنند.
از طرف دیگر، ویژگی خودشفابخشی مغز دائمی نیست و نمی توان انکار کرد که وارد شدن یک ضربه شدید به مغز می تواند منجر به آسیب های ماندگار هم شود که چه بسا عواقب آن برای همیشه باقی بماند مهم این است که بدانید مغز انسان حالت انعطاف پذیری زیادی دارد. تحقیق نشان داده است حتی بعد از بروز آسیب های جدی به مغز مانند ضربه، با انجام برخی روش های درمان، مغز این قابلیت را دارد که با ایجاد اتصالات جدید، خودش را بازسازی کند یا فعالیت های اساسی خود را از طریق بخش های سالم دیگر از سر بگیرد.
باور اشتباه هشتم: انسان ها بزرگ ترین مغز را در میان جانوران دارند.
اشتباه است! وزن مغز فرد بالغ متوسط در حدود یک کیلو و سیصد گرم و طول آن تا حدود ۱۵ سانتی متر است. بزرگ ترین مغز در میان جانوران متعلق به نهنگ، با وزنی بالغ بر ۸ کیلوگرم است. پس از آن بزرگ ترین مغز با وزنی در حدود ۶ کیلوگرم به فیل ها تعلق دارد.
اما آیا اندازه این مغزها متناسب با جثه بدن حیوان است؟ آیا انسان ها در مقایسه با جثه بدن شان بزرگ ترین مغز را دارند؟ دوباره تکرار می کنیم که این تفکر تنها یک باور اشتباه است. به طور شگفت آوری، جانداری که بزرگ ترین مغز را نسبت به جثه خود دارد «حشره خوار» می باشد، که در حدود ۱۰ درصد از وزنش متعلق به مغز اوست.
باور اشتباه نهم: تمامی سلول های مغزی ما از بدو تولد وجود دارند و با مرگ ما این سلول ها هم برای همیشه از بین می روند!
اشتباه است! دانش سنتی بیان می کند که افراد بالغ تعداد زیادی سلول های مغزی دارند و وقتی این سلول ها از بین بروند، دیگر نمی توانند جایگزین شوند. در سال های اخیر، متخصصان دریافتند که مغز افراد بالغ، در دوران حیات، سلول های جدیدی را حتی در دوران کهنسالی می سازد. فرآیند تشکیل سلول های جدید مغزی به عنوان نوروژنز شناخته می شود و محققان پی بردند که این مسئله حداقل در یک منطقه مهم از مغز به نام هیپوکامپ اتفاق می افتد.
باور اشتباه دهم: ۱۰۰ میلیارد رشته عصبی در مغز انسان وجود دارد!
اشتباه است! این تخمین ۱۰۰ میلیاردی از رشته های عصبی اغلب اوقات تکرار می شود و هیچ کسی هم نمی داند که این موضوع از کجا نشات گرفته است. در سال ۲۰۰۹، یک محقق تصمیم گرفت تا سلول های عصبی یک فرد بالغ را بشمارد و دریافت تعداد این سلول ها از آنچه که می گویند کمتر است. براساس این تحقیق، مشخص شد که مغز انسان در حدود ۸۵ میلیارد رشته عصبی دارد که چند میلیاردی از تعدادی که تخمین زده شده بود کمتر است. با این حال ۸۵ میلیارد هم چیزی نیست که بخواهیم از آن صرف نظر کنیم.
باور اشتباه یازدهم: حافظه شما دقیقا مطابق آن چیزی است که می بینید یا تجربه می کنید!
اشتباه است! بعضی افراد نسبت به بقیه حافظه بهتری دارند، اما هیچ حافظه ای عالی نیست. اگر باور ندارید، چشمان خود را ببندید و سعی کنید چهره فردی را که می شناسید تصور کنید. درواقع سعی کنید چهره خودتان را مجسم کنید. در حالی که چهره خود یا فرد دیگری را تجسم می کنیم، نمی توانیم تمام جزییات آن را به خاطر بیاوریم. دلیلش این است که حافظه ما نمی تواند هر چیزی را که می بیند، می شنود، مزه می کند یا لمس می کند، با تمامی جزییات ذخیره کند.
در عوض مغز ما جزییات به ظاهر مهم را ثبت می کند و زمانی که بخواهیم آن را به یاد آوریم، آنها را به یاد می آورد. اما شرح مفصل جزییات یا حداقل کل آن، نمی تواند در حافظه ما ذخیره شود. در عوض چیزی را که برای تجربیات مان به یاد می آوریم یک مجموعه خلاصه شده از اطلاعات است مثل (شام بدی که در رستوران خوردم) که فقط یک سری اطلاعات کلیدی از آن (گوشت سوخته، لیوان کثیف، گارسون بداخلاق) را به یاد خواهیدآورد.
باور اشتباه دوازدهم: اینترنت افراد را کندذهن تر می کند!
اشتباه است! اگر شما با واژه «تعمیم گسترده» آشنا باشید، این باور اشتباه یکی از آنها است. هر ادعایی که درصدد کوتاه نمایی یا نتیجه گیری ساده و سطحی از موضوع مهم و بزرگی باشد، مطمئنا ادعای اشتباهی است و این گونه است که ما دچار کلیشه می شویم. ادعای این که اینترنت ما را کندذهن تر می کند واقعیتی بسیار ضعیف و تحت شرایط خاص است؛ اما تاکنون هیچ مدرک تحقیقاتی مبنی بر کندذهن تر شدن افراد، در این مورد ارائه نشده است.
شاید دلیل این که ما این مسئله را خیلی ساده قبول می کنیم این باشد که، در بعضی موارد، اعتماد به نفس مان را از دست می دهیم و به اصطلاح به اینترنت وابسته می شویم. هر زمان که نیاز به یادآوری چیزی داریم بلافاصله آن را در گوگل جست و جو می کنیم. این امر الزاما ما را کندذهن نمی کند، اما باعث می شود که بیشتر به یک «حافظه متغیر» متکی باشیم. درواقع، این نوع حافظه بسیار هم مفید است، چرا که اجازه ذخیره اطلاعات بیشتر در حجم کمتری را به ما می دهد. به جای به یادآوردن کل محتوای یک متن، می توانیم خیلی ساده تر و تنها از طریق نام یا چند کلیدواژه آن را به خاطر آوریم.
باور اشتباه سیزدهم: گوش دادن به موسیقی های کلاسیک کودکان را تیزهوش بار می آورد!
گوش دادن به موسیقی های موتزارت (بدون کلام) هم از نظر فیزیکی و هم از جنبه زیبایی شناختی برای عموم قابل قبول است. برخی از تحقیقات حاکی از این است که گوش دادن به اجراهای موتزارت، به طور موقت قابلیت های شناختی را بالا می برد. در سایر تحقیقات مشخص شد که هیچ مشخصه مهم آماری در «تاثیر گوش دادن به موتزارت» وجود ندارد. مایه تاسف است که برخی از رسانه ها بدون بررسی و با استناد به یک سری مدارک غیرعلمی، این عقیده را ترویج می کنند. افزایش هوش، آن هم با گوش دادن به موسیقی موتزارت یک باور اشتباه است. اگر شما به موسیقی کلاسیک علاقه دارید، نواختن آن برای کودکان تان هیچ ضرری ندارد، به شرط آن که انتظار انجام کارهای غیرممکن را، فقط با شنیدن موزیک نداشته باشید.
باور اشتباه چهاردهم: بازی های فکری شما را باهوش تر می کنند!
بیش از ۸۶۰۰ نفر در رده سنی ۱۸ تا ۶۰ سال درخواست کردند که متخصصان، بازی های آنلاینی را برای بهبود حافظه شان طراحی کنند و تنها بتوانند آن را سه بار در هفته بازی کنند. این افراد با ۲۷۰۰ نفر که اصلا بازی های فکری انجام نمی دهند و زمان یکسانی در اینترنت را برای مطالعه مطالب علمی و جواب دادن به سوال های علمی صرف می کنند، مقایسه شدند.
محققان بیان کردند افرادی که در یک دوره ۶ هفته ای آموزش ذهنی دیده اند، بهتر از کسانی بودند که در اینترنت هیچ کار خاصی انجام نداده بودند. در بعضی از قسمت های آزمایش، افرادی که در اینترنت جست و جو می کردند توانستند امتیاز بیشتری نسبت به کسانی که بازی می کردند کسب کنند. به بازی هایی که شما به عنوان تمرینی خاص انجام می دهید، نگاه کنید. آیا زمانی که در یک بازی استاد شدید، تغییرات محسوسی مبنی بر افزایش هوش در خودتان احساس می کنید؟! معلوم است که نه!
باور اشتباه پانزدهم: مغزتان وقتی که تحت فشار است بهتر کار می کند!
در بعضی از مراحل زندگی تان، ممکن است مواردی را تجربه کنید که شما در یک بازه زمانی خاص توانسته اید کاری غیرممکن را به انجام برسانید. گاهی اوقات وقتی تحت فشار هستیم، سعی می کنیم خودمان را به طریقی به جلو ببریم. هرچند تیک تیک ساعت می تواند محرک بسیار خوبی باشد، اما از آنجایی که این امر مستلزم اجرای سریع تر کار است، به هیچ وجه دلیلی برای عملکرد بهتر مغز نیست. درواقع، خیلی از موارد استرس زا، عملکرد مغز را کاهش می دهد.
فعالیت بیش از حد و به طور افراطی، آن هم تحت شرایط استرس آور، باعث ترشح بیشتر هورمون های بدن برای مواجهه با چنین شرایطی می شود. این تراکم هورمون ها در جریان خون به سلول های مغزی آسیب می رساند و آنها را از بین می برد. در نهایت، اگر گمان می کنید که تحت فشار، بهتر کار می کنید، به این علت است که تنها سعی در توجیه نتیجه پایانی این باور دارید. استرس، قابلیت شما را برای بهتر کارکردن افزایش نمی دهند، اما شما را برای انجام کار تحریک می کند. اگر روشی بیابید که بتوانید قبل شروع تیک تاک ساعت کارتان را تمام کنید، لطف بزرگی به خود کرده اید، اما اگر تحت فشار قرار گرفتید، حداقل از روش های مقابله با استرس استفاده کنید.
ارسال نظر