خواندنی ها با برترین ها (۳۳)
در این شماره از خواندنی ها با کتابی درباره ی عشق به قلم آلن دوباتن، رمانی از ماریو پوزو نویسنده ی «پدرخوانده»، مجموعه شعری از هولدرین و... آشنا شوید.
برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره از خواندنی ها با کتابی درباره ی عشق به قلم آلن دوباتن، رمانی از ماریو پوزو نویسنده ی «پدرخوانده»، مجموعه شعری از هولدرین و... آشنا شوید.
جستارهایی در باب عشق
- آلن دوباتن
- ترجمه ی گلی امامی
- انتشارات نیلوفر
- چاپ اول: ۹۴
وقتی عاشق می شویم، تصادف های طبیعی زندگی را، پشت حجابی از هدفمندی پنهان می کنیم. هرچند اگر منصفانه قضاوت کنیم، ملاقات با ناجی مان کاملاً تصادفی و لاجرم غیر ممکن است، اما باز اصرار می ورزیم که این رخداد از ازل در طوماری ثبت شده بوده و اینک در زیر گنبد مینایی به آهستگی از هم باز می شود.
(با دست خودمان) سرنوشتی می بافیم تا از اضطراب ناشی از این واقعیت که هر حکمتی در زندگی مان هر چند اندک، ساخته ی خود ماست، نجات پیدا کنیم، (و فراموش می کنیم) که طوماری (و طبعاً سرنوشت از پیش مقرر شده ای) وجود ندارد؛ این که چه کسی را در هواپیما ملاقات بکنیم یا نکنیم حکمتی جز آنچه خودمان به آن اطلاق می کنیم ندارد- به عبارت دیگر می خواهیم از اضطراب ناشی از این که کسی زندگینامه ی ما را ننوشته و عشق های ما را بیمه نکرده است پرهیز کنیم.
الیاس کانتی می گوید: «دیدن ورای آدم ها آسان است، ولی ما را به جایی نمی رساند.» به عبارت دیگر چه آسان و چه بی فایده در افراد عیب می یابیم. آیا وقتی عاشق می شویم بعضاً به این دلیل نیست که، حتی به بهای کوری خودمان در این فرایند و آن لحظه خواسته ایم، دیدن ورای آدم ها را نفی کنیم؟ اگر بدبینی و عشق دو گزینه متقابل باشند، آیا عاشق شدن ما به این دلیل نیست که می خواهیم از موضع ضعف بدبینی، نجات یابیم؟ آیا در هر «عشق در نگاه اول» نوعی گزافه پردازی که ما را از منفی نگری معمول مان منفک می کند و تمرکز و نیرویمان را معطوف کسی می کند که چنان باورش داریم که هرگز حتی خود را چنین باور نداشته ایم.
تربیت، آزادی، تفکر علمی (مجموعه مقالات)
- دکتر محمود صناعی
- به کوشش دکتر حسن حمیدپور
- انتشارات آگاه و ارجمند
- چاپ اول: ۹۴
دکتر صناعی، تنها شخصیت آکادمیک و به اصطلاح دانشگاهی نبود. او شخصیت فراگیر اجتماعی، تربیتی، هنری و فلسفی نیز داشت. مخصوصاً با برخورداری ازتوان مندی ستودنی خود در نویسندگی و سخن آرایی، صدای رسای خود را به گوش روشنفکران، آزاد اندیشان و مسئولان می رساند.
کمتر نویسنده، به ویژه روان شناسی را می شناسیم که به اندازه ی محمود صناعی، درباره ی مسایل روز جامعه، از دیکته و انشای دانش آموزان گرفته تا تربیت منش و استعداد افراد، از لزوم یادگیری زبان های زنده ی دنیا تا تربیت محقق و معلم و مدیر، از قالی بافی گرفته تا آموزش نوآوری های جدید، از گاندی گرفته تا هرلدسکی و از افلاطون گرفته تا جان استیوارت میل مطلب نوشته باشد و به طور مرتب، منظم و مداوم، بر عقاید روشنگرانه ی خود پای فشرده باشد و حتی گاه خاطر مسئولان حکومتی را مشوش کرده باشد. کمتر نویسنده و درمان گری را در ایران می شناسیم که محتوای نوشته های خود را با الهام گرفتن از اندیشه ها و آرای مطرح شده در آثار کلاسیک ایرانی اعم از شعر، نثر، طنز، کنایه، تا این حد جذاب، رنگین و اثرگذار کرده باشد....
مهاجر خوشبخت
- ماریو پوزو
- ترجمه ی فتح الله جعفری جوزانی
- انتشارات روزنه کار
- چاپ اول: ۹۴
دومین کتابم مهاجر خوشبخت را بهترین و شخصی ترین رمان خود می دانم. این کتاب در عمل ثابت کرده که جالب ترین کتاب من است چون پر از غافلگیری است. وقتی داستان را شروع کردم، نقشه ام این بود که خودم قهرمان آن باشم. بنا بود این کتاب داستان زندگی نویسنده بسیار فقیری باشد که مادر، خواهر و برادرانش دشمن هنر او هستند و نشان بدهد که چگونه در پایان، علیرغم دشمنی آنها، به موفقیت می رسد.
اما چقدر تعجب کردم وقتی دیدم مادرم به قهرمان کتاب تبدیل شده بود. و خواهرم از من صادق تر، قابل اعتمادتر و شجاع تر بود. در طی نگارش این کتاب، ایتالیایی های مهاجری که با کلاه نمدی خاکستری آغشته به عرق، و سبیل های چخماقی شان روزی دوازده ساعت کار می کردند، کاملاً ناخودآگاه وقار قهرمانان را یافتند. چطور این اتفاق افتاد، هرگز ندانستم.
پس از انتشار کتاب، نقدهای حیرت انگیزی دریافت کردم. ولی بعد دوباره غافلگیر شدم: هیچ اتفاقی نیفتاد. پولدار و مشهور نشدم. در واقع فقیرتر از قبل بودم، مجبور شدم به جای یک جا، در دو جا کار کنم. شدیداً عصبانی بودم، اما فقط از دست خودم، همه زندگی ام را مورد بازنگری مجدد قرار دادم. چرا مخاطب باید اهمیت می داد که من چقدر از وجود خودم را در آن کتاب گذاشته بودم، چقدر به تک تک جمله ها اهمیت داده بودم؟ چرا باید خانواده ام به نوشته هایم اهمیت می داد وقتی که حتی نان روزانه ام را تأمین نمی کرد؟ اما بعد غافلگیری دیگری رخ داد. در واکنش به یأس خود، و برای تأمین معاش خانواده ام، تصمیم گرفتم یک کتاب پرفروش بنویسم، آن کتاب پدرخوانده بود. چهار سال طول کشید تا تمامش کردم. اما مرا به هدفم رساند. این کتاب پرفروش بود و این بار پولدار و مشهور شدم....
فیلم اول من
- استیون لوئنستاین
- ترجمه ی وازریک درساهاکیان
- انتشارات هرمس
- چاپ اول: ۹۴
تنی چند از کارگردان هایی که با آن ها گفتگو کردم گفتند با هر فیلم تازه شان، طوری تا می کنند که انگار در حال ساخت فیلم اولشان هستند. پدرو آلمودووار که در گفتگویش معترف است در زمان اولین فیلمش، کمترین علاقه ای به امور فنی فیلمبرداری نداشت، می گوید حالا هر وقت که قرار است سر صحنه ی فیلمبرداری تصمیم بگیرد که دوربین را کجا بگذارد و از کدام عدسی استفاده کند، با امکانات بی حد و نهایتی روبرو می شود که سرش را به دوران می اندازد. و می افزاید که به خاطر شهرتی که امروز نصیبش شده، گاهی در عالم خیال، روزی را تصور می کند که توانسته نام خود را تغییر دهد تا دوباره بتواند از آزادی عمل فیلم های اولش برخوردار شود.
فکر می کنم اگر پدیده ای به عنوان «قدیس فیلم های اول» وجود داشت بی برو برگرد به کارگردان ها توصیه می کرد همواره به یاد داشته باشند که علیرغم همه ی دشواری های آن فیلم اول، شاید دیگر هرگز آن همه «آزادی هنری» نصیبشان شود. بنابراین بهتر است حداکثر استفاده را از این موهبت الهی ببرند.
استیون لوئنستاین در فیلم اول من سراغ فیلمسازان طراز اول دهه های اخیر سینما نظیر پدرو آلمودووار و برادران کوئن رفته تا به کنجکاوی همیشگی ما پاسخ دهد.
کتاب شامل مصاحبه هایی شیرین و خواندنی از مصائب این فیلمسازان هنگام اولین تجربه ی سینمایی شان است و علاوه بر علاقه مندان هنر و سینما، می تواند منبعی درجه یک برای آموزش «گفتگوی مطبوعاتی» نیز باشد.
آنچه می ماند (مجموعه شعر)
- فریدریش هلدرین
- ترجمه ی محمود حدادی
- انتشارات نیلوفر
- چاپ اول: ۹۴
هلدرین در روزگار بازگشت دوباره ی اورپا به هنر و فلسفه ی یونان عتیق و شکل گیری نهضت کلاسیک در آلمان، بیش از گوته و شیلر که پیشگامان این نهضت بودند، در دستاوردهای فرهنگ یونان عتیق کندوکاو کرد. مقصودش هم در این راه اینکه به درکی عمیق تر از رویدادهای زمانه ی خود و مفهوم شاعرانه اش برسد. اما هر اندازه از سر آرمان خواهی رسالت خود را در مقام شاعر سنگین گرفت، زندگی و آثارش بحران زده تر شدند. خطر در هم شکستن روحی او نه از چشم پیرامونیانش دور ماند، نه از چشم خودش. در سال ۱۷۹۷ بود که گوته و شلیر خیرخواهانه توصیه اش کردند میل اندیشه پردازانه ی خود را کمی فرو بنشاند و به موضوعاتی سبکبارتر بپردازد.
هلدرین قبول چنین هشدارهایی را نه خوش داشت و نه می توانست. بلکه بر خود می دانست همخوان با آرمان های روز، منادی وطن جهانی و صلحی جاویدان باشد. اما اینکه تاریخ «هموار نشد»، بلکه انقلاب به راه دیگری رفت و به زودی برای دگراندیشان همه جا ساطور مرگ برپا کرد، و سرانجام میراث خود را به دست ناپلئون سپرد....
«مجله اینترنتی برترین ها» از تمامی ناشران، نویسندگان، مترجمان، منتقدان و علاقه مندان به حوزه نشر و کتاب دعوت می نماید مطالب خود را در حوزه معرفی و یا نقد و بررسی کتاب به آدرس زیر ارسال نمایند:
Bartarinha.editorial@gmail.com
همچنین برای ارتباط و هماهنگی های لازم می توانید با شماره 23051492 تماس بگیرید. منتظر پیشنهادات و انتقادات سازنده شما عزیزان می باشیم.
ارسال نظر