دهم سپتامبر؛ روز جهانی پیشگیری از خودکشی
دهم سپتامبر به عنوان روز جهانی پیشگیری از خودکشی نامگذاری شده است. طبق آمار سازمان بهداشت جهانی در هر ۴۰ ثانیه یک نفر در جهان خودکشی میکند. بیشترین آمار خودکشی متعلق به چین و روسیه است.
برترین ها: دهم سپتامبر به عنوان روز جهانی پیشگیری از خودکشی نامگذاری شده است. طبق آمار سازمان بهداشت جهانی در هر ۴۰ ثانیه یک نفر در جهان خودکشی میکند. بیشترین آمار خودکشی متعلق به چین و روسیه است.
سالانه ۲۰ تا ۶۰ میلیون نفر در جهان دست به خودکشی میزنند اما تنها یک میلیون نفر از آنها در اقدام خود موفق میشوند. خودکشی رفتار و پدیدهای ضداجتماعی است که معمولا در پی فشارهای اجتماعی و خانوادگی شکل میگیرد.
افزایش تعداد مرگهای غیرطبیعی در ایران خبرگزاری مهر مینویسد که طی ده سال گذشته، دستکم ۴۳۸ هزار نفر در ایران در اثر برق گرفتگی، مسمومیت با گاز، سوختگی یا غرقشدگی و سانحه از دنیا رفتهاند. مسمومیت دارویی مرگبار نیز در این مدت روندی افزایشی داشته است.
به گفته کارشناسان بیشتر خودکشیها از فشارهای روانی ناشی میشود. فشارهایی که عوامل گوناگونی مانند تنهایی، بیهدفی، احساس خلأ در زندگی، بیکاری و مشکلات اقتصادی دارد. در کنار تمامی مشکلات روانی ناشی از افسردگی، عواملی همچون استفاده بیش از حد از الکل و سوءاستفادههای جنسی نیز از دیگر دلایل اقدام به خودکشی هستند.
دیگر عوامل موثر در اقدام به خودکشی
در دسترس بودن موادی که امر خودکشی را تسهیل میکنند نیز از عوامل دیگری است که انگیزه خودکشی را در افراد افزایش میدهد. طبق آمار بیشترین شیوه خودکشی در جهان استفاده از مواد و داروهای خوراکی است. در ایران هم بعد از مصرف سیانور و قرص برنج، خودسوزی از شایعترین شیوههاست.
تحقیقیات نشان میدهد که خودکشی افراد سرشناس و محبوب باعث رواج و تشدید آمار خودکشی در آن رده سنی خاص میشود. فریدلر دبیر برنامه ملی پیشگیری از خودکشی در آلمان میگوید: «سال ۲۰۰۹ میلادی بعد از اینکه روبرت انکه دروازهبان تیم ملی آلمان در سن ۳۳ سالگی دست به خودکشی زد، تعداد خودکشی مردان جوان در این رده سنی به شدت افزایش یافت.»
آمار اعلام شده از سوی سازمان بهداشت جهانی حاکی از آن است که بیشترین آمار خودکشی متعلق به چین و روسیه است. در اروپا نیز لتونی و بلغارستان بالاترین آمار خودکشی را به خود اختصاص دادهاند. آمار خودکشی در ایران هم در سالهای اخیر روندی رو به افزایش داشته است، به طوریکه روزانه ۵ تا ۱۰ نفر در پی این اقدام جان خود را از دست میدهند. در این میان مردان تعداد بیشتری نسبت به زنان را به خود اختصاص دادهاند.
به باور کارشناسان دلیل اقدام افراد به خودکشی، صرفا پایان دادن به زندگی نیست بلکه آنها نمیدانند چطور باید به زندگی ادامه دهند. به همین جهت امکان پیشگیری از این اقدامات با ارائه مشاورههای روانی و حمایتهای روحی امکانپذیر است. با این وجود تا کنون مراکز تخصصی محدودی راهاندازی شده که به افراد در این زمینه مشاوره بدهند.
مشاوره مرگ خودخواسته
در این میان و با وجود تلاشهای سازمان بهداشت جهانی جهت پیشگیری از خودکشی، موسسات متعددی در سوئیس در زمینه مشاوره مرگ خودخواسته فعالیت میکنند. این سیاست که مخالفان بسیار زیادی در جهان دارد، چندیاست که تبدیل به یکی از قطبهای توریستی سوئیس شده است.
این موسسات که بهطور قانونی به بیماران درمانناپذیر، که امیدی به ادامه زندگی ندارند، برای دست زدن به مرگ خودخواسته، مشاوره میدهند. افراد داوطلب بعد از شرکت در جلسات مشاوره گوناگون و انجام مراحل اداری و قانونی نوع مرگ خود را انتخاب و در روز معین با همراهی شخصی معین و گاه یکی از نزدیکان به زندگی خود پایان میدهند.
از غریزه بقا تا میل به خودکشی
طبق آمارسازمان بهداشت جهانی خودکشی سیزدهمین عامل مرگ در دنیاست. خودکشی علت اول مرگ و میر نوجوانان و افراد زیر ۳۵ سال نیز هست. چرا برخی به مرز دل کندن از زندگی میرسند؟ آیا افسردگی اولین گام در مسیر خودکشی است؟
همه میدانیم که خواهیم مرد، اما آنچه ما را به خود مشغول میکند زندگی است. امید به آینده، دلبستگی به خانواده، شادی در کنار یاران، احساس امنیت اقتصادی و اجتماعی، پیشرفت شغلی، آرزوها، تعهدات فردی و عمومی و بسیاری نکات دیگر، میل غریزی به زندگی را رنگینتر میکنند.
اما همه در فراز و فرود زیستن یکسان نمیمانند. ناملایمات اجتماعی، ناکامیهای شخصی یا ویژگیهای روحی بسیاری افراد، انگیزههای بقا را از آنان میگیرد و چالش با زندگی را بیمعنا میکند. خودکشی از نظر روانشناسی و علوم اجتماعی پدیدهای است که به سه عامل مهم ارتباط دارد: عوامل محیطی که شامل پدیدههایی چون بیکاری، جنگ یا مسائل مربوط به همه جامعه میشوند.
عوامل فردی عموما شامل اتفاقات غیرقابل پیش بینی هستند. یک سوم خودکشیها توسط کسانی انجام میشود که بطور ناگهانی کار خود یا عزیزی را از دست دادهاند یا با رویداد ناگواری روبرو شدهاند که نتوانستهاند چارهای برای آن پیدا کنند.
عامل سوم هم عامل شخصیتی است. برخی افراد بهخاطر مسائل خانوادگی و شرایطی که در کودکی داشتهاند، شکنندگیهای روحی دارند و خیلی سریعتر در قبال مسائل بیرونی از خود واکنش نشان میدهند.
تقریبا همه محققان در قبال این سه عامل، اشتراک نظر دارند و البته ویژگیهای هر جامعه و محیطی میتواند نقش یکی از این عوامل را برجستهتر کند. آیا میل به خودکشی دلایل ارثی هم دارد؟ عنوان میشود که اگر یکی از والدین خودکشی کرده باشد، احتمال خودکشی در فرزند بالا میرود.
تحقیقات ده سال گذشته در علم ژنتیک و بیوشیمی، این فرضیه را مطرح کرده که عوامل ارثی هم در رویکرد خودکشی دخیل هستند. فقط مسئله این است که این رابطهها همه آماری هستند، نه علت و معلولی.
تنها در این حد میتوان گفت که امکان افزایش خودکشی نزد کسانی که در خانوادهشان کس دیگری خودکشی کرده وجود دارد. اما این میتواند تاثیر روحی یا نوعی الگوبرداری هم باشد. از طرف دیگر وقتی کسی در یک خانواده خودکشی میکند، حتما این خانواده مشکلاتی دارد. اما بهطور قطع نمیتوان در مورد ارثی بودن میل به خودکشی حرف زد. همچنین عنوان میشود که سیگار و الکل و مواد مخدر هم افراد را برای اقدام به خودکشی مستعدتر میکنند.
این در مواردی است که اعتیاد وجود داشته باشد. اعتیاد علاوه بر مشکلات جسمی و روحی، فرد را از زندگی معمولی دور میکند. دور شدن فرد از زندگی طببعی و اجتماعی نیز ریسک اقدام به خودکشی و استفاده از مواد مخدر و الکل را بالا میبرد. این عوامل بطور متقابل روی هم اثر میگذارند .
در برخی منابع از رابطه هوش و خودکشی هم یاد شده است. آیا کسانی که باهوشترند، بیشتر به خودکشی فکر میکنند ؟
نمیتوان این را به عنوان یک فاکتور تعیین کننده دانست. برای تصمیم به خودکشی، عوامل وشرایط مختلفی دست به دست هم میدهند. در کشورهای غربی زمانی بوده که مثلا شرایط تیزهوشان را در نظر نمیگرفتهاند، طبعا این افراد خود را در مدرسه با بچههای عادی هماهنگ نمیدیدهاند. اما الان سعی میشود برای کسانی که مشکلات هوشی دارند یا زیادی باهوش هستند، مدارس و آموزش جداگانه در نظر گرفته شود. نمیتوان هوش را یک فاکتور تعیینکننده دید.
درمورد هنرمندان و نخبگان و روشنفکرها چه؟ گفته میشود که حساسیتهای بالای آنها، افسردگی و احساس پوچی را در آنها را تشدید میکند. من فکر کنم که این بیشتر از آنکه مربوط به حساسیت افراد باشد، به محیط اجتماعی آنها باز میگردد. یک هنرمند، یک نویسنده یا یک محقق احتیاج دارد از سوی اجتماع و اطرافیان خود به رسمیت شناخته شود. در جامعهای که متفکر و نویسنده و هنرمند آزاد نیست یا کارش با ارزش تلقی نمیشود، مسلما ریسک افسردگی که یک فاکتور روانی مهم اقدام به خودکشی است، بالا میرود.
به رسمیت شناخته شدن یک نیاز عمومی در انسانها و بیتوجهی به این نیاز، موجب افسردگی و انزوا و بالا رفتن ریسک خودکشی میشود. از سوی سازمان بهداشت جهانی اعلام شده که خودکشی عامل اول مرگ و میر نوجوانان و جوانان زیر سی سال است. چه رابطهای بین سن و خودکشی هست؟
اول باید توضیح داد که آمار نسبتا دقیق در این زمینهها بیشتر در غرب هست و گفتههای ما بر اساس همین آمار است نه کشورهایی که آمار دقیقی از آنها نداریم. بر اساس این آمار، بیشتر جوانان زیر سی سال یا افراد بالای ۶۵ سال اقدام به خودکشی میکنند. طبق آمار میتوان این را هم گفت که در ۵۰ سال گذشته تعداد خودکشی به مرور بین جوانان ۲۰ تا ۴۰ سال افزایش یافته است. دلیل این افزایش را هم پژوهشگران به احساس ناامنی شغلی و نداشتن آینده روشن یا بیکاری ربط میدهند. در مورد پیرترها هم موضوع تنهایی و بیماریهای مربوط به کهولت عامل اصلی تلقی میشود.
آیا هر کس اقدام به خودکشی میکند، لزوما افسرده و شکستخورده و تنها و بیمار است؟ انگیزه آنی در این میان نقشی ندارد؟
انگیزه آنی هم هست اما در اکثر موارد، بین لحظهای که فکر خودکشی به ذهن کسی میرسد تا زمان اقدام، فاصله هست. در این فاصله، فرد به گزینههای مختلفی در مورد مشکل پیش آمده فکر میکند که خودکشی یکی از آنها است. معمولا این طور است که فرد وقتی هیچ راه حل دیگری را پیدا نمیکند، اقدام به خودکشی میکند. انگیزههای آنی برای خودکشی مربوط به مواردی هستند که اتفاقی کاملا غیرمترقبه و آنی مانند از دست دادن عزیزی یا از دست دادن شغل پیش میآید.
یکی از باورهای رایج این هست که هر کس دستکم یک بار در زندگی، به خودکشی فکر کرده است. این تصور پذیرفتنی است؟
نه! الان در سطح جهان گفته میشود که بهطور متوسط از هر ۱۰۰ هزار نفر در دنیا، ۱۵ نفر اقدام به خودکشی میکنند. آمار دیگری میگوید که در مجموع اقدام به خودکشی بین ۱۰ تا ۲۰ برابر بیشتر از میزانی است که به دست ما می رسد. حال شما اگر این آمار را ۲۰ برابر هم بکنید، یعنی ۳۰۰ نفر در صد هزار نفر و این نشان میدهد که بخش اعظم جمعیت دور و بر ما اقدام به خودکشی نکرده است. اما همانطور که در اول هم اشاره کردیم، اولین عامل مرگ و میر ناشی از یک عامل خارجی در جهان ما، خودکشی است. یعنی این حتی از آمار تلفات جنگ و جنایت معمولی هم بیشتر است.
در ضمن باید گفت که برخی کشورها مانند فرانسه، از اواخر دهه نود مبارزه با خودکشی نزد جوانان را تبدیل به یک اولویت اجتماعی کردند و ده سال بعد وقتی آمار گرفتند دیدند که توانستهاند با یکسری اقدامات پیشگیرانه، نرخ خودکشی قبلی را ۲۸ درصد پایینتر بیاورند. یعنی شرایط اجتماعی، آموزش والدین یا دقت افراد و سیستم آموزشی میتواند تاثیر خیلی مهمی در تغییر نرخ خودکشی بگذارد.
در ارتباط با خودکشی باید از دو چیز احتراز کرد: اول آنکه آن را تابو بدانیم و بگوییم اصلا نباید در بارهاش حرف زد. این باعث احساس گناه، تنهایی و انزوای هرچه بیشتر فردی میشود که به خودکشی فکر میکند.
از طرف دیگر نباید این را به چشم موضوعی پیشپاافتاده دید. در جوامع غربی آدم از خانوادهها میشنود که وقتی اقدام به خودکشی در جوانان میبینند، آن را ساده کرده و به بحرانهای دوره نوجوانی ربط میدهند یا میگویند میخواهد جلب توجه کند. ساده کردن یا تابو کردن موضوع خودکشی نادرست است.
کسی که در آستانه خودکشی قرار دارد، چه علایمی از خود نشان میدهد؟
بیخوابی و بیاشتهایی فرد علایمی هستند که میتوانند زنگ خطر باشند. فرد مدام احساس خستگی دارد، اعتماد بهنفس ندارد و احساس گناه و انزوا و ناتوانی و بدبختی میکند. عمومیترین عامل و حالت در اقدام به خودکشی، افسردگی است. اتفاقات ناگوار و غیرمترقبه و اعتیاد نیز خیلی دخالت دارند.
آیا انگیزههای خودکشی یا روش خودکشی نزد زن و مرد متفاوت هستند؟
معمولا در اکثر کشورها از نظر آماری تعداد زنانی که خودکشی میکنند از مردها بیشتر است. در اروپا زنان چهارده برابر مردان اقدام به خودکشی میکنند، اما تعداد خودکشی های موفق نزد مردان دو برابر است. مردان از روشهای رادیکالترمانند گلوله و دار زدن استفاده میکنند و زنها اکثرا دارو میخورند.
البته مسائل آماری، نمیتوانند توضیح دهند که چرا زنان از روشهایی استفاده میکنند که امکان مردن در آن کمتر است. آمار تنها تفاوت میان زن و مرد را نشان میدهد. تغییر شرایط اجتماعی دراروپا، هم نوع خودکشیها را تغییر داده و هم تفاوتهای بین دو جنس را. اینکه زنها به صورت حداقلی هم که شده، به یکسری حقوق برابر دست یافتهاند، باعث شده که تا حد زیادی میزان خودکشی در زنان کمتر شود.
چگونه میتوان به فردی که افسردگی شدید دارد یا حرف خودکشی را میزند، کمک کرد؟
باید از نصیحت آدم افسرده و ناامید پرهیز کرد. درس اخلاق دادن بیهوده است زیرا احساس ناتوانی و گناه را در فرد مبتلا تشدید میکند. نباید گفت همه از پس این مشکل برآمدهاند و راضی هستند و تو چرا نمیتوانی. مهم این است که از انزوای فرد جلوگیری شود. فرد باید بتواند از میل خود به خودکشی حرف بزند و کسی صحبتهای او را گوش بدهد.
نباید مشکلات فرد افسرده و در آستانه خودکشی را کوچک کرد و دستکم گرفت و همزمان نباید فکر کرد که صحبت کردن در این باره ممکن است قبح تصمیم به خودکشی را از بین ببرد و میل به آن را تشدید کند.
من دیدهام که بسیاری خانوادهها فکر میکنند اگر در این زمینهها سکوت کنند، به نوعی کمک کردهاند. اما اگر فرد بییند که توسط دیگران فهمیده میشود و در مورد او دورادور قضاوت نمیشود، در حالش موثر خواهد بود. در فرانسه تحقیق کرده بودند که حدود ۷۵ درصد کسانی که تصمیم به خودکشی داشتهاند وقتی توانستهاند با کسی در این مورد حرف بزنند، تصمیم خود را تغییر دادهاند.
یک بخش دیگر که مربوط به مسائل اجتماعی است، باید آموزگاران در مدارس با علایم خودکشی در دوران نوجوانی مانند افسردگی و انزوا و میل به تنهایی اشنا شوند و نسبت به آن حساسیت نشان دهند.
بههر حال پیام اقدام به خودکشی چیست؟ اعتراض، جلب توجه، یا انتقام گیری؟
دلایل خودکشی زیاد است. نه تنها شرایط روحی افراد، بلکه انگیزهها و شرایط اجتماعی آنها هم متفاوت است. مثلا ما میبینیم که وقتی دختری را در هند و افغانستان یا پاکستان به زور شوهر میدهند، اقدام به خودسوزی میکند تا ناتوانی و رنج خود از این وضعیت را نشان دهد.
در روم باستان یا ژاپن، نوعی خودکشی بوده برای بازسازی شرافت فردی که مورد تحسین هم قرار میگرفته است. در نتیجه در شرایط و اجتماعات مختلف، خودکشی معانی مختلفی دارد که باید به هر کدام نگاهی جداگانه انداخت. اما پیام بسیاری از خودکشیها به بنبست رسیدن است.
خودکشی از نگاه جامعهشناسانه
روانشناسان خودکشی را از علایم اختلالهای روانی میدانند. فروید می گفت آن کس که خود را میکشد، از غریزه عشق تهی شده، اما جامعهشناسی به پیشگامی امیل دورکیم، فروپاشی اجتماعی و برباد رفتن رویاها را زمینه خودکشی می بیند.
اریک فروم، فیلسوف و متفکر آلمانی می گوید که انسان ها همانند سایر پستانداران، زیست دوست و گریزان از مرگ هستند. روان شناسان میگویند که انسان تنها در حالتی شبیه هذیان دست به خودکشی می زند.
نگاه جامعه شناسانه و روانشناسانه به پدیده خودکشی متفاوت است. دومینیک اسکیرول، روانپزشک فرانسوی می گفت انسان به زندگی خود خاتمه نمی دهد مگر در دیوانگی. او می گفت کسی که دست به خودکشی میزند، قربانی اوجی از پرخاشگری است که به جای متمایل شدن به جامعه، به سوی خود او متوجه شده است.
زیگموند فروید عقیده داشت که خودکشی رویکرد آن دسته از بیماران روانی است که در آنها غریزه عشق خنثی شده و جای خود را به غریزه مرگ داده است. امیل دورکیم شاید نخستین دانشوری باشد که خودکشی را پدیده ای اجتماعى تلقى كرده و به پژوهش دامنه دارى در اين زمينه دست يازيده است. وی در این پژوهش كه امروز نيز بعنوان نخستين الگوى مرجع دراين زمينه محسوب میشود، از جمله به بحران ها و فروپاشىهاى اجتماعى اشاره كرده كه منجر به برباد رفتن روياها می شوند.
دوركيم گفته که پاشيدگى اخلاقى جامعه، فرد را براى خودكشى مستعد می کند. تعریف او از خودکشی این است:« هر نوع مرگی که نتیجه مستقیم یا غیرمستقیم کردار قربانی است با آگاهی از نتیجه آن.»
پیشینه نگاه اجتماعی به خودکشی
در واقع از قرن هفدهم به بعد بوده كه برخى انديشمندان در غرب مسئله خودكشى را مسئله جامعه تلقى كرده و آمار هاى مربوط را بر حسب گروه هاى اجتمعی جمع آورى کرده و مورد تجزيه و تحليل قرار دادهاند.
درسده نوزده، آرای دو مکتب روانشناسی و جامعه شناسی روبروی هم قرار گرفتند. بحث اصلی در این میان این بود که آیا خودکشی موضوعی اجتماعی است یا فردی؟ سی رایت میلز، جامعه شناس آمریکایی در اثر ارزنده خود «پیمان جامعه شناسی»، یکی از نخستین و وسیع ترین تعریف ها را از جنبه اجتماعی خودکشی ارائه داد. او می گفت وقتی مشکلی در بخش وسیعی از مردم تاثیر دارد، باید به ماورای افراد و در نتیجه به ساختارها و الگوهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه نظر افکند.
سیرایت معتقد بود که ملاک مسئله بودن یک پدیده در جامعه، آزار دهنده بودن آن برای شمار زیادی از مردم است. خودکشی به عنوان يك واقعيت اجتماعى در همه جوامع وجود دارد و آمار آن نیز رو به فزونی است. بنا بر شاخص های موجود، بیشترین موارد اقدام به خودکشی از آمریکای شمالی یا کانادا و کمترین موارد از آفریقا گزارش می شوند. به این قرار می توان نتیجه گرفت که میزان خودکشی در کشورهای توسعه یافته و صنعتی از کشورهای دیگر بیشتر است.
خودکشی در آمریکا نهمین علت مرگ در تمامی سنین و سومین علت مرگ در گروه سنی ۱۵ تا ۲۴ سال است. شتاب زندگی صنعتی و مدرن، شهرنشینی و تندبادهای فرهنگی ناشی از مهاجرت و تغییر ساختارها، تلاطم و تضادی شدید در بسیاری افراد میآفرینند. گاه فشار این تلاطم، در اقدام به خودکشی بروز می کند.
دستهبندی دلایل خودکشی
مطالعات گوناگون در زمينه علل اقدام به خودكشی، در سه عرصه اختلال های روانی، بیماری های جسمی و مسائل اجتماعی خلاصه شده اند. در زمينه مسائل اجتماعى، نکاتی چون انزوا، تبعیض و حرمان، طلاق، فقر، بيكارى یا نبود عدالت از جمله دلايل مهم به شمار می روند. در عين حال تركيبى از چند عامل نيز ميتواند انگيزه فرد براى اقدام به خودكشى تلقی شود.
افزایش مصرف داروهای ضدافسردگی در کشورهای ثروتمند جهان
پژوهش سازمان همکاری اقتصادی و توسعه در زمینه سلامت از افزایش مصرف داروهای ضدافسردگی در کشورهای ثروتمند خبر میدهد. بیتوجهی پزشکان نسبت به عواقب تجویز این داروها یکی از دلایل مهم این روند به شمار میرود.
علاقمندان به مصرف داروهای ضدافسردگی کم نیستند. داروهای ضدافسردگی اندوه بیمارگونه را درمان میکنند. کسانی که چنین داروهای مصرف میکنند میتوانند دوباره بخندند و زندگی کمرنجتری را تجربه کنند.
عواقب مصرف چنین داروهایی اما کم نیست. پزشکان در مورد فایده و زیان تجویز داروهای ضدافسردگی نظرات متفاوتی دارند. پرسش اینجاست که در درمان افسردگی از چه مرحلهای باید تجویز چنین داروهایی پیگیری شود. نگاهی به گزارش سلامت سازمان همکاری اقتصادی و توسعه نشان میدهد که در کشورهای ثروتمند جهان، تجویز داروهای ضدافسردگی بیشتر شده است.
مصرف بیرویه داروهای ضدافسردگی احتمال خودکشی را افزایش میدهد
نتیجه پژوهش دیگری سال گذشته در مورد مصرف داروهای افسردگی منتشر شد، حاکی از آن بود این داروها هیچ تأثیری در درمان افسردگیهای خفیف تا نیمه حاد ندارند. در نتیجه مصرف چنین داروهایی مضر است و حتی میتواند موجب افزایش احتمال خودکشی شود. با اینحال هنوز نظر واحدی در مورد تجویز چنین داروهایی برای درمان افسردگیهای خفیف تا نیمهحاد وجود ندارد.
در گزارش سلامت سازمان همکاریاقتصادی و توسعه توصیه شده است که برای درمان افسردگیهای خفیف شیوههای مختلف رواندرمانی به فرد بیمار پیشنهاد شود. در مورد افسردگیهای نیمه حاد «رواندرمانی فردی یا درماندارویی به عنوان گزینه درمانی برابر» ارائه شود. مصرف دارو حتی در مورد افسردگیهای حاد هم مورد بحث است.
نظر کاربران
خیلی مطلب جالبی بود ممنون...اما مشکل این جاست که آن ها که باید بخوانند نمی خوانند...