۱۰۷۹۳۳
۳۷ نظر
۵۰۶۰
۳۷ نظر
۵۰۶۰
پ

چطور مارکز بخوانیم تا«صد سال تنهایی»را بفهمیم؟

همانطور که خودتان در جریان (و چه بسا دست اندرکار) هستید، یکی از تم های رایج بین شوخی های اینترنتی بعد از مرگ عمو گابو، آمارگیری درباره کسانی بود که «صد سال تنهایی» را خوانده اند یا نصفه رها کرده اند یا اصلا چیزی ازش فهمیده اند.

چطور مارکز بخوانیم تا«صد سال تنهایی»را بفهمیم؟





همشهری جوان: همانطور که خودتان در جریان (و چه بسا دست اندرکار) هستید، یکی از تم های رایج بین شوخی های اینترنتی بعد از مرگ عمو گابو، آمارگیری درباره کسانی بود که «صد سال تنهایی» را خوانده اند یا نصفه رها کرده اند یا اصلا چیزی ازش فهمیده اند.

شاید دلیل اصلی این ماجرا در این باشد که مارکز با «صد سال تنهایی» به ایرانی ها معرفی شده بود و این کتاب هم مشهور و معروف ترین رمان او به حساب می آمد؛ برای همین اغلب کسانی که می خواستند چیزی از استاد بخوانند، سراغ این کتاب می رفتند. در حالی که این کتاب، یکی از سخت خوان ترین رمان های عالم است و اگر کسی بدون داشتن پیش زمینه ای از کارهای مارکز یا ادبیات آمریکای لاتین سراغش برود، در عمل چیز زیادی دستش را نخواهد گرفت.

ما برای حل این مشکل، اینجا یک راهنمای مارکزخوانی کاربردی برایتان آماده کرده ایم. نکته اش این است که اگر قبلا از باقی نویسندگان آمریکای لاتین چیزی خوانده اید، می توانید بدون گذراندن مراحل یک و دو، از دسته سوم آثار هم شروع کنید اما باز هم برای یکراست سراغ «صد سال تنهایی» یا «پاییز پدرسالار» رفتن زود است. دستی دستی خودتان را از لذت یک رمان فوق العاده محروم نکنید.

قدم اول: داستان های کوتاه

بهترین نقطه برای شروع مارکز، همینجاست. مارکز توی داستان های کوتاهش، معمولا سراغ سبک معروفش یعنی «رئالیسم جادویی» نمی رود و خیلی خلاقیت های پیچیده به خرج نمی دهد، بعضی از داستان هایش که تماما بدون عنصر جادو هستند و در مورد بقیه هم حداکثر در هر داستان یک ایده جادویی رو می کند؛ مثلا در یک داستان، پیرمردی دوتا بال دارد و مسئله برخورد بقیه افراد با این وضعیت است. یا توی یک نمونه دیگر، پسربچه ای که دیگران حرفش را درباره امکان دیدن یک کشتی خیالی باور نمی کنند، یک شب آن کشتی را از توی خیالاتش به دنیای واقعی می کشاند و می زند زار و زندگی ملت را با این کار به گند می کشد. این نمونه ها، در عین حال که خودشان یک تجربه ابدی هستند اما دریچه ورود خوبی برای دنیای شیرین گابو هم می توانند باشند.

چطور مارکز بخوانیم تا«صد سال تنهایی»را بفهمیم؟

پیشنهاد سرآشپز: «دوازده داستان سرگردان» که ترجمه اش هم برای بهمن فرزانه است، می تواند گزینه خیلی خوبی از میان انبوه مجموعه داستان های کوتاه مارکز باشد. این را پیدا نکردید، سراغ ترجمه های احمد گلشیری بروید.

قدم دوم: رمان های ساده

حالا وقتش است که سراغ داستان های طولانی تری مثل «کسی به سرهنگ نامه نمی نویسد» یا «ساعت شوم» بروید. داستان هایی که با وجود حجم بلندترشان نسبت به نمونه های دسته قبل، اما هنوز آنقدرها هم پیچیده نشده اند. مثلا در یک نمونه بسیار عالی و عاشقانه، داستان «عشق سال های وبا» که پنج سال پیش تبدیل به فیلم هم شد، می تواند گزینه خوبی باشد.

ماجرای این رمان از این قرار است که فلورنتینو، جوانی لاغر و فقیر که با مادرش زندگی می کند، در تلگرافخانه مشغول به کار می شود و وقتی برای رساندن یک تلگراف به خانه ای می رود، با دیدن دختر خانواده (فرمینا) عاشق او می شود.

فرمینا که برعکس او مادر ندارد و ثروتمند است، برای فلورنتینو تبدیل به معمایی می شود که با تصورات عاشق جوان همخوانی ندارد... درست است که «عشق سال های وبا» حجم بالایی دارد اما بالاخره داستانش سرراست است و می شود وقتی شب کتاب را بستی، فردا بدانی که در چه نقطه ای بودی. حسی که در رمان های سخت خوان مارکز اصلا وجود خارجی ندارد.

پیشنهاد سرآشپز: گول افست فروش های روبروی دانشگاه را نخورید. «خاطره دلبرکان غمگین من» اصلا داستان و نمونه خوبی از مارکز نیست. این داستان، همانطور که خود مارکز در مقدمه گفته، کپی «خانه زیبارویان خفته» یاسوناری کاواباتا، نویسنده نوبلیست ژاپنی است و تنها نتیجه ای که از مقایسه این دو رمان با هم می شود گرفت، این است که آدم های معروف حتی کپی هم کنند، باز آدم معروف هستند.

قدم سوم: گزارش ها

در خارج به این دسته از آثار می گویند «ادبیات غیرتخیلی» (nonfictional)، چیزی که توی ایران فقط قالب «سفرنامه»اش جا افتاده. البته مارکز خودش سفرنامه ندارد اما در عوض چندتا اثر دارد که داستانش واقعا بیرون اتفاق افتاده بود و بعدا مارکز (که در تمام عمرش روزنامه نگار بوده) رفته و ته و تویش را درآورده و تبدیلش کرده به یک شاهکار: «گزارش یک آدم ربایی»، «گزارش یک مرگ»، «ماجرای پنهانی اقامت میگل لیتین در شیلی» و ... به گمانم اینجا جایی است که می شود هنر قصه گویی مارکز را بهتر از هر جای دیگری دید؛ جایی که مارکز حتی اتفاقات واقعی و بیرونی را هم با چاشنی یک روایت داستانی همراه می کند. مثلا کتاب «مرگ سالوادور آلنده» با تعریف کردن صحنه یک شام شروع می شود.

پیشنهاد سرآشپز: تخمه آفتابگردانی، آبمیوه ای، چیزی کنار دستتان داشته باشید. مارکز بلد است شما را میخ کتابش بکند. پس برای چند ساعت یک جا نشستن بد نیست چیزی داشته باشید که احشا و امعای داخلی بدن وظایف اصلی شان را از یاد نبرند.

قدم چهارم: صد سال تنهایی

حالا که خوب با لحن و ادبیات و ذهنیت مارکز آشنا شده اید، وقتش است که بروید سراغ شاهکار او. «صد سال تنهایی» را «رمان رمان ها»، «آخرین رمان تاریخ» و کلی چیز دیگر لقب داده اند اما راستش را بخواهید، واقعا این رمان بزرگ، داستان خاص و سرراستی که بشود توی یکی دوتا خط تعریفش کرد ندارد.

رمان به شرح زندگی شش نسل از خانواده بوتندیا پرداخته که بعضی هایشان همان وسط مسط ها ناپدید می شوند. بعضی ها می میرند، بعضی ها نمی میرند... آئورلیانو، نوزاد تازه به دنیا آمده آمارانتا اورسولا طعمه مورچه ها می شود... رمدیوس هم درست مقابل چشم همه به آسمان می رود. واقعا به همین آشفتگی. با اینحال، خواندن این کتاب یکی از لذتبخش ترین تجربیاتی است که هر کسی می تواند در طول عمرش داشته باشد؛ چرا که رمان مارکز پر است از ایده های خلاقانه ای که حتی بعد از تمام شدن کتاب هم همینطور توی سر خواننده ادامه پیدا می کنند.

پیشنهاد سرآشپز: یک ورق کاغذ بزرگ A۳ بردارید و روابط شخصیت ها با همدیگر را تویش برای خودتان بنویسید، بکشید یا علامت بزنید. چاپ های قدیمی امیرکبیر، خودش یک شجره نامه داشت و کار را راحت کرده بود اما چاپ های دیگر این راهنمای ضروری را ندارد و باور کنید که حفظ کردن آن همه اسم، اصلا کار آسانی نیست.

قدم پنجم: خودنگاری

«زنده ام که روایت کنم» زندگینامه خود نوشت استاد است و پشت صحنه خیلی از رمان هایش، مثل همین «صدسال تنهایی» را تویش می توانید پیدا کنید. این کتاب، خودش هم به سبک مورد علاقه مارکز یعنی رئالیسم جادویی نوشته شده و تویش خیال و واقعیت دوش به دوش هم پیش می روند اما نکته اش قلم شیرین، واقعا شیرین کتاب است. مثلا توصیف دیدار سال ۱۹۴۵ خودش با رئیس جمهوری وقت کلمبیا را ببینید: «فقط تصور اینکه قدم در کاخ ریاست جمهوری بگذارم، خون را در رگ هایم منجمد می کرد ولی دلشوره هایم بی پایه و خیال باطل و واهی بودند زیرا از آنچه اسرار قدرت می پنداشتمش، در آنجا هیچ نشانی نیافتم به جز سکوت ملکوتی... به مرور زمان، وقتی بهتر شناختمش، به این نکته پی بردم که چه بسا خودش هم از آن خبر نداشت و نمی دانست که در حقیقت نویسنده ای ره گم کرده بود.»

با اینحال کتاب حجم بالایی دارد (۵۶۰ صفحه) و یاسر مالی خودمان، همه اش را در دو بیت جا کرده است: «از پیریِ ناگزیرِ چون نفرینت/ جز عشق چه چیز می دهد تسکینت؟/ یک چند، پدر بزرگ عاشق، خوش باش/ با خاطره دلبرک غمگینت»

پیشنهاد سرآشپز: یک قلم و کاغذ کنار دستتان داشته باشید، بد نیست. کتاب پر است از جملاتی که جان می دهد یادداشت کنید و بعدا این ور و آن ور، اول نامه یک دوست یا صفحه تقدیم پایان نامه خرجشان کنید. این نمونه را داشته باشید: «بعضی وقت ها بین کاغذهای قدیمی، عکس هایی پیدا می کنم که عکاسان خیابانی حوالی کلیسای سن فرانسیسکو از ما می گرفتند و احساس ترحمی مهار نشدنی بر وجودم چیره می شود؛ چون به نظرم نمی رسد عکس های ما باشند، بلکه تصور می کنم کسانی که در عکس می بینم پسرانمان هستند؛ در شهری محصور و با دروازه های بسته که در آن هیچ چیز آسان نیست و از همه دشوارتر تاب آوردن تنهایی و تحمل عصرهای بی عشق یکشنبه است.»

قدم ششم: ژنرال ها

حالا که تا اینجا آمده اید، دیگر نوبت خواندن دوتا کار سخت تر از بقیه است: «پاییز پدرسالار» و «ژنرال در هزار توی خود». «پاییز پدرسالار» درباره «پرت خیمه نز» یکی از دیکتاتورهای آمریکای لاتین است که پس از ۸ سال حکومت، کشورش را ترک کرد.

«ژنرال...» هم داستان ماه های پایانی زندگی سیمون بولیوار رهبر جنبش استقلال طلبانه در آمریکای جنوبی است اما گول این خلاصه رمان ها را نخورید. خواندن این دوتا کتاب بسیار سخت است چون صنعت رئالیسم جادویی در اینجا به اوج خودش رسیده.

اتفاقات هی توی همدیگر می روند و همه چیز قاطی می شود و مدام سررشته کار از دست خواننده خارج می شود. رمان با صحنه های وهم آلود شروع می شود و با همین قبیل امور هم ادامه پیدا می کند و در تمام طول داستان زندگی با رویا توأم و در هم تنیده است و اینها.

پیشنهاد سرآشپز: این دوتا رمان به درد مطالعه قبل از خواب یا بین کارهای دیگر نمی خورد. باید برایشان درست و حسابی وقت بگذارید. تازه در این حالت هم کار خیلی سریع پیش نمی رود اما از این سرعت پایین نگران نباشید. خود مارکز هم برای نوشتن «پاییز پدرسالار» هفت سال وقت گذاشته.

قدم آخر: الباقی

شما که تا اینجا آمده اید، چرا بقیه کارهای مارکز را نمی خوانید؟ همه کتاب های داستانی مارکز را با تمام ترجمه های مختلف شان هم که خوانده باشید، باز ناشران ما سراغ کوچکترین نوشته های مارکز را هم گرفته اند و مجموعه ای از یادداشت ها، گزارش های ژورنالیستی، نقدهای سینمایی و سخنرانی های مارکز هم کتاب شده است.

اگر می خواهید قفسه مارکزهایتان در کتابخانه کامل باشد، چاره ای ندارید جز اینکه اینها را هم بخرید و بخوانید. حالا اگر خیلی هم اهل اینجور کتاب بازی ها نیستید و فقط می خواهید بدانید مارکز روزنامه نگار با مارکز نویسنده چقدر فرق دارد «یادداشت های روزهای تنهایی» را (با ترجمه محمدرضا راهور) بگیرید و مقاله فوق العاده «در آن روزگار، روزگار کوکاکولا» را بخوانید و کیفش را ببرید.

پیشنهاد سرآشپز: اگر بهمن فرزانه باز هستید که آن خدابیامرز در یکی دو سال آخر عمرش داشت مجموعه یادداشت های مارکز را به ترتیب سال های انتشار در یکسری (در نشر ثالث) بیرون می داد و می توانید همان ها را تهیه کنید. اول «یادداشت های کرانه ای» است، بعد «یادداشت های پنج ساله»، بعد «برای سخنرانی نیامده ام» و آخر سر هم «درباره سینما». عطف های سری اش توی کتابخانه جلوه خوبی دارند.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • پرویز

    عالی بود و معلومه نویسنده این مطلب تسلط کافی بر موضوع مورد بحث دارد, با این مطالب میشود فرهنگ سازی کرد و بنده خواهش دارم از این مطالب بیشتر بگذارید.

  • بدون نام

    عالی بود من گرفتار این مشکل بودم وهر کتابش غیر از دلبرکان شیرین رانصفه کاره ویل کردم ولی اینبار دوباره سعی میکنم ممنون.

  • فرزانه

    من صدسال تنهایی رو خوندم که خونده باشم اصلا لذت نبردم حتی خوندنش برام سخت بود.

  • پژوهش نیا

    راهنمایی بسیار شیرین و دلنشینی بود. قبل از شروع صد سال تنهایی واقعا به چنین توصیه هایی نیاز داشتم. خیلی ممنون از نویسنده این متن بابت گوشزد کردن نکات ارزشمند. البته الان باید برم کلی کتاب ریز و درشت از مارکز بخرم بعد صد سال تنهایی رو شروع کنم.

  • پرستو عسگرنجاد

    عاشقتونم که انقد سیستماتیک و تر و تمیز یادداشت مینویسید

  • بهار

    راهنمای جالب و بجایی بود.
    من بعداز یک بار نیمه کاره گذاشتن کتاب صدسال تنهایی،باز شروع به خوندنش کردم والان ک اخرای کتاب هستم قضیه رو گرفتم،و به همه این نکات ذکرشده توی راهنما رسیدم.

  • بتینوش

    من هم اواسط کتاب صد سال تنهایی مجبور شدم یه چارت از خانواده ترسیم کنم که خط روایت داستان و شخصیت ها رو گم نکنم از بس اسامی افراد در خانواده بوئندیا تکرار می شه و به نوعی در قسمت های از داستان سرنوشت تکرار میشه و همه چی در هم تنیده است که ممکنه ادم رو حسابی کلافه و اشفته کنه

  • سارا

    بهترین رمانی ک تا بحال خوندم همین صد سال تنهاییه. این کتاب عالیه
    فقط امیدوارم بدون سانسورشو بخونید

  • Shahrzad

    واقعا عالي و مفيد بود ممنون من حقيقتا تو خوندن كتاب صد سال تنهايي مونده بودم با وجود اين كه كتاب هاي متفاوتي از ادبيات سرزمين هاي گوناگون رو خوندم.
    بازم ممنون

    پاسخ ها

    • بدون نام

      نمیداتم چرا اینقدر بزرگش کردند

  • آیناز

    ممنون ازاین همه کتاب خوبی که معرفی کردین من کتاب صدسال تنهایی رو خوندم خیلی هم برام جذاب بود تمام لحظات رمان رو واسه خودم میتونستم مجسم کنم.

  • بدون نام

    فکر می کردم هرگز سمت رئالیسم جادویی برنگردم دیگه ولی این متن نظرمو اینجوری عوض کرد که شاید من بطور اشتباهی صدسال تنهاییو خوندم.
    خیلی از پست روان و خوبتون ممنونم.

  • زینب

    خیلی مفید بود، صد سال تنهایی رو در هر صورت باید دوبار خوند ، عالی هم تموم شد

  • شبنم

    راستش به این فکر میکردم که یا من خلم که هیچی از صد سال تنهایی نمیفهمم با اینکه یک چهارم کتاب خوندم تا حالا و یا اینکه روم به دیوار آدما خلن که همچین کتابی رو انقدر بزرگش کردن و میکنن.ممنون از راهنمایی خوبتون.باید یه شجره نامه بنویسم و تا تموم نشدنش نظری ندم .بازم ممنون از راهنمایی.راستش امیدی به فهمس نداشتم و من فقط تو اینترنت سرچ میکردم که اقلا مطالب اونایی رو که فهمیدن بخونم در مورد کتاب !

  • غزاله

    من درحال خوندنشم. رسیدم صفحه 250. خیلی جذابو جالبه برام. به نظرم زیادم پیچیده نیست و میفهمم. و حرفای معنادار خیلی داره. به نظرم مارکز به صورت دلهره آوری قصدداشته اعتقاداتمونو یه تکونی بده! ضمنا خوشبختانه مال من خودش شجره نامه داره.

  • مصطفی

    هیچ اثری از مارکز فقید را نخوانثه بودم یکراست سراغذصد سال تنهایی رفتم ،و اتفاقا به نظرم زیبا ترین رمانیست که خوانده ام، فقط به نظرم کسانی که درک نمی کنن باید کمی با دقت بخونن تا مطلب دستشون بیاد نوشته های مارکز از اون دست نوشته ها نیست که دراز کشیده و.موقع خواب خوند،باید با تمرکز خواند

  • حبیب

    توصیه های دقیق و کارشناسانه ای داشتید سپاسگزارم کتاب آخرین انار دنیا نوشته بختیار علی نویسنده کرد هم خیلی جالبه توصیه میکنم حتما بخوانید.

  • بهاره

    منم دقیقا ا سرچ کردم تو نت دیدم انگار بعضیا نمیفمنش .به نظرم کلیات خاصی نداره فقط بینش با جزییات خاسته چیزهایی رو به خاننده بگه مثل فرهنگ سازی.مثل انسانیت

  • بی نام

    من تازه خوندن این کتاب رو تموم کردم.و اولین کتابی بود که از این نویسنده میخوندم.اما کاملا برام قابل درک بود.برام مثل ی فیلم طولانی و جذاب بود.پیشنهاد میکنم از ابتدای کتاب هر جمله ای رو که متوجه نشدین،برگردین و دوباره بخونین.و اونو تو ذهنتون مجسم کنین.امیدوارم موفق باشین

  • kowsar

    میشه بگین ک کدوم ترجمه اش بهتره ؟؟؟

  • Green girl

    همین چند دقیقه ی پیش این کتابو تموم کردم... بی نظیره... بی نظیر... !!!

  • علی دلقندی

    با سلام خدمت دوستان به تازگی یک کتاب تقریبا با قطه جیبی (پالتویی) به نام- عطرگوابا گفتگوهایی با گابریل گارسیا مارکز نوشته پلینیو مندوزا وترجمه آقای مهدی نوری وسرکارخانم نازنین دیهیمی از نشر ماهی خواندم که گفتگوی دلنشینی بود وبسیار کمک می کند به دوستان هرچند من به شخصه کاملا با صدسال تنهایی خیلی لحظات خوبی را داشتم ولی منابع کمکی برای درک بهتر استراتژی کتابخوانی قشنگی است.
    خدانگهدار

  • احمد

    کتاب صوتی صد سال تنهایی رو هم می تونید از اینجا دانلود کنید و بشنوید، لذتش بیشتر از خوندنشه

    http://www.navaar.ir/audiobook/399

  • فاطمه

    با اینکه صدسال تنهایی اولین کتابی بود که از مارکز میخوندم
    ولی تا آخر ادامش دادم
    الان بعداز گذشت چندسال هنوز هم وقتی بش فک میکنم برام جذاب

  • افسون

    راهنماییتون عالی بود. ممنونم.

  • سینا نیری

    چه خوب نوشته بودین. مرسی نویسنده جان

  • نرگس

    سلام
    من ترجمه اقای بهمن فرزانه رو خوندم
    عالی بود
    به نظرم واقعا حق مطلب رو ادا کردن

  • بدون نام

    درست می گین.. منم اولش بیست صفحه ازش رو خوندم هیچی نفهمیدم...بعد رفتم پاییز پدرسالار رو خوندم .. بعد دوباره اتفاقی برگشتم سر صدسال تنهایی و این دفعه هم خیی راحت فهمیدم و هم نتونستم دیگه کتابو زمین بذارم..این کتاب عالی و واقعا شاهکاره.

  • مهتاب

    تازه کتاب رو تموم کردم و اولین اثری هست که از مارکز خوندم
    در عین حال که برام پیچیده بود تا آخر خوندمش ولی با تمام تخیلی بودنش واقعیاتی رو به رخ کشیده که قوانینی که برای ایجاد نظم به وجود اومدن و با بی رحمی ماکوندو رو بی نظم کردن و در آخر به نابودی کشوندنش و حتی زندگی ۶ نسل رو دستخوش تغییرات قرار دادن .
    به نظرم این کتاب برای درک بهتر باید چند بار خونده بشه و من همین قصد رو دارم .

  • مرضیه

    دستت درد نکنه موفق باشی سوالی که سالهاست از همه پرسیدم وهیچ کس جوابم نداد شما با سعه صدر ودلسوزانه ومتعهدانه و...همه صفات خوب ودرک بالا جواب دادی بهترین هارابرایتان آرزو می کنم

  • زمانی

    نظرتون راجع به داستان توفان برگ چیه؟ به نظرم باید اول صد سال تنهایی را خوانده باشی و حال کرده باشی.

  • ستاره

    من الان اخراشم,اسامی رو درک کردم ولی به سختی طوری که دو هفتس کتاب دستمه,اومدم ببینم بقیه هم مثل منن یا من خنگم نمیفهمم

  • ئاسو

    من به تازگی این اثر رو خوندم و اولین اثر از مارکز بود که خوندمش. توصیه ام به دوستان این هستش که برای هر کدوم از شخصیت ها چهره ای منحصربفرد تجسم کنند، کاری که من کردم و داستان رو تا آخر بدون مشکل فهمیدم و قاطی هم نکردم. بنظرم شاهکار ادبی عجیبیه و قدرت قلم نویسنده بینظیره. در هر حال باید حداقل دو بار خوندش تا درست درک بشه . مثل بوف کور صادق هدایت که من خودم به شخصه سه بار خوندمش.
    ممنون از راهنمایی های خوبتون.

  • بدون نام

    بسیارسپاسگذارم ازرهنمود خوبتان پایدار باشین

  • نگار

    همین امروز تموم ش کردم. هیچ اثری قبل این از مارکز نخونده بودم. سنگین بودن متن مشخص بود ولی کاملا قابل فهم و درک بود. بسیار زیبا بود و به نظرم کتابی هست که باید به مرور بخونید تا متوجه بشید و به دلتون بشینه و با زمان کا پیش میره؛ زمان توی داستان هم براتون بگذره. اونوقت میبیند چقدر قابل درک و فهم تر شده براتون. تا وقتی به اخرین صفحه نرسیدید نمیفهمید که چه کتاب فوق العاده ای خوندید.

  • لیلا

    اول از همه چیز باید بگم که واقعا عالی بود. با اینکه خوندن متن های سخت برام کار سختی نیست ولی بر طبق همین دستورالعمل ها خوندن آثار مارکز رو شروع کردم و باید بگم که هنوز اول راهم. اما جدا از اینکه این توصیه نامه، خیلی کاربردی و مفید هست، بلکه به شدت هم جذاب نوشته شده طوری که چندین بار خوندمش و هر بار هم از نثر شیرین و روان و شیوای اون، حسابی لذت بردم. ممنونم.

  • پریسا

    با کلیت کتاب مشکلی نداشتم و برام گیج کننده نبود.ولی بعضی اتفاقات خیلی ذهنم رو درگیر کرده،احساس میکنم نویسنده از بیانشون منظوری داشته ولی من نمیتونم بفهمم.مثلا بارش بیشتر از 4سال،دکترهای نامرئی فرناندا،صعود رمدیوس و خیلی چیزای دیگه

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج