آوینا_استیکی 2
adexo3
۲۲۴۴۰۶
۲ نظر
۵۰۱۳
۲ نظر
۵۰۱۳
پ

قاسمخانی: نسل تتلو را نمی توانیم بلاک کنیم (۲)

من دخترم در ماشین کنار من می نشیند یکسری موسیقی ها می گذارد که من نمی فهمم. البته نمی توانم بگویم بد است یا خوب است ولی نمی فهمم.

قاسمخانی: نسل تتلو را نمی توانیم بلاک کنیم (2)





هفته نامه تماشاگران امروز - سیامک رحمانی، هیوا یوسفی: خودش می گوید خانه نشینم. ماه هاست که کاری ندارم. البته ما خبر داشتیم که سال گذشته با یک کلاس فیلمنامه نویسی عده ای از بچه های خوش ذوق را دور خودش جمع کرد و تمرین هایش هم ادامه دارد اما اینکه یکی از بهترین نویسنده های طنز مملکت بیکار باشد، شاید معنی اش این است که اوضاع مان خیلی خوب است و نویسنده و سریال طنز خوب، زیاد داریم و دیگر احتیاجی به قدیمی ها و باتجربه ها نیست. شاید هم معانی دیگری داشته باشد. حرف هایی که مهراب قاسمخانی خودش بهتر می تواند بگوید.

در ماه های اخیر همیشه از او باخبر بوده ایم. اگر در جنجال شلوارک هم نبوده، با مطالبی که در اینستاگرام می نوشته و تعداد عجیب و غریب فالوئرهایش خودش را به رخ کشیده.

کمال تبریزی گفته بود من نمی فهمم چرا تتلو اینقدر طرفدار دارد؛ تو تتلو را می فهمی؟

- من دخترم در ماشین کنار من می نشیند یکسری موسیقی ها می گذارد که من نمی فهمم. البته نمی توانم بگویم بد است یا خوب است ولی نمی فهمم.

مطلب مرتبط:

قاسمخانی: نسل تتلو را نمی توانیم بلاک کنیم (1)


قاسمخانی: نسل تتلو را نمی توانیم بلاک کنیم (2)

در مورد تتلو البته فقط ماجرای موسیقی اش نیست.

- یکی از معدود پیج هایی که دنبال می کنم، همین پیج است و حتی کامنت ها را هم می خوانم. برایم جالب است، چون یک مقدار غریب است و معرف نسلی است که دختر خودم الان در آن است و من می خوانم و سعی می کنم بفهمم. الان خودم روی طرح یک سریال کار می کنم و سعی می کنم یکی از شخصیت هایم از این نسل باشد، البته نه اینقدر گل درشت و پررنگ.

شخصیت این نسل را می شناسی؟

- دارم سعی می کنم و می نویسم. البته نه اینطور که خشتک شلوارش پایین باشد و موهایش سیخ سیخ باشد و نهایتا یک تیپ باشد، سعی می کنم بفهمم این نسل به چی فکر می کند. بچه هایی که پاتوق دارند؛ ما خیلی نداشتیم، دربند و کویر و ... و یکباره می بینی گیاهخوار می شوند. یکسری آیکون های مشخص هم دارند. مثلا کتاب نمی خوانند و تعریفی که ما از تربیت و ادب داشتیم را خیلی ندارند و ... چند وقت پیش تولد دخترم بود، یکسری از دوستانش آمده بودند. من فاصله گرفتم که راحت باشند و فقط آخرش رفتم یک ربعی کنارشان نشستم.

آن برخوردی که وقتی من نبودم با هم داشتند، وقتی من به عنوان بابای یکی شان رفتم نشستم، هیچ تغییری نکرد. همان دیالوگ همان رفتار! این شکل احترامی که ما باباهای دوستان مان را می دیدیم، هر چقدر هم آدم مزخرفی بودیم سعی می کردیم متین باشیم، ولی خیلی برای اینها مهم نیست. می توانم بگویم من دوست ندارم که البته دوست ندارم ولی بد یا خوبش را نمی توانم بگویم. یعنی دوست ندارم قضاوت کنم. این نسل اینطور هستند. مثلا آدم هایی که زیر پست های تتلو می نویسند به نظرم معرف یک نسلی هستند که باید آنها را بشناسیم.

اصلا تلویزیون موظف است که اینها را بشناسد. یعنی اگر قرار است آگهی پخش کنید، پول دربیاورید، خریدارهای شما باید اینها باشند یا باید سریالی پخش کنید که اینها هم دوست داشته باشند؛ نمی توانید آنها را عوض کنید چون عوض نمی شوند یا مثلا آنها را نادیده بگیرید و بگویید من اینها را نادیده می گیرم، پس از بین می روند. نه اینطور نمی شود و بعد نسل بعدی می آید از این هم متفاوت تر. ما خودمان و تلویزیون خیلی عقب هستیم. من یک زمانی فکر می کردم با پدرم خیلی اختلاف سلیقه دارم چون آن زمان شلوار جین لوله تفنگی پاره پوره مد بود، من می پوشیدم و بابام از لباس پوشیدن و سلیقه من متنفر بود.

در حقیقت از همه چیز من بدش می آمد و یکسره دعوا داشتیم. حتی عکس و پوسترهایی که به در و دیوار می زدم را چند وقت یک بار پاره می کرد و من فکر می کردم چقدر بابای باحال تری خواهم شد چون خیلی به روز هستم اما نشد. فاصله ای که من با بابا داشتم، فاصله کمتری بود تا فاصله الان من با دخترم. کاملا از دید او و دوستانش فسیل هستم و من را به عنوان اُمل نگاه می کنند. یک زمان می گویم موسیقی فلان، یک جوری نگاهم می کند، خجالت می کشم بعد یادم می آید که آن زمان بابای من موسیقی گل های فلان گوش می کرد و من حرص می خوردم چون مدرن تاکینگ گوش می کردم. الان فاصله عجیب غریب تر است.

این در کار هم سخت می شود برای اینکه...

- و به شدت در این مورد شکست خوردیم چون این نسل کتابخوان نیستند و به رسانه صریحی مثل تلویزیون نیاز دارند و به شدت همه ما یعنی نه تنها مسئولان که خود ما هم در ارتباط با این نسل شکست خوردیم و این نسل قرار است چهار پنج سال دیگر به طور جدی وارد جامعه شوند و ما اصلا آنها را نشناخته ایم.

این نسل از کجا آمده؟ بالاخره یک بخشی را می گوییم مسئولان و نظام حواس شان نبوده اما تو چرا بچه ات...

- من کوتاهی کردم و بچه ام را نشناختم. به نظرم بحران داریم. وقتی یک تلویزیونی داریم که نمی تواند با مردم ارتباط برقرار کند، خیلی مسئله مهمی است، اگر یک شبکه خصوصی بود که نمی توانست مهم نبود. مثلا یک قشر خاصی را داشت و یک قشر عظیمی را نداشت ولی وقتی ما فقط یک تلویزیون داریم که قرار است با مردم ارتباط برقرار کند که نمی تواند و مخاطبش را از دست می دهد و بی پول می شود و حتی آگهی ها هم افت می کنند، به نظرم این بحران است که نتوانسته ایم ارتباط برقرار کنیم. الان احسان علیخانی یک مهمان دعوت می کند، آن خانم در جامعه هست و با یک سبک خاص خودش زندگی می کند و از این کار پول درمی آورد. یک برنامه تلویزیون وظیفه اش است که به عنوان یک شغل جالب و عجیب این آدم را نشان بدهد.

قاسمخانی: نسل تتلو را نمی توانیم بلاک کنیم (2)

مسئله این است که اصلا نمی تواند آن خانم را نشان بدهد و اصلا تلویزیون آن شغل را به رسمیت نمی شناسد. در اینستاگرام یکسری عکس داشت، مردم کنار هم گذاشتند و مایه شوخی و خنده ملت شد.

- همین بامزه است.

تلویزیون به این وجه نمی پردازد. با عنوان دیگری او را دعوت می کند. مثل هنرپیشه ها و هنرمندهای ما که یک جلوه ای در تلویزیون دارند و در زندگی شخصی خودشان چیز دیگری هستند.

- یک مقدار نگاه تلویزیون اینجور است که اگر از من خوشش نمی آید من را حذف می کند. اگر فرض بگیریم که من اشتباه می کنم، نمی آید من را به تیم خودش ببرد. به نظرم اینجور تکنیک ها محکوم به شکست است. شما نمی توانید چشم تان را ببندید. شاید آن لحظه بگویید من این آدم را بلاک کردم و شاید من احساس کنم حذف شان کردم ولی هستند.

مثلا در همین صفحه خودم من شاید تا به حال ده هزار نفر را بلاک کرده باشم، ولی آنها هستند و در جامعه حضور دارند به من نمی توانند فحش بدهند، می روند در صفحه یک نفر دیگر فحش می دهند. من این آدم را تغییر نداده ام. البته الان رویکردم را تغییر داده ام و می روم به کامنت شان جواب می دهم و بعد بلاک شان می کنم که بفهمند از نظر من اینطور آدمی هستند و اقلا حرفم را گفته باشم.

خنداندن این نسلی که در موردشان صحبت می کنیم خیلی متفاوت تر به نظر می رسد.

- اصلا فرق می کنند. دخترم همین دیروز گفت یارو فاز پرچم برداشته بود! من اصلا نمی دانستم یعنی چی، توضیح هم داد و من نفهمیدم. اتفاقی که افتاده این است که ما هنوز فکر می کنیم نسل جوان هستیم. مثلا من از دهه ۷۰ شروع کردم به کار کردن با یکسری بازیگر، هنوز هم به عنوان شخصیت های جوان از همان ها استفاده می کنیم مثل شقایق و سیامک انصاری و ... من دارم طرحی را می نویسم و خودم روی آن کار می کنم و دارم خودم را خفه می کنم رنج سنی آن را تا ۲۵ سال نگه دارم چون من زمانی که می نویسم وسط نوشتنم به سیامک فکر می کنم حتی اگر بدانم با او کار نمی کنم.

در کارهایی که می نویسم سیامک، هومن برق نورد، بهنام تشکر و ... در ذهنم می آیند. مثلا الان دارم سعی می کنم وقتی می نویسم امیر کاظمی در ذهنم باشد که در شمعدونی نقش پسر خانواده را بازی می کرد. امیر هم ازدواج کرده حتی ولی من او را در ذهن می آورم.

الان در حوزه بازیگر یا نویسنده نسل جدیدی داریم؟

- باید به وجود بیاید، البته ممکن است تعدادشان کم باشد. متاسفانه ما اینجا سیستم آموزشی درستی نداریم. فقط تلویزیون ما سعی می کند سریال های کمدی بسازد و ما اینجا کلاس کمدی تلویزیون نویسی نداریم. البته اعتقاد دارم که وظیفه تلویزیون نیست و تلویزیون فقط باید استفاده کند.

تربیت مجری که وظیفه تلویزیون است، الان جایی داریم که چهارتا مجری تحویل بدهد؟

- نمی دانم مجری ها چطور می آیند ولی می دانم یکسری مجری می آیند و فقط ادای یکدیگر را درمی آورند. ما حتی گفتیم یکسری بورسیه ای بفرستند خارج از کشور که یاد بگیرند و بیایند. در حقیقت یک هزینه ای کنید سودش در جیب خودتان می رود. تلویزیون نمی تواند این نگاه را داشته باشد که ما به شما این امکان را دادیم که دیده شوید.

اگر این امکان شماست چرا ده تا مهران مدیری دیگر نساختید؟ چرا پیمان قاسمخانی وقتی می رود دیگر هیچ کار کمدی خوبی درنمی آید؟ الان این آدم هایی که کار می کنند خودشان زحمت کشیده اند. اصغر فرهادی خودش اصغر فرهادی شده؛ هیچ کس نمی تواند بگوید مثلا ما مردم کاری کردیم که تو به اینجا برسی.

قاسمخانی: نسل تتلو را نمی توانیم بلاک کنیم (2)

اگر تلویزیون برای دیده شدن به پیمان قاسمخانی کمک کرده، پیمان هم با کار خوبش به تلویزیون کمک کرده.

- تلویزیون می تواند این را وقتی بگوید که بتواند بگوید پیمان قاسمخانی پررو نشو، تو را بیرون می کنم و ده تا جایگزین برایت دارم. اگر ذوقی بوده اینها و مهران مدیری خودشان داشتند. اگر سیستم جوری بود می توانست ۵۰ تا رضا عطاران تولید کند که اگر یکی از آنها پررو شد، بگوید من این همه رضا عطاران جایگزین دارم، آن وقت درست بود.

اینگه می گویید تلویزیون این کار را نمی کند یا ... در مورد چی صحبت می کنید؟ آنجا یک رسانه و یک دریای عجیبی است که نه نگران این است که وضعیت مالی من چی می شود و نه چیز دیگر. در تلویزیون چه کسی باید بنشیند فکر کند و نگران باشد که امثال محراب قاسمخانی ساخته شوند یا نه؟

- این شاید به نگاه ما و شمایی برمی گردد. من خودم را هم نمی گویم؛ پیمان قاسمخانی ده دوازه سال در تلویزیون به عنوان سرپرست نویسندگان، پربیننده ترین کارهای بعد از انقلاب را ساخت و بیننده آورد و تبلیغ و پول آورد. از پیمان قاسمخانی چرا استفاده نکردند. به این عنوان که اصلا ماهی اینقدر می دهیم که اصلا نروی جای دیگری کار کنی، فقط بیایی فیلمنامه ای که برای ما می آید را بخوانی. من فکر می کنم این یک نگرش عمومی است. الان وضعیت فوتبال را هم می بینیم استقلال و پرسپولیس به همین شکل هستند. یعنی یکسری مدیری هستند که می آیند و بعد عوض می شوند. چهار نفر کار می کنند نه برنامه ریزی دارند و نه فرهنگ سازی می کنند.

نه بعدا هم لازم می بینند جواب بدهند. اگر در دوره آقای ضرغامی مخاطب تلویزیون ریزش کرد الان باید به جایی جواب بدهد؟

- هیچ اتفاقی نمی افتد. من شنیدم آقای دارابی الان هم مشاور عالی رییس تلویزیون است.

یا آقای ضرغامی ممکن است دو سال دیگر وزیر ارشاد شود.

- ماجرا این است که می گویند ما خودی هستیم و این سهم اصلی باید بین ما تقسیم شود. این سهم هم پول نیست. مثلا پرسپولیس برای شان افتخار است و نمی خواهند آن را به شخص دیگری بسپارند. ماجرای اهلیت داشتن همین است که همه چیز برای خودمان باشد. نگاه نمی کنند فلان کارگردان، فلان نویسنده که خوب کار کردند بیایند در هسته مرکزی تلویزیون و به عنوان مشاور فعالیت کنند. کسانی مثل پیمان، سروش، مدیری، عطاران.

یا یک قراردادی ببندند که هر سال باید یک سریال خوب بسازی.

- نه حتی نسازند! بیایند بگویند تو بیا سریال های خوب را برای ما انتخاب کن و نظارت کن. این اتفاق نمی افتد و تهش انگار اصلا قرار نیست بیفتد. یک چیزی به اسم تجربه وجود دارد. من باید یک جایی بفهمم که این شکل و این روش من اشتباه است. این یک تجربه بود که گفتیم ماهواره ممنوع که خب نشد و وقتی آن را ممنوع کردید تنها کاری که کردید این بود که یکسری آدم خلافکار تربیت کردید. یعنی من الان دارم خلاف قانون عمل می کنم.

شما فکر می کنید چند نفر آدم در سطح تهران خلاف قانون عمل می کنند؟ بعد شما می آیی از پشت بام ماهواره را پرت می کنی، فردا طرف می رود یکی دیگر می خرد. یک آدم عاقل باید پیدا شود بگوید خب نشد، من گفتم ممنوع، استفاده کردند، پرت کردم پایین رفتند یکی دیگر جایش آوردند. یک راه دیگر پیدا کنیم. من می گویم حرف شما درست، ماهواره بهتر است نباشد. حتی با این نگاه یک راه دیگر برایش پیدا کنید. مشکل این است که به روش جدید اعتقاد ندارند و نفر بعدی هم که می آید همین کار را می کند و می زنند توی سر کسی که به عقیده او اعتقاد ندارد.

انگار بخشی از عقلانیت به رسمیت شناخته نمی شود.

- بله همین است! الان می گویند در استادیوم فحش می دهند ورود بانوان ممنوع، چون یک فرهنگ غلطی در استادیوم وجود دارد، آره غلط است ولی مسوولش شما هستید، نه آنهایی که در استادیوم نشسته اند. شما باید آنها را تربیت کنید. چطورش را من نمی دانم ولی اگر این کاری که تا الان کرده اید غلط است، نتیجه اش چیزی که الان می بینیم شده، یک کار دیگر باید بکنید. الان مردم نه سینما می روند، نه تلویزیون می بینند، نه استادیوم می روند و این یعنی ما واقعا شکست خورده ایم. یعنی یک جا اشتباه کردیم. حتی خود من هم اشتباه کرده ام که نتوانستم یک چیزی مثل شب های برره یا پاورچین بنویسم.

فیلم ها و سریال هایی که کار کردی، کدام را بیشتر دوست داری؟ شب های برره عجیب غریب گرفت.

- خیلی گرفت و من هم دوست داشتم ادامه پیدا می کرد ولی پاورچین برای من چیز دیگری بود. شب های برره را هم دوست داشتم ولی کارهایی که دوست نداشتم زیاد بود. مثلا مرد هزار چهره را خیلی ها دوست داشتند و من دوست نداشتم؛ آن چیزی که من می خواستم نبود.

قاسمخانی: نسل تتلو را نمی توانیم بلاک کنیم (2)

پاورچین بیننده حس می کرد کسانی که می نویسند و بازی می کنند درک درستی از موقعیت و فضا دارند.

- گروه خیلی خوبی داشتیم. همه همدیگر را دوست داشتیم و واقعا وقتی شب می گفتند تمام شد آف، به این فکر می کردیم که چه برنامه ای بریزیم چون سخت بود از هم جدا شویم.

یا مثلا سن پطرزبورگ، قشنگ معلوم بود کسی که آن را نوشته این فضا را زندگی کرده.

- سن پطرزبورگ را یادم رفت بگویم. در کارهایی که کردم آن را هم خیلی دوست داشتم. برای سن پطرزبورگ ما دو بار کامل فیلمنامه را دور ریختیم و از اول نوشتیم. پول اضافه ای هم نگرفتیم چون واقعا آن را دوست داشتیم ولی در کل یک سال و نیم زمان برد.

شاید اگر کسی غیر از افخمی می ساخت، بار طنز و فانتزی اش بیشتر می شد.

- خیلی فرق می کرد. البته آن فیلمنامه هم تغییر کرد. مثلا من امین حیایی را خیلی دوست دارم ولی شخصیتش در فیلمنامه نبود و آقای افخمی آن را اضافه کرد. ما یک شخصیت زن مهم داشتیم که آن را حذف کرد و یکسری تغییرات دیگر ایجاد کرد که من دوست نداشتم. از اول هم قرار بود سامان مقدم بسازد، او قبول کرده بود و حتی یک سفر با هم و با آقای اعتباریان به سن پطرزبورگ رفتیم که سفر گرانی بود ولی مهمان آقای اعتباریان بودیم ولی سامان در قطار بین مسکو تا سن پطرزبورگ فیلمنامه را خواند و دوست نداشت.

از آن اشتباه های تاریخی او بوده؟

- شاید! گفت به نظرم خنده دار نیست.

بعد سامان یک عاشقانه ساده را به عنوان فیلم طنز ساخت.

- خب نشد؟

ندیدی؟

- من از سامان دو فیلم دیدم آن هم فیلم هایی که پیمان نوشته.

مثل پیمان همه فیلم ها را می گویی ندیدی که نخواهی در مورد کارهای آنها حرف بزنی؟

- نه، این واقعا برای من یک معضل شده. خیلی از اینها دوستان خوب من هستند و من حتی یک فیلم هم از آنها ندیده ام.

نمی بینی که انتقاد نکنی؟

- مشکل این است که خیلی ها را نمی شناسم. مثلا در ختم پدر شقایق، رضا کریمی را کنار خودم گذاشته بودم که هر کس از دور آمد به من بگوید این کدام بازیگر یا کدام تهیه کننده یا کارگردان است، چون هیچ کدام را نمی شناختم. گفتم از بغل دستم تکان نخوری که من آبروریزی نکنم.

هیچ وقت وسوسه نشدی بازی کنی؟

- به من پیشنهاد شده ولی نرفتم. به نظرم خیلی بی استعدادم.

قاسمخانی: نسل تتلو را نمی توانیم بلاک کنیم (2)

این خاطره هایی که در اینستاگرم می نویسی خودشان قابلیت ساخت دارند.

- نصف بیشترشان را اصلا نمی شود نوشت.

با پیمان چقدر اختلاف دارید؟

- من با پیمان خیلی هم سلیقه هستم. مثلا من زنگ می زنم می گویم این فیلم را ببین یا این فیلم را گرفته ام نبین. اگر من بگویم نبین، نمی بیند یا اگر او به من بگوید نبین، نمی بینم. برای اینکه هم سلیقه هستیم. گاهی هم می گویم فلان فیلم را ببین. بعد که می بیند، زنگ می زند یک ساعت با هم در مورد آن صحبت می کنیم. یعنی من چشم بسته هم می دانم اگر قرار است پیمان سرپرست باشد من چطور باید بنویسم یا کارهایی که پیمان سرپرست است، قسمت هایی که نوبت من است، من فقط می روم ایده و طرح را تعریف می کنم. پیمان سکانس های من را نمی خواند و می داند چه چیزهایی قرار است بنویسم یا مثلا هر دو در یک دوره هایی خیلی دعوایی بودیم و فیزیکی بودیم.

با هم یا بیرون؟

- شده که یکدیگر را حسابی زدیم ولی نهایت قهرمان هم نیم ساعت بوده، نیم ساعت بعد داشتیم می خندیدیم که کی بهتر زده ولی در یک دوره ای نمی شد ما با هم بیرون برویم و زخمی و زیلی به خانه برنگردیم. برنامه ثابت بود. یک ماشین بد بوق می زد یا بد می پیچید ما با قفل فرمان پیاده می شدیم. استثنا هم نداشت ولی از یک طرف پیمان سر به راه تر بود. من درس نخون بودم، دوست های ناجور داشتم. مثلا دوست هایی داشتم که بابام می گفت نمی خواهم بیایند خانه مان ولی فردا دوباره خانه ما بودند.

ولی نوشته بودی بعدا پیمان با رفقای شما بیشتر حال کرده.

- الان پیمان با دوست های دوره دبیرستان من رفت و آمد دارد. رفیق های او درس خوان و لوس بودند و خیلی قابل معاشرت نبودند. همیشه با دوست های من بیشتر خوش می گذشت.

الان چی می بینی؟

- پرسون آف اینترست، همزمان فلش را هم می بینم.

قاسمخانی: نسل تتلو را نمی توانیم بلاک کنیم (2)

فلش فوروارد؟

- نه، آن خیلی زود تمام شد و مثل لاست ادامه اش را نداشتند. من لاست را از سیزن یک دنبال می کردم ولی خوشحالم که مردم سریال بین می شوند و سلیقه شان بالا می رود. من خوشحالم چون همه (در کار سینما و تلویزیون) مجبور می شوند خوب کار کنند یا کلا بی خیال می شوند و کار نمی کنند. چند وقت پیش آقای طالبی نژاد یک گفتگو داشت که می گفت شما چون خیلی مرفه هستید مردم را نمی شناسید.

الان در کارت من ۳۰ یا ۴۰ هزار تومان پول است و هیچ پس انداز دیگری هم هیچ جا ندارم. این مبلغ هم از صد هزار تومانی است که شقایق هفته پیش به حسابم واریز کرد و ۶ ماه است درآمد من صفر است. شقایق هم اگر خوب پول دربیاورد، سه چهار ماه در سال کار می کند و بقیه اش پولی است که قبلا درآورده ایم. من از دزد و پلیس پروژه دارم ماشینم را عوض کنم. یعنی یک ۲۰۶ داشتیم بعد قسطی یک مزدا ۳ خریدیم و قسط هایش را پرداختیم.

الان هم دو سه سال است تلاش می کنم این را عوض کنم و بدهم یک ماشین کمی بهتر بگیرم نمی شود. بچه های ما هیچ کدام از این کار صاحبخانه نشدند. چرا کسی مثل امیر ژوله که برای رسانه نمایش خانگی کار کرد، از پول قهوه تلخ توانست خانه بخرد چون هم مدیری و هم گلیان ها پول خوبی می دادند؛ کاری که به من هم پیشنهاد شد اما نرفتم.

این نرفتن به جدایی شما از مدیری برمی گردد؟

- بله، گروه طوری شده بود که دیگر مثل گروهی که در پاورچین و ... بودند را نداشت و من دوست نداشتم.

پیمان هم؟

- پیمان یک سال زودتر از من از گروه جدا شد.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتی ۹/۵ ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • بدون نام

      حالم بهم زنا

    • Utopia

      مواظب خالکوبی بازوی چپ و راستت باش منشوری نشی..

      یهو دیدی حاج آقا علی پور پیدا شدا...

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج