قسمت اول: یونان قدیم
زنان جنگاور مشهور تاریخ (۱)
این مقاله چند بخش دارد، در چند بخش نخست با هم فهرست زنان نامدار جنگاور را دنیای قدیم بررسی میکنیم و در قسمت های نوبت به زنان ایرانی سرباز میرسد.
از دیرزمانی زنها توانستهاند کم و بیش سلاح به دست گرفته و دوش به دوش مردان جنگی، رزم نمایند. ولی پس از اینکه جامعه پیشرفت کرد و ارتشها تابع سازمانهای خاصی شدند، این روش متداول قدیمی به بوتۀ فراموشی سپرده شد، تا اینکه پس از جنگ دوم جهانی ورود و خدمت زنها در سازمان ارتشها جنبۀ کاملاً جدی به خود گرفت و روز به روز هم آمار تعداد زنهای در خدمت ارتش فزونی گرفت.
بنا به گفتۀ یکی از نویسندگان فرانسوی، طبیعت به زنان دو موهبت رنجآور، ولی آسمانی عطا کرده است: «یکی عبارت از حس ترحم و دیگری هیجان و جوش و خروش و حمیت است.»
برخلاف آنچه که بعضیها میگویند، زنان بیش از مردان دارای قوت قلب و قدرت تصور هستند و به همین علت طبیعتاً صفت قهرمانی آنان از مرد بیشتر است. بخصوص این صفت قهرمانی را میتوان در زندگی روزمرۀ زنانی که با بیرحمی کامل توسط مردان و یا خشم طبیعت در اجتماع رها میگردند، مشاهده نمود که چگونه آخرین تلاش خود را به طور مثال برای حفظ جان فرزند خویش در بدترین شرایط به کار میبرند.
یک عمل قهرمانی به خودی خود قابل تحسین و تمجید میباشد ولی اگر این عمل قهرمانی بخواهد به عمل قهرمانی خارقالعادهای تبدیل گردد، قهرمانی که این نقش را عهدهدار میشود باید یک زن باشد.
در تمام افسانههای اساطیری نهتنها شرح وقایع خارقالعاده که انعکاسی از نیروی تصور مردم باستان است، دیده میشود بلکه مفاهیم اعمال قهرمانی در هر یک از داستانها کم و بیش به چشم میخورد. در این افسانهها میتوان خاطرات وقایع و حوادث بیاندازه قدیمی را که در اعصار باستانی رخ دادهاند و یا احساسهایی که در عصری به یک نوع و در عصر دیگری به وسیلۀ افسانه به نوع دیگری تغییر شکل داده است، پیدا نمود.
تاریخ جهان و ایران پر از شرح اعمال قهرمانی بزرگی است که زنان در این اعمال قهرمانی سهم عمدهای داشتهاند.
۱- در یونان قدیم
یونانیها همیشه به شجاعت و شهامت و بیباکی زنها در جنگها اذعان داشته و این صفات را در زنان همواره مورد تقدیر و تحسین قرار دادهاند.
الف- آتنه (Athene یا Athena در نزد رومیها به نام Minerve) به طور مثال آتنه: از فرق زئوس (Zeus خدای خدایان یا ژوپیتر Jupiter در نزد رومیها) بر اثر ضربه به تبری به صورت دختری مسلح بیرون جست. وی از یک طرف، الهۀ هوش و فراست و از طرف دیگر، یک الهۀ جنگجو میباشد که مردان را در جنگها رهبری مینماید. همواره نقش مهمی در جنگ با غولها به عهده دارد. در آتن او را ربةالنوع عقل میدانستند. با اینکه الهۀ جنگ بود، ربةالنوع صلح نیز محسوب میشد و اغلب شهرهای یونان او را حامی و سرپرست خود میدانستند. آتنه همیشه با نیزه، سپر، کلاهخود و زره مسلح و دارای قامتی افراخته و ظاهری آرام و موقر و متین و در عین حال زیبا بود.
آتنه همیشه باکره و جوان ماند و نمونۀ یک دختر سرکش و نافرمان بود که فقط به شکار اظهار تمایل میکرد و همیشه مسلح به کمان بود. قدما آتنه را تجسمی از ماه میدانستند که در کوهستانها سرگردان بود و برادر او آپولون (Apolon) را هم تجسمی از خورشید میپنداشتند. آتنه را معمولاً حامی آمازونها که نظیر خود او جنگجو و علاقهمند به شکار و مانند او آزاد از قید مرد بودند، میدانستند.
پ- آمازونها: بنا بر افسانههای یونان، آمازونها (Amazones) عبارت از زنان جنگی میباشند که در سواحل جنوبی دریای سیاه (Euxine) دولتی تشکیل داده بودند که پایتخت آن تمیسیر (Themiscyre) در کنار شط ترمودون (Thermodon) واقع شده بود. آمازونها تحت فرماندهی و رهبری ملکههای خود علیه یونانیها و سایر کشورها جنگیدند و کشور خود را تا حدود بحر خزر توسعه دادند. در هنر یونانی، آمازون به صورت زیباترین زن جلوهگر شده است.
اینها دختران و زنان کاهنۀ یک الهه متعلق به ماه بودند که از فقدان مرد در میان خود ناراحتی نداشتند و به این جهت مردی در میان آنها دیده نمیشد. از طرفی برای جاویدانکردن نژاد خود در سال یک مرتبه به همسایگان خود به نام گارگارهانها (Gargareens) نزدیک میشدند و بنا به گفتۀ عدهای پسرانی را که از آنها متولد میشد بدون هیچگونه ترحمی میکشتند و به قول عدۀ دیگری بچههای پسر را به نزد پدرانشان باز میگردانیدند. در شاهنامه، نظریۀ دوم بیشتر تأیید شده است.
بعدها گفته شد که آنها از بچگی سینۀ راست خود را برای اینکه بتوانند با سهولت بیشتری با نیزه جنگ کنند، میسوزانیدند. به همین مناسبت بر آنها نام آمازونها یعنی کسانی که پستان ندارند، گذاشتهاند. این زنان مسلح در هنگام جنگ بر روی اسبان سرکش سوار میشدند و کشتههای دشمن را در زیر سم اسبان خود لگدکوب میکردند.
در شاهنامۀ فردوسی از آمازونها به نام شهر زنان نامبرده شده است که محل آنها در هروم بوده است. بنا به گفتۀ فردوسی، اسکندر در جستجوی آب حیات از زمین حبش به شهر نرمپایان و از آنجا به نزدیک شهر هروم یا شهر زنان میرسد:
همیرفت با نامداران روم بدان شارسانی که خوانی هروم
که آن شهر یکسر زنان داشتد کسی بر در شهر نگذاشتند
اسکندر نامهای برای رفتن به شهر زنان نوشته و آن را به وسیلۀ سفیری میفرستد:
بفرمود تا فیلسوفی ز روم
برد نامه نزدیک شهر هروم
بسی نیز شیرین سخنها بگفت
فرستاده خود با خرد بود جفت
چو دانا به نزدیک ایشان رسید
همه شهر زن دید و مردی ندید
همه لشکر از شهر بیرون شدند
به دیدار رومی به هامون شدند
بران نامهبر شد جهان انجمن
ازیشان هرانکس که بد رای زن
چو این نامه برخواند دانای شهر
ز رای دل شاه برداشت بهر
نشستند و پاسخ نوشتند باز
که دایم بزی شاه گردن فراز
فرستاده را پیش بنشاندیم
یکایک همه نامه برخواندیم
نخستین که گفتی ز شاهان سخن
ز پیروزی و رزمهای کهن
اگر لشکر آری به شهر هروم
نبینی ز نعل و پی اسپ بوم
بیاندازه در شهر ما برزنست
بهر برزنی بر هزاران زنست
همه شب به خفتان جنگ اندریم
ز بهر فزونی به تنگ اندریم
ز چندین یکی را نبودست شوی
که دوشیزگانیم و پوشیدهروی
ز هر سو که آیی برین بوم و بر
بجز ژرف دریا نبینی گذر
ز ما هر زنی کو گراید بشوی
ازان پس کس او را نهبینیم روی
بباید گذشتن به دریای ژرف
اگر خوش و گر نیز باریده برف
اگر دختر آیدش چون کردشوی
زنآسا و جویندهٔ رنگ و بوی
هم آن خانه جاوید جای وی است
بلند آسمانش هوای وی است
وگر مردوش باشد و سرفراز
بسوی هرومش فرستند باز
وگر زو پسر زاید آنجا که هست
بباشد نباشد بر ماش دست
ز ما هرک او روزگار نبرد
از اسپ اندر آرد یکی شیرمرد
یکی تاج زرینش بر سر نهیم
همان تخت او بر دو پیکر نهیم
همانا ز ما زن بود سیهزار
که با تاج زرند و با گوشوار
که مردی ز گردنکشان روز جنگ
به چنگال او خاک شد بیدرنگ
تو مردی بزرگی و نامت بلند
در نام بر خویشتن در مبند
که گویند با زن برآویختنی
ز آویختن نیز بگریختی
یکی ننگ باشد ترا زین سخن
که تا هست گیتی نگردد کهن
چه خواهی که با نامداران روم
بیایی بگردی به مرز هروم
چو با راستی باشی و مردمی
نبینی جز از خوبی و خرمی
به پیش تو آریم چندان سپاه
که تیره شود بر تو خورشید و ماه
اسکندر راه مصالحه را پیش میگیرد و بدون جنگ با زنان شهر هروم و پس از توقف مختصری در آن شهر، به جستجوی آب حیات میرود.
تاریخ گزیدۀ حمداله مستوفی نیز حاکی از دستگیرشدن اسکندر به دست ملکۀ اندلس به نام قیدامه میباشد:
«… بعد از برادر، پادشاهی ایران بدو رسید و او تمامیت جهان در ضبط آورد… که هشتهزار ملک و ملکزاده را بکشت. از پادشاهان هر که با او مخالفت کرد، رسم قتل در آن ملک مستمر داشت، تا همه مطیع او شدند، مگر قیدامه، ملکۀ اندلس. اسکندر به رسم رسولان پیش او رفت. او اسکندر را شناخت. خواست که هلاک کند، چون اسم رسل داشت، پسندیده ندید. او را به جان امان داد و عهد ستد که تعرض به ملک او نرساند. اسکندر بازگشت. پس به طلب آب حیوان رفت…»
تمام افسانههای اساطیری حاکی است که آمازونها، جنگهای متعددی علیه بلرفون و پرییام (Priam فرزند لائومدون Laomedon که هرکول او را نکشت)، تزه (Thesee قهرمان یونانی نیمهتاریخی و نیمهخدایی اژه پادشاه آتن، که غولهای زیادی را کشت و به وسیلۀ طناب آریان به داخل لابیرنت رفت) و هرکول (Hercule یا Heracles مظهر نیرو و قدرت) و آشیل (Achille قهرمان معروف یونانی در ایلیاد) و غیره کردهاند.
نامیترین جنگجویان آمازونها عبارت از:
سوفیون (Sophion) که فتح توازون دور (Toison dor) را به ژازون (Jason) تبریک میگوید و آمازون دیگری به نام مونالیپ (Monalippe) میباشد. ریشۀ دشمنی مونالیپ از موقعی آغاز میشود که هرکول قهرمان یونان باستان و مظهر نیرو و قدرت برای لشکرکشی به سرزمین آمازونها میرود تا کمربند ملکۀ آنها به نام هیپولیته (Hippolie) را به دست آورد. گفته میشود این کمربند متعلق به آرس (Ares یا مارس خداوند جنگ و فرزند زئوس یا ژوپیتر) بوده است، که آن را در اختیار هیپولیته گذاشته بود تا پشتیبان قدرت او برای کشورش باشد.
هیپولیته به دادن کمربند راضی میشود ولی هرا (Hera زن مشروع زئوس که به علت بیوفاییهای شوهرش، نسبت به معشوقههای زئوس و فرزندان آنها دشمنی مینمود) به صورت یکی از آمازونها درآمده و آنها را علیه هرکول تحریک به جنگ میکند. هرکول به گمان اینکه به او خیانتی شده است هیپولیته را میکشد. بنا به روایت دیگر منالیپ که خواهر هیپولیته است توسط هرکول دستگیر میشود و هیپولیته حاضر میشود که کمربند را در ازاء آزادی خواهرش به هرکول تسلیم نماید و همین کمربند به طور غیرمستقیم سبب مرگ هرکول میگردد.
دوژانیر (Dejanire) زن هرکول هنگامیکه میبیند هرکول نسبت به او بیمیل شده و او را رها کرده است کمربند را به خون نسوس (Nessus به وسیلۀ هرکول کشته شده بود و نصف بدنش به شکل اسب بوده است و قبل از مردن برای گرفتن انتقام به زن هرکول گفته بود که هر وقت شوهرش نسبت به او بیمهر شد، خون او را به لباس شوهرش آغشته کند و زن سادهدل او باور کرده بود) آغشته میکند و لباس زهرآلود، موجب مرگ هرکول میگردد.
ملکه تالستریس (Thalcstris) نیز یکی از ملکههای شجاع آمازون میباشد.
داستان جنگ پانتهزیله (Penthesilee) ملکۀ دیگری از آمازونها را در داستان همر میتوان کشاهده نمود. پانتهزیله در هنگامیکه آشیل (Achille قهرمان یونانی پسر Pelee پادشاه شهر Phthic در تسالی و نسب او به زئوس میرسید) برای جنگ به تروا رفته بود، هنگامیکه برای کمک به اهالی تروا (Troie) رسید که مشغول انجام مراسم تشییع جنازۀ هکتور (Hector قهرمان تروایی پسر پرییام پادشاه تروا) بودند. در آغاز کار، پانتهزیله خود را به سپاه یونانیان زد و آنان را به اردوگاه خودشان راند ولی به توسط آشیل به سختی مجروح شد و در آخرین لحظۀ حیات، آشیل روی او را باز کرد و با مشاهدۀ زیبایی پانتهزیله دچار اندوه فوقالعادهای گردید بهطوریکه قدرت پنهانکردن احساسات خود را نداشت.
به نظر میرسد که آمازونهای دیگری نیز در دامنۀ جنوبی اطلس بودهاند (Atlas اطلس را هردوت به عنوان کوهی در آفریقای شمالی میداند و کوه مزبور در اطلس یکی از غولها بوده است که به شکل تختهسنگ درآمده است). آتلانتها (Atlantes) که ساکن آتلانتید و بنابر روایتی همسایۀ لیبی بودند که از طرف آمازونها مورد حمله قرار گرفته و به عقیدۀ افلاطون جزیرۀ آتلانتید بر اثر یک فاجعۀ عظیم و بلای آسمانی از میان رفته است.
تمام آمازونهای ساکن اطلس به وسیلۀ هرکول نابود شدند؛ تنها اسمی که از آنها باقیمانده نام ملکۀ آنها به نام میرینا (Myrina) میباشد.
پ- سینان (Cynane یا Kunna یا Kunnea یا Kynnasic): دختر فلیپ مقدونی دارای همان روح جنگجویی که در پدر و برادرش وجود داشت، بود. غالباً در جنگها به سر میبرد. همیشه بیوه باقی ماند و تلاش نمود که دخترش را یک نظامی حرفهای تربیت کند.
نظر کاربران
خیلی زیبا بود