۱۵۶۰۰
۱۴ نظر
۵۰۹۴
۱۴ نظر
۵۰۹۴
پ

من به مدرسه میرفتم تا درس بخوانم،ولی او...

من به مدرسه میرفتم تا درس بخوانم
تو به مدرسه میرفتی به تو گفته بودند باید دکتر شوی
او هم به مدرسه میرفت اما نمی دانست چرا

من پول تو جیبی ام را هفتگی از پدرم میگرفتم
... تو پول تو جیبی نمی گرفتی همیشه پول در خانه ی شما دم دست بود
او هر روز بعد از مدزسه کنار خیابان آدامس میفروخت

معلم گفته بود انشا بنویسید
موضوع این بود علم بهتر است یا ثروت

من نوشته بودم علم بهتر است
مادرم می گفت با علم می توان به ثروت رسید
تو نوشته بودی علم بهتر است
شاید پدرت گفته بود تو از ثروت بی نیازی
او اما انشا ننوشته بود برگه ی او سفید بود
خودکارش روز قبل تمام شده بود

معلم آن روز او را تنبیه کرد
بقیه بچه ها به او خندیدند
آن روز او برای تمام نداشته هایش گریه کرد
هیچ کس نفهمید که او چقدر احساس حقارت کرد
خوب معلم نمی دانست او پول خرید یک خودکار را نداشته
شاید معلم هم نمی دانست ثروت و علم
گاهی به هم گره می خورند
گاهی نمی شود بی ثروت از علم چیزی نوشت

من در خانه ای بزرگ می شدم که بهار
توی حیاطش بوی پیچ امین الدوله می آمد
تو در خانه ای بزرگ می شدی که شب ها در آن
بوی دسته گل هایی می پیچید که پدرت برای مادرت می خرید
او اما در خانه ای بزرگ می شد که در و دیوارش
بوی سیگار و تریاکی را می داد که پدرش می کشید

سال های آخر دبیرستان بود
باید آماده می شدیم برای ساختن آینده

من باید بیشتر درس می خواندم دنبال کلاس های تقویتی بودم
تو تحصیل در دانشگاه های خارج از کشور برایت آینده ی بهتری را رقم می زد
او اما نه انگیزه داشت نه پول، درس را رها کرد و دنبال کار می گشت


روزنامه چاپ شده بود
هر کس دنبال چیزی در روزنامه می گشت

من رفتم روزنامه بخرم که اسمم را در صفحه ی قبولی های کنکور جستجو کنم
تو رفتی روزنامه بخری تا دنبال آگهی اعزام دانشجو به خارج از کشور بگردی
او اما نامش در روزنامه بود روز قبل در یک نزاع خیابانی کسی را کشته بود

من آن روز خوشحال تر از آن بودم
که بخواهم به این فکر کنم که کسی کسی را کشته است
تو آن روز هم مثل همیشه بعد از دیدن عکس های روزنامه
آن را به به کناری انداختی
او اما آنجا بود در بین صفحات روزنامه
برای اولین بار بود در زندگی اش
که این همه به او توجه شده بود !!!

چند سال گذشت
وقت گرفتن نتایج بود

من منتظر گرفتن مدارک دانشگاهی ام بودم
تو می خواستی با مدرک پزشکی ات برگردی، همان آرزوی دیرینه ی پدرت
او اما هر روز منتظر شنیدن صدور حکم اعدامش بود

وقت قضاوت بود
جامعه ی ما همیشه قضاوت می کند

من خوشحال بودم که که مرا تحسین می کنند
تو به خود می بالیدی که جامعه ات به تو افتخار می کند
او شرمسار بود که سرزنش و نفرینش می کنند

زندگی ادامه دارد ...
هیچ وقت پایان نمی گیرد ...

من موفقم من میگویم نتیجه ی تلاش خودم است!!!
تو خیلی موفقی تو میگویی نتیجه ی پشت کار خودت است!!!
او اما زیر مشتی خاک است مردم گفتند مقصر خودش است !!!

من ، تو ، او
هیچگاه در کنار هم نبودیم
هیچگاه یکدیگر را نشناختیم

اما من و تو اگر به جای او بودیم
آخر داستان چگونه بود ؟؟؟!!!


باز نشر اختصاصی: مجله اینترنتی Bartarinha.ir

من به مدرسه میرفتم تا درس بخوانم،ولی او...



پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • mahsa

    از بچگی تو گوشمون کردن که علم بهتر از ثروت است اما امروز هممون میدونیم که کدوم یکی بهتره حتی بچه دبستانی ها........

  • fatemeh

    تحت تاثیر قرار گرفتم .,..

  • فاران

    بسیار بسیار زیبا بود .
    ممنون از انتخاب زیبای شما .

  • asal

    maloome ke servat behtare amma ino ba afkaremoon sakhtiiim va vagheiyat nadare chon elm behtar az servate va ma hichvaght hatta behesh fekr nemioniiiiim..ey kaash mitoonestiim dark konim ke elm behtar az servate ta kasani ke tooye pool ghargh shodan in jomlaro be ma tahmil nakonan va ma ham enghadr ba pool doost nabashiiim

  • مهشید

    خیلی تاثیرگذار و قشنگ بود
    خدایا همه ی ما را از قضاوت کردن سریع و کورکورانه دور نگه دار... هر چند که هر روز خواه نا خواه اینکارو می کنیم!!!

  • من

    گریه کردم.

    پاسخ ها

    • hale

      akhey...che ehsasati!
      ba gerye shoma chizi dorost nemishe!

  • آرش

    واقعیت های جامعه همینه ! درد را از هر طرف بنویسی درد است ! مرسی

  • saeedeh

    خیلی جالب بود.

  • محمد

    درود وصد درود به خاطر این موضع.

  • mehr

    امیدوارم همه بچه ها بتونن با آرامش خاطر زندگی کنن...ممنون.

  • امیر

    با گریه و امیدواری کاری نمیشه واسه کسی کرد اگه میتونی دست این بچه ها رو بگیرین که آخرش این نشه....

  • nariman

    mahshar bood

  • Sila

    عالی بود.واقعا آدم متاثر میشه که انقدر تفاوت وجود داره
    چقدر خوبه که همه آدما تو هر شرایطی بفکر هم باشن.
    ممنون

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج